شرح حکیمانه رهبر معظم انقلاب بر فرازهایی از نهج البلاغه-۱
راه روشن مدیران از دل نهجالبلاغه
اشاره
هرکه بیروزیست، روزش دیر شد
از آن هنگام که مرحوم سیّد رضی صدها خطبه و نامه و کلمات حکمتآمیز امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) را جمعآوری نموده و کتاب شریف و گرانقدر نهجالبلاغه را تدوین کرده است، قریب به ده قرن میگذرد و در طول این ده قرن، علمای شیعه و سنی شرح و تفسیرهای متعددی بر آن نگاشته و از این گنجینه ماندگار بهرههای فراوانی بردهاند.
در دوران معاصر استقبال جوانان نسبت به این کتاب شریف، بیشتر شد و بیانات انقلابی امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) به مثابه منشوری جاودان، نقل مجالس نیروهای مبارز انقلابی قرار گرفت و البتّه در برخی موارد مورد سوءاستفاده جریانات التقاطی و انحرافی نیز قرار گرفت. از این رو بود که عالمان مبارز متعهّد، با بیان نهجالبلاغه و شرح آن، تلاش کردند هم معارف علوی را بین جوانان گسترش دهند و هم از تحریف معنوی این کتاب شریف جلوگیری کنند.
از دهه 40 بدین سو، حضرت آیتالله العظمی خامنهای (مدّظلّهالعالی) با بیان این نکته که نهجالبلاغه، شرط ماندگاری انقلاب اسلامی است، مخاطبان را به ارتباط بیشتر با این کتاب شریف، دعوت کردهاند. ایشان از دهه چهل شمسی، به تدریس نهجالبلاغه برای طلّاب، دانشجویان و عموم مردم پرداختند. حاصل درسهای ایشان تا کنون در سه مجلّد نبوّتها در نهجالبلاغه، منشور حکومت علوی و راه روشن مدیران جمعآوری شده است.
منشور حکومت علوی، اولین اثر منسجم از سلسله جلسات نهجالبلاغه رهبر انقلاب دانست. این اثر دربردارنده شرح جلسات ایشان در سالهای 51 تا 53 است که در بحبوحه مبارزات انقلابی در مسجد امام حسن(ع) و سپس در مسجد کرامت برگزار میشد.
در تابستان سال 59 شاخه دانشجویی حزب جمهوری، سلسله درسهای نهجالبلاغه را در موضوع «نبوتها در نهجالبلاغه» به مدت سه ماه برای ایشان تنظیم میکنند. این جلسات چهارشنبهها حدود ساعت 5 تا 7 عصر از تاریخ 11 تیر تا 19 شهریور در حضور دانشجویان تشکیل میشد.
اما رهبر انقلاب پس از آغاز دوران رهبری، سنتی را پایهگذاری کردند و آن شرح فقراتی از نهجالبلاغه در دیدارهای هیئت دولت در ماه مبارک رمضان با ایشان بود. با توجه به نوع مخاطب و نیاز او، موضوع این جلسات با جلساتی که در حزب جمهوری اسلامی در ابتدای انقلاب برگزار شد، متفاوت است. در جلسات اینچنینی معمولاً فرازهایی از نهجالبلاغه انتخاب میشود که به کار دولتمردان و کارگزاران نظام بیاید. «راه روشن مدیران» دربردارنده محتوای این جلسات است که از سال 72 تا 95 برگزار شده است. نوع مخاطب و زمانه تشکیل این جلسات، باعث شده است که ایشان گزینشهای خاصی از نهجالبلاغه انجام دهند و از این حیث این مجموعه میتواند نصیحتنامهای برای عموم کارگزاران و مدیران نظام باشد. از این روی درباره این اثر گرانقدر و ضرورت مطالعه دقیق آن میتوان گفت:
هر که جز ماهی آبش سیر شد
هرکه بیروزیست، روزش دیر شد
در ادامه و از این شماره متن شرح رهبر معظم انقلاب بر فرازهایی از نهجالبلاغه را از نظر خواهید گذراند.
وصیّتی پرمغز و عجیب
من یک چند سطری از وصیّت امیرالمؤمنین(علیهالصّلاة والسّلام) به حضرت امام حسن مجتبی(علیهالصّلاةوالسّلام) را انتخاب کردم؛ چون بسیار نامه مهمّی است، وصیّت بسیار پُرمغزی است و با اینکه ماها مکرّر شاید خواندهایم و یکجاهایی مثلاً گفتهایم یا از دیگران شنیدهایم، درعینحال وقتی انسان نگاه میکند، میبیند که مطالب خیلی مهمّی دارد. حضرت در هنگامی که از صفّین برمیگشتند، در یک محلّی به نام «حاضرین» یا «حاضرَین» نشستهاند و این نامه را نوشتهاند؛ خیلی نامه عجیبی است؛ بهصورت وصیّتنامه تلقّی میشود؛ [البتّه] بعد از مقدّماتی، که خلاصه آن مقدّمات هم این است که میگویند من وقتی به سرکشی دنیا و شبیخون حوادث نگاه میکنم و به خودم نگاه میکنم که دارم نابود میشوم و در این طوفان حوادث دارم محو میشوم- منظورشان نزدیکی مرگ و لقاءالله است- فکر میکنم که به غیر خودم به چیز دیگری نباید فکر کنم، باید به فکر نجات خودم باشم، منتها ازآنجاییکه تو فرزند من هستی و بعضِ از وجود من هستی بلکه همه وجود من هستی- تعبیرشان این است- لذا به تو هم وصیّت میکنم که مراقب باشی و این جهات را در نظر داشته باشی؛ البتّه این یک مقدّمه خیلی زیبا و شیوایی است برای ورود در مطلب، وَالّا خب همینگونه مطالب را در وصیّتهای دیگر و در نامههای دیگر حضرت فرمودهاند؛ نه اینکه حالا برای امام حسن مجتبی یک خصوصیّتی قائل شده باشند؛ نه، یک مقدّمه بلیغ شیوایی است.
زنده شدن دل با شنیدن موعظه
این چند خطّی که من انتخاب کردهام که عرض بکنم اینها است: «اَحیِ قَلبَکَ بِالمَوعِظَة»2 دل خودت را با موعظه زنده کن؛ چون دل با موعظه نشاط پیدا میکند. البتّه ایناندرز و موعظه را ممکن است دیگری به انسان بدهد، ممکن هم هست که خود انسان با مطالعه و تدبّر خودش رااندرز بدهد و موعظه کند.
نقش زهد در میراندن
جوشش غضب و شهوت
«وَ اَمِتهُ بِالزَّهادَة»؛ با پارسایی آن را بمیران. منظور از میراندن این است که آن جوشش شهوت و غضب را که در دل هست از او بگیر؛ مثل میراندن یک چراغی، یک آتشی که در عربی یا در فارسی هم هست که میگویند آتش را بکُش؛ یعنی این شعله شهوت را که در وجود تو و در دل تو هست، با زهد و پارسایی از بین ببر و آن را بمیران؛ که البتّه زهد به معنای بیرغبتی است. زهد به معنای بهره نبردن از متاع دنیا نیست بلکه به معنای دل نبستن به متاع دنیا است؛ این را یادمان باشد که زهد به این معنا است. ایبسا کسانی که از دنیا بهره هم میبرند امّا اصلاً دلبستگی ندارند. البتّه میشود آدم خودش را فریب بدهد، بگوید من حالا این استفادهها را هم میکنم، دلبسته هم نیستم امّا خب خود انسان خوب میتواند بفهمد؛ دیگران هم که به آدم نگاه میکنند، میفهمند که ما واقعاً زاهدانه داریم برخورد میکنیم یا حریصانه. پس زهد هم فرونشاننده آن شعله است.
نیرومندی و نورانیّت دل با یقین و حکمت
«وَ قَوِّهِ بِاليَقين»؛ و دل خود را با یقین نیرومند کن؛ که کسب یقین بکند و دل نیرو بگیرد برای مقابله با حوادث زندگی. «وَ نَوِّرهُ بِالحِکمَة»؛ آن را با فرزانگی و حکمت نورانی کن، که با شنیدن سخنان حکمتآمیز و در آنها دقّت کردن و غور کردن، دل نورانی میشود. وقتی انسان با حکمت سروکار نداشته باشد و همه زندگی انسان را همین فکر سطحی برای گذرانیدن امور زندگی تشکیل بدهد، [دل بینور میشود]؛ و معنای حکمت [هم] که آن فهم صحیح و خداگونه حوادث است. «آتیهُ اللهُ... الحِکمهًْ»3؛ حکمت یعنی این. در این اصطلاحات عربیِ ما که معنا میکنند حکمت را، میگویند: الحکمة صیرورة الانسان عالِماً عقلیّاً مضاهیاً للعالَم الحسّی؛ یعنی وجود انسان با همان معرفتش، با علمش، با آگاهیها و فرزانگیهایش به انعکاسی از واقعیّات عالَم تبدیل بشود؛ یعنی همه واقعیّات عالَم در ذهن انسان و در وجود انسان، در قلب انسان منعکس بشود؛ این معنای صحیح حکمت است، که گاهی اوقات یک چیز خیلی عادی و سادهای را که همه هم میبینند، یک حکیم و یک فرزانه آن را آنچنان میبیند که با دید معمولی و عادی خیلی متفاوت است. بههرحال با حکمت باید [دل را] نورانی کرد؛ در سخنان حکیمانه و سخنان فرزانگان بایستی غور کرد و دل را نورانی کرد.