اهمیت و ارزش سکوت و خاموشی و آثار آن
مجتبی صادقوند
در مقاله پیشرو نویسنده با تشریح چیستی نطق درونی و بیرونی و ظاهری، راهکار جهت بخشیدن به نطق درونی را بازگو کرده و در ادامه به پارهای از آثار سکوت زبانی اشاره کرده است.
***
سکوت و خاموشی در زمان توانایی سخن گفتن، یک مهارت مهم در زندگی فردی و اجتماعی است؛ زیرا همان طوری که سخن گفتن به هنگام، سازنده و مفید است، همچنین سکوت و خاموشی به هنگام، بسیار مؤثر و مفید خواهد بود. ما به کودکان خویش میآموزیم چگونه سخن بگویند اما کمتر به سکوت و خاموشی به عنوان یکی از مهمترین آداب سخن توجه داریم. این گونه است که بسیاری از مردم از آثار و پیامدهای مثبت سکوت و خاموشی بیبهره میمانند.
سکوت درونی و بیرونی
انسان موجودی متخیل و متفکر است به طوری که نمیتوان انسانی را یافت که در زمانی، دور از تخیل و تفکر باشد؛ البته بسیاری از مردم با آنکه گرفتار تخیل هستند، در هنگامه سکوت مدعی این معنا هستند که در حال تفکرند؛ زیرا تفاوت میان تخیل و تفکر را نمیدانند. تفکر فرآیندی پیچیده است که ارتباط تنگاتنگی با تعقل، و قلب دارد و در پس زمینه آن منطقی را میتوان یافت که تامینکننده جهتگیری مثبت برای دستیابی به مقصودی است؛ زیرا تفکر بهرهگیری از دادههای بیرونی با داشتههای درونی و فطری در راستای حل یا کشف مجهولی است. در حالی که تخیل نوعی پستتر از تعقل است و مرتبط با عالم مثال و خیال است که در آن توهمات و موهومات نقش اساسی را ایفا میکنند. تخیل به انسان کمک میکند تا اختراعات و ابتکارات و اکتشافاتی داشته باشد؛ زیرا این قوه خیال و تخیل است که چیزهای بیربطی را به هم ربط میدهد و همانند دانش میان رشتهای عمل میکند و بستری برای اختراعات و ابتکارات خارق العاده میشود. البته این مشروط به این است که قوه خیال و تخیل در نهایت با قوه تعقل همراه شود و خروجی به عنوان اختراع و ابتکار داشته باشد.
از نظر آموزههای قرآن، اکثریت مردم گرفتار خیالبافی هستند که در تعبیر قرآنی از آن به «اختیال» یاد شده است. «مختال» کسی است که با خیالبافی به دور از واقعیتها و حقیقتها، زندگی خویش را سامان میدهد؛ به عنوان نمونه کسی چون قارون که گمان میکند با علم اقتصاد توانسته ثروت و مالی هنگفت فراهم آورد، در حالی که قسمت و مقدرات الهی موجب شده تا وی به آن ثروت دست یابد، گرفتار «خیالبافی» و فردی «مختال» است. افراد مختال تصویری نادرست از زندگی و فلسفه آن دارند و بر اساس همین فلسفه خیالی عمل و رفتار میکنند. این افراد به سبب همین بینش و نگرش نادرست است که گرفتار تفاخر و فخرفروشی میشوند و نمیتوانند میان واقعیت و حقیقت ربط منطقی ایجاد کنند؛ از همین رو خدا همواره کلمه «مختال» را با «فخور» آورده است تا به این آثار و پیامد مخرب و زیانبار «اختیال» و خیالبافی توجه دهد.(نساء، آیه 36؛ لقمان، آیه 18؛ حدید، آیه 23)
هدف از بیان این مقدمه آن است که بگوییم انسان موجودی است که همواره در حالتی به عنوان «نطق درونی» به سر میبرد و سکوت و خاموشی کمتر در شخصی به شکل کلی و مطلق تحقق مییابد؛ زیرا اگر نطق ظاهری نداشته باشد، نطق درونی او همواره باقی و برقرار است؛ یعنی در همان حال که شخص در سکوت مطلق در گوشهای نشسته است، غوغایی در درون وی است به طوری که هیچ دمی بینطق درونی نیست و تجربهای از سکوت و خاموشی را ندارد و نطق درونی در واقع همان موج تخیلات و خیالبافی است که در درون انسان جریان دارد.
در حقیقت وقتی ما از خاموشی و سکوت سخن میگوییم، در بیشتر موارد ناظر به همین «نطق ظاهری و بیرونی» (زبانی) است؛ زیرا نطق درونی همواره برقرار است و بیشتر مردم در همان سکوت ظاهری با خیالبافی خویش در حال نطق درونی هستند. البته هستند کسانی اندک که سکوت ظاهری آنان با نطق درونی در مقام تعقل و تفکر است؛ ولی همان طوری که در آیات قرآن آمده است، اکثریت مردم فاقد عنصر «تعقل و تفکر» هستند(مائده، آیه 103)؛ زیرا بسیاری از مردم گرفتار «اختیال» و خیالبافی هستند و گمان میکنند که تفکر و تعقل میورزند؛ چنانکه اکثریت مردم در زندگی بر اساس ظنون عمل و رفتار میکنند، و نهایت درجه بلوغ علمی آنان همین ظنون است.(نجم، آیات 28 تا 30)
انسان هر چند که نمیتواند خود را از نطق درونی در مقام خیال یا تعقل رهایی بخشد، ولی دست کم میبایست تلاش کند تا نطق درونی مبتنی بر تعقل و تفکری باشد که دستاوردهای مثبتی در زندگیاش داشته باشد.
اما نطق ظاهری و بیرونی که با زبان گوشتی انجام میشود چیزی است که میبایست با توجه به آداب سخن گفتن در آموزههای اسلامی مدیریت و مهار شود و خاموشی در راستای کسب آثار و دستاوردهای آن در دستور کار قرار گیرد.
راهکار قرآنی
برای جهتبخشی به نطق درونی
چنانکه گفته شد، انسان حتی در هنگام سکوت از نطق ظاهری، گرفتار نطق درونی است و غوغایی بس بزرگ در درونی وی بر پاست به طوری که اکثریت مردم نمیتوانند دمی خاموش به معنای رهایی از نطق درونی را تجربه کنند؛ زیرا گرفتار تخیل یا تعقل هستند.
برخی از عارفان بر این باورند که انسان میبایست نه تنها سکوت از نطق ظاهری و بیرونی را تجربه کند، بلکه باید به گونهای خود را تربیت کند تا بتواند نطق درونی را به خاموشی تبدیل کند و در سکوت مطلق قرار گیرد. در عرفان سرخ پوستی از چنین مرتبهای سخن به میان آمده و آن را به عنوان منزل یا مقامی از مقامات عرفانی دانسته است؛ اما به نظر میرسد که سکوت و خاموشی مطلق در درون شدنی نیست؛ بلکه آنچه میتواند اتفاق بیفتد تنها مدیریت و مهار و جهت بخشی به نطق درونی است تا انسان را در مسیر کمالی قرار دهد.
در اسلام به این نکته توجه شده که نطق درونی هرگز به خاموشی نمیگراید، از همین رو برای مدیریت و مهار نطق درونی و جهت بخشی به آن، ذکر به عنوان یک راهکار مدیریتی و جهت بخشی مطرح میشود؛ زیرا ذاکر چه به ذکر زبانی یا قلبی، به جای آنکه به خیالبافی بپردازد، خود را در جهتی قرار میدهد که هدف غایی برای سالک الی الله است؛ چرا که انسان با اشتغال ظاهری و باطنی به ذکر الله و اسمای حسنای الهی، جهت گیری «صیرورت» و شدنهای خویش را مشخص میکند. پس همان طوری که «الله» به عنوان مقصد و مقصود در قلب و جانش نفوذ مییابد، همچنین هر اسمی از اسمای حسنای الهی را میجوید و برآن است تا خدا را به آن اسم و صفت الهی متصف کند. این گونه است که جهتگیری ظاهری و باطنی خویش را کمالاتی قرار میدهد که از آن به «ذکر» یاد میشود. اگر ذکر الله باشد، به معنای اتصاف به همه صفات حسنای الهی است و اگر اسمای خاص چون شافی و رحیم و کریم و مانند آن باشد، خواهان دستیابی به صفت شفاء و رحمت خاص و کرامت است. این در حقیقت جهت گیری نطق و در نهایت جهت گیری وجودی و صیرورتی وی را مشخص میکند.
به هر حال، اگر انسان نمیتواند دمی از نطق درونی و به عبارت دیگر خیالبافی و سیر در عالم تخیل باز ماند و به خاموشی و سکوت برسد، بهتر است تا نطقی را در خود ایجاد کند که تامینکننده کمالات متعالی اوست. اذکار ظاهری و باطنی و زبانی و قلبی تامینکننده چنین جهتگیری در نطق و رهایی از نطقهای بیهوده و مختالی است که انسان را گرفتار فخور کرده و از جاده هدایت و صواب دور میسازد. از همین رو در آیات قرآن بیان شده برای تامین «اطمینان» و دستیابی به نوعی آرامش خاص و رهایی از اختیال و هرج و مرج فکری و روحی و رفتاری، به ذکر الله اقدام شود: الَّذِينَ آمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِكْرِ اللَّهِ أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ؛ همان كسانى كه ايمان آوردهاند و دلهايشان به ياد خدا آرام مى گيرد، آگاه باش كه با ياد خدا دلها اطمینان و آرامش مىيابد.(رعد، آیه ۲۸)
خدا در آیات قرآنی پس از بیان لزوم سکوت در هنگام قرائت قرآن به این نکته توجه میدهد که چنین رویهای به نوعی بهره مندی از اذکار الهی است تا نطق درونی جهت درست یابد؛ خدا میفرماید: و چون قرآن خوانده شود گوش بدان فرا داريد و خاموش مانيد، اميد كه بر شما رحمت آيد؛ و در دل خويش پروردگارت را بامدادان و شامگاهان با تضرع و ترس بىصداى بلند ياد كن و از غافلان مباش.(اعراف، آیات ۲۰۴ و۲۰۵)
پس کسی که ذکر را در شبانهروز پیشه خویش میکند، نطق درونی را جهت میدهد و این گونه از غفلت به حضور میرسد و از آثار و تبعات غفلت رهایی مییابد.
در حقیقت مهمترین راهکار قرآنی برای مدیریت و مهار نطق درونی و جهت بخشی به آن، بهرهگیری از اذکار الهی است تا تامینکننده کمالات الهی در انسان باشد.
آثار سکوت و خاموشی
از نطق ظاهری و زبانی
اگر امکان آن نیست تا نطق باطنی و درونی را خاموش کرد؛ اما میتوان بلکه میبایست نطق ظاهری را در شرایطی خاموش کرد؛ زیرا اگر نطق در جای خودش بسیار سازنده است، نطق در غیر جای خودش بسیار زیانبار است. از همین رو خدا به مومنان هشدار میدهد تا جایگاه سخن و خاموشی را بشناسند و از آن برای کمالیابی خویش و دستیابی به اهداف متعالی فردی و اجتماعی بهره گیرند.
از نظر آموزههای قرآن، خاموشی در شرایطی برای تامین اهدافی بسیار لازم و ضروری است که از آن به آثار سکوت و خاموشی یاد میشود. مهمترین اهداف و آثاری که برای خاموشی میبایست مدنظر قرار گیرد، اموری چند است که از جمله آنها میتوان به موارد زیراشاره کرد:
1. رهایی از مشکلات و ایجاد آن: همان طوری که نطق و بیان موجب میشود تا انسان حق و باطل را از هم جدا کند و به اهدافی بلند دست یابد، همچنین خاموشی میتواند یکی از مهمترین ابزارهای کارآمد برای رهایی از مشکلات یا ایجاد آن باشد؛ زیرا گاهی انسان سخنی میگوید یا پرسشی را مطرح میسازد که نه تنها مسئله را حل نمیکند، بلکه بر مشکل و مسئله میافزاید و بستری را برای شرایط سختتر برای شخص پرسشگر و دیگران فراهم میآورد؛ به عنوان نمونه وقتی خدا حکم کرد تا گاوی برای مشخص شدن قاتل ذبح شود، پرسشهای مکرر یهودیان نه تنها موجب نشد تا مشکلی حل شود، بلکه مشکلاتی را موجب شد و شرایط را برای انجام ماموریت و تکلیف سختتر کرد.(بقره، آیات 67 تا 73) خدا به مومنان هشدار میدهد تا برای جلوگیری از ایجاد مشکلات و تکالیفی سخت تر، از برخی از پرسشها دست بردارند و به جای نطق و پرسشگری، خاموشی پیشه کنند. خدا بصراحت درباره نقش سکوت در این حوزه میفرماید: اى كسانى كه ايمان آورده ايد از چيزهايى كه اگر براى شما آشكار گردد شما را اندوهناك مىكند، مپرسيد؛ و اگر هنگامى كه قرآن نازل مىشود درباره آنها سؤال كنيد براى شما روشن مىشود. خدا از آن پرسشهاى بيجا گذشت و خداوند آمرزنده و بردبار است. گروهى پيش از شما نيز از اين گونه پرسشها كردند، آنگاه به سبب آن كافر شدند.(مائده، آیات ۱۰۱ و ۱۰۲)
2. فهم و درک عمیق: از اهدافی که برای خاموشی و سکوت از نطق ظاهری در آیات قرآن بیان شده، ایجاد بستری مناسب در شخص برای فهم و درک عمیق سخنان و مطالبی است که از سوی دیگران مطرح میشود. در حقیقت سکوت و دقت در شنیدن و گوش دادن موجب میشود تا شخص ششدانگ حواس خویش را بر موضوع و مطلبی متمرکز کند که گوینده درباره آن سخن میگوید. انسان اگر بخواهد هنگام سخن دیگری، سخن بگوید، افزون بر بیاحترامی، موجبات محرومیت خویش را از فهم و درک سخن دیگران فراهم میآورد؛ از همین رو خدا بصراحت از مومنان میخواهد تا در هنگام سخن دیگران خاموشی پیشه گیرند و با استماع و گوش دادن دقیق، شرایط را برای فهم و درک عمیق سخن گوینده فراهم آورند؛ چنانکه میفرماید: و هنگامی که تنى چند از جن را به سوى تو روانه كرديم كه قرآن را بشنوند ، چون بر آن حاضر شدند به يكديگر گفتند: گوش فرا دهيد و چون به انجام رسيد،هشداردهنده به سوى قوم خود بازگشتند. (احقاف، آیه ۲۹)
3. رحمت الهی: از اهدافی که قرآن برای سکوت و خاموشی از نطق ظاهری بیان میکند، بهرهمندی از رحمت الهی است. انسانی که در جایگاه سکوت، دست از نطق بردارد و به استماع و گوش دادن بپردازد، بیگمان در شرایطی قرار میگیرد تا از سخن دیگران بهترین بهره را خواهد برد؛ حال اگر این سکوت در برابر آیات قرآن باشد، بهره مندی از رحمت الهی بیشتر خواهد بود؛ زیرا آیات الهی نه تنها سازنده اندیشهها است، بلکه تامینکننده کمالیابی انسان و دستیابی به عنایات الهی و رحمت او میشود؛ خدا میفرماید: و چون قرآن خوانده شود گوش بدان فرا داريد و خاموش مانيد، اميد كه بر شما رحمت آيد. (اعراف، آیه ۲۰۴) سکوت در هنگام قرائت قرآن حتی در نماز جماعت مطرح است؛ از همین رو، وقتی امام سورههای قرآن را میخواند مامومین میبایست سکوت اختیار کنند و به آن گوش دهند تا این گونه از رحمت الهی بهره مند شوند.(مجمعالبيان، ج 3 - 4 ، ص 791؛ الكشّاف، ج 2، ص 192)
4. احترام گوینده: از اهداف دیگر سکوت و خاموشی هنگام سخن گفتن دیگران، احترام به گوینده آن است(طه، آیه 114؛ قیامت، آیات 16 و 18)؛ زیرا مقصود از «لاتعجل بالقرآن» طبق يك احتمال، سكوت به هنگام دريافت وحى است.(مجمع البيان، ج 7 - 8 ، ص 51 - 52؛ الكشاف، ج 3، ص 90) اين آيات، متضمّن ادب الهى است كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) را مكلّف به رعايت آن در هنگام دريافت وحى مىكند كه قبل از آنكه وحى تمام شود آياتى را كه هنوز به طور كلّى وحى نشدهاند، نخواند و زبان خود را به خواندن آن حركت ندهد. (الميزان، ج 20، ص 109)
5. رهایی از اذیت: وقتی انسان با کسانی مواجه میشود که درک درستی ندارند و اهل احترام و تکریم نیستند، بلکه بدزبان و بدگو و بدکردار هستند، لازم است تا در برابر آنان خاموشی و سکوت را در دستور کار قرار داد تا از اذیت و آزار آنان در امان بمانیم.(قصص، آیات 52 و 55)؛ زیرا مراد از «اعراض»، عدم مقابله به مثل است. (الميزان، ج 16، ص 55) پس اگر آنان سخنی درشت گفتند، واکنشی نشان نداده با اعراض و ترک مقابله به مثل از سخن گفتن و به سکوت رو آوریم تا این گونه خود را از آثار و تبعات سخن گفتن با جاهلان و سفیهان و بیخردان در امان نگه داریم.
6. پذیرش حکم الله : از نظر آموزههای قرآنی، هر چیزی قابل نقد و پرسش است، مگر آنکه چیزی به طور قطع به خدا منتهی شود؛ در این حالت سکوت و خاموشی و پذیرش حکم منتهی به خدا امری ضروری است. در حقیقت اگر هر چیزی به حکم قطعی به خدا منتهی شد کسی نمیبایست درباره آن «ان قلت» وارد کند و اما و اگری بیاورد.(نجم، آیه 42) امام صادق(ع) فرمود: خداوند - عزّوجلّ - مى فرمايد: «و أنّ إلى ربّك المنتهى»، يعنى تمام امور به پروردگار منتهى مى شود، پس هر وقت سخن به خدا رسيد از حرف زدن خوددارى كنيد. (الكافى، ج 1، ص 92، ح 2؛ تفسير نورالثقلين، ج 5، ص 171، ح 98)