شرح حکیمانه رهبر معظم انقلاب بر فرازهایی از نهج البلاغه-7
مدیر در تراز انقلاب اسلامی کیست؟
اهمّیّت مشاغل حکومتی
حالا چرا این اختبار و آزمایش را در آنها انجام بده و بعد بگمار؟ علّت چیست؟ «فَاِنَّهُم جِماعٌ مِن شُعَبِ الجَورِ وَ الخِیانَة»؛ یک نکتهای را بیان میکند. میگویند این مجموعه کارگزارانِ یک حکومت- که یک مجموعه عظیمی را تشکیل میدهند- این مشاغل، مجمع و مرکز ستم و خیانت است. درست توجّه بفرمایید! نه به این معنا که هرکس این مشاغل را دارد حتماً ستمگر و خائن است؛ [بلکه به این معنا که] این کارها، کارهایی است که تمام راههای ستم و خیانت به اینجاها منتهی میشود. واقعش هم همین است؛ اگر انسان بخواهد ستم بکند، جای ستم همینجا است؛ [یعنی] نقطهای که مجموعه کارگزاران دولت آن را تشکیل میدهند. جای ستم اینجا است؛ کسی که اهل ستم باشد، بیشترین ستم را اینجا میتواند بکند. بیشترین خیانت هم در اینجا ممکن است انجام بگیرد؛ بالاخره ممکن است یک ثروتمند بزرگی به کشورش خیانت بکند، امّا آن خیانتی که آنقدر بزرگ باشد که یک آدمِ کاملاً ثروتمندِ سرمایهدارِ درجه یک بتواند آن را انجام بدهد، از تعداد معدودی آدم ممکن است صادر بشود. مگر چه تعداد آدم به آناندازه از اهمّیّت میرسند که خیانتشان اهمّیّت پیدا کند؟ یک کارمند [ردهبالای] دولتی اینجور نیست؛ در بالاترین ادارات، کسانی که آنجا منصوب هستند، در حدّ خودشان تسلّط بر اسرار نظام دارند؛ فرض بفرمایید این آرشیوهای محرمانه در اختیار آنها است، پروندههای گوناگون در اختیار آنها است. کسانی که معاملات یک دولت را خبر دارند، اگر بخواهند با علم و اطّلاع از این معاملات بر سر اینها با دیگران معامله کنند، ببینید چقدر راحت میتوانند! [لذا] مجمع خیانت اینجا است، مجمع ظلم اینجا است. ما اینجا کسانی را باید بگماریم که بتوانیم پیش خدای متعال بگوییم ما کسانی را نگماردیم که اینها بتوانند ظلم یا خیانت کنند؛ گمان ظلم و خیانت در اینها نمیرفت. کِی میتوانید شما این کار را بکنید، [یعنی] جواب خدا را بدهید؟ آن وقتی که آزمایششان کرده باشید. [این] یک استدلال کاملاً متین و قویای است و امیرالمؤمنین در این نامه کاملاً استدلالی بحث میکند؛ اینجا جایی است که هرکس نشست، میتواند خائن و ظالم باشد، شما که این را گذاشتهاید در این نقطه، اگر بخواهید پیش خدای متعال مسئول نباشید، باید کسی را بگذارید که خاطرتان دغدغه او را نداشته باشد؛ و این نمیشود، مگر بعد از گزینش، بعد از اختبار، بعد از امتحان و آزمایش؛ بعد از آزمایش میشود این کار را کرد. بدون آزمایش اگر گذاشتید، پیش خدای متعال نمیتوانید جواب بدهید و دغدغه دارید. لذاست که من گاهی به دوستان عرض میکنم کسانی را که متّهم به یک امری هستند، در جایی نگمارید؛ مگر واقعاً یقین دارید که مظلوم است، که این بحث دیگری است. دفاع از مظلوم واجب است؛ یک نفری مظلوم است، بیخودی علیه او حرفی میزنند و شما هم میدانید که اینجوری نیست، باید از او دفاع کنید؛ در این بحثی نیست. امّا اگرچنانچه علم ندارید بر این معنا، کسی را که میبینید مورد سوءظن است [بر سرِ کار] نگذارید؛ چون نمیتوانید دفاع کنید پیش خدای متعال از او، در دادگاه الهی نمیتوانید دفاع کنید. اگر پرسیدند چرا گذاشتی، نمیتوانید بگویید من یقین داشتم؛ نمیتوانید هم بگویید که من این را آزمایش کرده بودم.
ویژگیهای مدیر مطلوب
در دیدگاهامیرالمؤمنین(علیهالسّلام)
حیا و کارآزمودگی
بعد میفرماید: «وَ تَوَخَّ مِنهُم اَهلَ التَّجرِبَةِ وَ الحَیاء»؛ آنوقت چند شرط ذکر میکنند برای کارگزارانی که شما میخواهید بر سر یک کاری بگذارید. میگویند انتخاب کن از آنها کسانی را که این خصوصیّات را داشته باشند: اوّلاً اهل تجربه باشند، آزموده باشند؛ کارآزموده و مجرّب. آدمهای ساده خامِ ابتدائی را که در این کار وارد نیستند، به هیچ عنوان اینجا نگذارید؛ کسی را بگذارید که در این کار تجربهای داشته باشد. «وَالحَیاء»؛ آدمهایی که اهل حیا باشند؛ دریده و بیشرم و گستاخ و بیرودربایستی در همه امور نباشند. میدانید گناه به یک حدّی که میرسد، انسان را بیرودربایستی و بیشرم از همه چیز میکند؛ شرمی ندارد از اینکه گناه را به گردن بگیرد، کار خلافی را به گردن بگیرد؛ بعضیها اینجوریاند. البتّه شرم، درست معادل حیا نیست؛ شرم عبارت است از آن خجلتی که خوب است و همچنین آن خجلتی که بد است؛ یعنی وقتی ما در فارسی میگوییم شرمگین، هم خجلت خوب و شرم خوب را شامل میشود، هم شرم ناپسند را شامل میشود. حیا آن شرم پسندیده است؛ استحیاء و حیا آن شرم پسندیده است؛ آن شرمی است که در هر چشمی باشد، آن چشم محبوب است. خوب است که همه ما چشمهای باحیا داشته باشیم و از گناه حیا بکنیم، از بدی حیا بکنیم، از آنچه منکر است حیا بکنیم؛ چه در خودمان، چه در کسانمان، چه حتّی در مخاطبمان. به نظر من کسانی هستند که حتّی گاهی مخاطبینشان هم که یک کار خلافی دارند، اینها شرمشان میآید، استحیاء دارند از آن. امیرالمؤمنین در این نامه تاریخیِ عظیم میگویند اینجور آدمهایی را انتخاب کن؛ معلوم میشود این خیلی مؤثّر است، خیلی تعیینکننده است.
صلاح و شایستگی
بعد میفرماید: «مِن اَهلِ البُیوتاتِ الصّالِحَة»؛ [آنها را] از خاندانهای شایسته انتخاب کن. البتّه شایستگی بهمعنای خاندانهایاشرافی نیست؛ خاندانی که پدر و مادر و بهاصطلاح اصحاب آن خانواده مردمان اهل دین باشند؛ کسانی باشند اهل دین و اهل صلاح و این چیزها؛ به این چیزها شناختهشده باشند. این خانوادهها را انتخاب کنید برای کار؛ متدیّنین را. میگوید اهل صلاح؛ خاندانهای اصیل نگفته؛ حضرت تعبیر نکرده به اصالت خانوادگی کهاشتباه بشود با یک چیزهای دیگری. اصالت خانوادگی یعنی پدراندر پدر مثلاً اینکاره باشند؛ نه، این [منظور] نیست؛ اهل صلاح باشند. ممکن است یک انسانِ فقیری هم باشد، امّا صالح باشد، شایسته باشد. خاندانهای اهل صلاح را انتخاب بکن. و این مهم است؛ نشان میدهد که تربیت خانوادگی چقدر تأثیر دارد.
پیشکسوتی در اسلام و انقلابیگری
«وَالقَدَمِ بِالاِسلامِ المُتَقَدِّمَة»؛ کسانی را انتخاب کن که دارای سابقه بیشتری در اسلام هستند. این حرفها را امیرالمؤمنین در حدود 3۵ سال بعد از هجرت دارند بیان میکنند؛ آنوقت معنای سابقه در اسلام غیر از حالا بوده. امروز اگر بگوییم سابقه در اسلام، خب همه سابقه داریم در اسلام؛ خانوادههای ماها دیگر کمتر از دویست سیصد سال، چهارصد سال، پانصد سال نیست که مسلمانند [و البتّه] بعضیها مثلاً تا هزار و چندصد سال هم ممکن است مسلمان باشند؛ یعنی این سابقههای صد سال کمتر یا زیادتر، در یک تاریخ هزارساله، موردنظر نیست. خانوادههای سابقهدار در اسلام، در مصری که ایشان رفته، یعنی کسانی که مثلاً زودتر گرایش پیدا کردند به این پیام جدید؛ نه آنهایی که ماندند و ماندند و صبر کردند، بالاخره از روی ناچاری دیدند نه، چارهای نیست، قابل ازاله نیست، قابل کودتا نیست، بالاخره در مقابلش تسلیم شدند. اینها را بگذارید کنار، از اینها انتخاب نکنید؛ از آن کسانی انتخاب کنید که پای این نظام نشستند و زودتر به آن گرایش پیدا کردند. امروز اگر مثلاً در جامعه ما بخواهید حساب بکنید، خانوادههای حقیقتاً انقلابی، حقیقتاً سابقهدار، اینهایی که در جنگ بودند، اینهایی که در قضایای اوّل انقلاب بودند، اینهایی که پیش از انقلاب سابقه مبارزه دارند، اینها همه مقدّمند. ما که گاهی میگوییم حزباللّهیها را انتخاب کنید، بعضی خیال میکنند ما نشستیم منبر رفتیم داریم همینطوری مثلاً میبافیم یک چیزی؛ نخیر، این نیست؛ این مبنای فکری دارد در اسلام، مبنای فلسفی دارد؛ این فلسفه اسلام است؛ مبانی اساسی فلسفه نظام اسلامی اینها است. باید سابقهدار باشد. البتّه ممکن است یکوقت کسی بدون سابقه بیاید یک کار بزرگی هم انجام بدهد، کاملاً هم صادقانه باشد؛ [امّا] همیشه اینجور آدمی را نمیشود شناخت. یکی امیرالمؤمنین است، ممکن است بشناسد؛ یکی یک انسان خیلی هوشمندی است، ممکن است تصادفاً در یک موردی [کسی را] بشناسد؛ آنجایی که میشناسند مانعی ندارد، امّا آنجایی که بحث گزینشِ انبوه است، بحث تکتک نیست که حالا یک نفر اینجوری پیدا بشود، اینجا انسان بایست یک معیار در اختیار داشته باشد. معیار چیست؟ سابقه بیشتر، گرایش زودتر، اُنس بیشتر با معارف اسلامی.