گزارشی از نشست نقد سه گانه «سیاره میمون ها»
خلاصه ای از شاخص های ایدئولوژیک صهیونیستی
مرضیه کرماجانی
سهگانهای که با نام های«ظهور سیاره میمونها»، «طلوع سیاره میمونها» و «جنگ برای سیاره میمونها» تولید شدهاند، ازجمله آثار آخرالزمانی هالیوود طی دو دهه اخیر محسوب میشوند. این سهگانه، تلفیقی از انواع انگارهها و ایدئولوژیهای غربی هستند که در قالبی سرگرمکننده به نمایش درآمدهاند. سهگانه سیاره میمونها اخیرا در نشست «سینما گفتمان» در مرکز ماهر بسیج، بررسی و تحلیل شد.
آرش فهیم، منتقد سینما در این نشست گفت: سهگانه «سیاره میمونها» جزو آثاری است که در رده علمی-افسانهای قرار میگیرند، یعنی آثاری که در آن انسان به دلیل کاربرداشتباه از یک تکنیک علمی یا فرمول دارویی باعث شده است که هستی خودش به خطر بیفتد؛ مثلا دراین فیلم باعث شورش میمونها شده است.به خطر افتادن حیات انسانها بر اثر شورش حیوانات درفیلمهای هالیوودی دیگری هم دیده شده که مشهورترین آن «پرندگان» هیچکاک است؛ این فیلمها درحقیقت بازتابی از گناهان و ظلمهای انسان به طبیعت هستند، یعنی در آنها نشان داده میشود که انسان ظلمی به جهان هستی کرده وحالا جهان هستی و طبیعت پاسخ میدهد و ظلم را به خود انسان برمی گرداند.داستان فیلم «ظهور سیاره میمونها» فراتر از این است و جنبه ایدئولوژیک و سیاسی بسیار پررنگی پیدا کرده است.
وی ادامه داد: یکی از جنبههای ایدئولوژیک که در مجموعه «سیاره میمونها» وجود دارد بحث داروینیسم است که یک مفهوم علمی و طبیعی است و وارد مباحث اجتماعی-سیاسی شده است. خلاصه آن این است که انسان از نسل میمونها است که در طول چند صد سال تکامل پیدا کرده است و در نهایت به انسان کنونی رسیده است.این فیلم هم این تفکر را رواج میدهد که وقتی یک دارو روی میمونها تاثیر میگذارد و باعث جهش ژنتیک آنها میشود و به انسان شباهت پیدا میکنند، پس میتواند چنین چیزی قابل باور باشد که انسان هم از نسل یک نوع میمون هستند.تفکر داروینیسم در عرصه سیاسی معتقد است همان طور که در طبیعت قویها همیشه بر ضعیفها چیره میشوند و تنازع بقاع اتفاق میافتد درعرصه سیاست هم همین اتفاق میافتد؛ یعنی کشورهای ضعیف برای بقاع باید تحت سلطه کشورهای قویتر باشند.تفکر داروینیسم در حقیقت زمینهساز استعمار و زمینهساز ظهور جریانهایی مانند نازیسم و هیتلر بوده است. در واقع هیتلر باهمین تفکر بود که ظهور کرد و جنگ جهانی را راه انداخت.
فهیم افزود: در این فیلم هم میمونها به کشورهای جهان سوم و کشورهای اسلامی شبیهسازی شدهاند.این فیلم دقیقا در شرایطی ساخته شد که ما با پدیدهای به نام بیداری اسلامی روبهرو شدیم یعنی در سال 2011 که این فیلم ساخته شد اوج قیامها در کشورهایی مانند مصر و بحرین و یمن بود. وقتی روی جزییات فیلم تمرکز میکنیم مشاهده میشود که دقیقا شبیه یک انقلاب و قیام است.همچنین دراین فیلم میبینیم نوع سرکوب کردن میمونها دقیقا مشابه کاری است که سرکوبگران انجام میدهند. یعنی پلیسها با ابزارهایی مانند آب پاشهای قوی و باتوم میمونها را مجبور به عقبنشینی میکنند.شعارهایی که میمونها میدهند یعنی دائماً ازکلمه «نه» استفاده میکنند یادآور شعارهای مسلمانان در قیامهایشان است.نکته قابل تامل دراین فیلم این است که جهش میمونها به دست خود انسانها است که در واقع این را القا میکند که کشورهای اسلامی که در حال پیشرفت هستند و به آگاهی رسیدند میخواهند سرنوشت کشورشان را خودشان به دست بگیرند و حاکمان وابسته به غرب را برکنار کنند این کاری است که خود غربیها به آنها آموختند.
وی اظهار داشت: در این فیلم همان طور که دین وخدا و مذهب هیچ جایگاهی ندارند این هم القا میشود که آنچه در آخرالزمان اتفاق میافتد باچیزی که در ادیان معرفی شده هیچ نسبتی ندارد مثلا در دین اسلام و تشیع منجی آخرالزمان ازنسل معصومین است یا مسیحیان معتقد هستند حضرت عیسی منجی آخرالزمان است.این فیلم این تفکر را رد میکند و این را عنوان میکند که علاوهبراینکه انسان کامل درآخرالزمان به برتری نمیرسد بلکه انسان را از جایگاه اشرف مخلوقات هم کنار گذاشته میشود و یک موجود دیگر مانند میمون میتواند برانسان تسلط پیدا کند و قدرت را به دست بگیرد.
فهیم درباره قسمت دوم سیاره میمونها هم توضیح داد: در فیلم «طلوع سیاره میمونها» که در سال 2014 به نمایش درآمد، جنبههای ایدئولوژیک کمتری داشت و بیشتر رویکرد سیاسی و بینالمللی، با رویکرد جنگ و مذاکره پیدا میکند. این فیلم در دورهای ساخته شد که آغاز مذاکرات هستهای ایران و1+5 بود؛ همان مذاکرت که در نهایت به برجام ختم شد. دراین فیلم سزار تن به مذاکره میدهد وشرایط را میپذیرد ولی ازطرفی دیگر میمونی که در صدد جنگ با انسانهاست جنگ را راه میاندازد. نکته جالب اینکه کوبا که مخالف بحث و مذاکره با انسان ها است مدتها اسیر انسانها بوده و به دست انسانها شکنجه شده است و نماد انقلابیون است. سزار که سالهای کودکی خود را بین انسانها بوده است به نوعی نماد انسانهایی است که پرورش یافته غرب هستند و به عنوان انقلابی خوب مطرح میشود. نکته جالب این است که در این فیلم انسانها- استعاره از غرب- با اینکه دارای اسلحه و قدرت نظامی هستند اما جنگ را شروع نمیکنند و خواستار مذاکره هستند.دراین قسمت انسانها که نماد غرب یا آمریکا هستند در حقیقت منجی و نجاتدهنده تمدن و هستی معرفی میشوند در مقابل برعکس میمونها موجودات خطرناکی برای هستی و انسانها میباشند. خلاصه فیلم طلوع سیاره میمونها این است که این انسانها که دراین فیلم سمبل تمدن غرب است احیاکننده هستی و نجاتدهنده دنیا هستند و میمونها که در واقع استعاره از جنبشهای انقلابی و تمدنهای غیر غربی هستند (در صورت دست یافتن به تسلیحات و منابع انرژی) ممکن است که زمین و نوع انسان را به خطر بیاندازند.
این منتقد درباره قسمت سوم این مجموعه نیز گفت: قسمت سوم سیاره میمونها که باعنوان «جنگ برای سیاره میمونها» ساخته شده است روایتی متفاوت با دو قسمت قبل دارد اما داستانش در ادامه داستان قبلی است.در اینجا کاملا جبهه گیری فیلم تغییر میکند، یعنی دراین فیلم تمدن میمونها همان تمدن غربی میشود. سزار دراینجا دیگر یک کابوی میشود که بیشتر برای انتقامگیری همراه دوستانش به جستوجوی سرزمین موعود خودشان میپردازند. دراین فیلم سزار به عنوان قهرمان فیلم، نمادی از فرهنگ آمریکایی است. او علاوهبر کابوی بودن، وقتی به اسارت گرفته میشود، به صلیب کشیده میشود. دراین فیلم زندانهایی که برای میمونها درست شده است یاد آور اردوگاههای یهودیها در جنگ جهانی دوم هستند. این فیلم یادآور میشود که کلیه میمونها قرار است به دست سرهنگ کشته شوند که اشاره به نسلکشی یهودیها به دست نازیها (هولوکاست) میکند. به طورکلی در فیلمهای هالیوودی هرجا این مسئله یعنی جسست جوی سرزمینی که شخصیتهای اصلی فیلم میخواهند بروند و در آنجا باقی بمانند وجود دارد در حقیقتاشاره به شکل گیری سرزمین موعود یعنی همان اسرائیل دارد.این قسمت نسبت به دو قسمت قبلی به لحاظ کیفی و ساختاری ضعیفتر بوده شاید یکی ازعلتهای آن این است که تلاش داشتند دراین قسمت نمادهای ایدیولوژیک و اعتقادی صهونیستی رادر فیلم القا کنند و درنهایت مانند تمام فیلمهای آخرالزمانی و هالیوودی به رسیدن این قوم و قبیله سرگردان به سرزمین موعودشان ختم شود و اینگونه فیلم به پایان برسد.