وضعیت نرخ سود بانکی در آمریکا و اروپا
بعد از بحران مالی سال 2008 در آمریکا و اروپا، بانکهای مرکزی در این دو حوزه پولی اقدام به افزایش کمسابقه نقدینگی کرده تا از آن طریق بتوانند با رکود حاصل از وقایع آن دوران مقابله کنند. این اقدامات که از آنها بهعنوان سیاستهای انبساطی یاد میشوند اصولا با افزایش دسترسی فعالان اقتصادی و شرکتها به پول یا وام بانکی سبب رونقبخشی به اقتصاد از طریق افزایش تقاضا برای کالاها و خدمات و لذا افزایش تولید ناخالص ملی میشوند.
با این حال سیاستهایی از این قبیل در درازمدت عواقب منفی نیز از خود به جا میگذارند. از همه مهمتر دسترسی آسان به منابع مالی برای شرکتهای تولیدی سبب کاهش بهرهوری و رقابتپذیری آنها شده و در درازمدت به کاهش کیفیت محصولات تولیدی و کاهش سطح فناوری میانجامد. به اضافه آن دسته از شرکتها که رقابتپذیر نیستند و در شرایط عادی قادر به ادامه بقا نمیباشند با وجود این منابع مالی به حیات خود ادامه داده و منابع محدود مالی، طبیعی و انسانی در اقتصاد بیش از پیش به هدر میروند.
بدون شک اینگونه سیاستهای انبساطی یا به زبان سادهتر چاپ پول در ایران نیز همواره به کار گرفته شده و نتایج حاصل از آنها بسیار شبیه به توضیحات بالا هستند. اما در آمریکا و اروپا این سیاستها به تازگی و همانطور که ذکر شد تنها بعد از وقایع بحران مالی 2008 ظهور کرده و بهکار گرفته شدند. به همین ترتیب نیز عواقب منفی ذکر شده کم کم در حال نمایان شدن هستند. بهعنوان مثال در حوزه پولی یورو، کار
به جایی کشیده شده که نرخ بهره بانکی منفی شده است. این به آن معناست که بانکهای عامل در این حوزه قادرند از بانک مرکزی پول قرض گرفته و در ازای آن سود هم ببرند! بدیهی است که در این شرایط بانکها با حساسیت بسیار کمتری به جستجو برای متقاضیان این منابع رفته و در بسیاری مواقع این منابع در مواردی مصرف شده که بازدهی کافی نداشته، به رشد اقتصادی و اشتغالزایی کمک نمیکنند و از همه مهمتر با تخصیص اشتباه منابع سبب کاهش بهرهوری در اقتصاد میشوند.
استمرار روند بهرهگیری از سیاستهای انبساطی پولی امروزه در بازارهای مالی در آمریکا و اروپا سبب وابستگی بیش از حد فعالان اقتصادی به منابع مالی قابل دسترس با نرخ بسبار پایین شده است. این امر به طرزی همهگیر شده که کوچکترین اشاره رؤسای بانک مرکزی در جهت افزایش نرخهای بهره به ترس و وحشت و واکنش غیرمتناسب بازارها ختم میشود. در چند سال اخیر واکنش دونالد ترامپ نیز بسیار همسو با این جریان و در دفاع از سیاستهای انبساطی و دسترسی آسان به منابع پولی و مالی بود که کار را برای رؤسای بانکهای مرکزی دوچندان دشوار ساخته است.
همانطور که ذکر شد سیاستهای انبساطی در کوتاهمدت مفید هستند و موجب رونقگیری اقتصاد در کوتاهمدت میشوند. اما همین سیاستها مانند داروهای نیروزا عمل کرده به طرزی که بعد از مدتی کوتاه اثربخشی خود را از دست میدهند و برای دستیابی به سطح بازدهی گذشته نیاز به حجم و مقدار بالاتری از آنها است. بنابراین در بهترین شرایط میبایست رشد و شکوفایی اقتصادی از طریق افزایش بهرهوری که توامان با افزایش سطح فناوری، سطح آموزش و پرورش نیروی انسانی و همچنین استفاده بهینه از منابع طبیعی به دست آید.
سیدعادل میرزاده