جرعه های معرفت - شرح حدیث معصومین(ع) در کلام رهبر انقلاب
ضرورت تکبر در مقابل دشمن
عن امیرالمؤمنین(ع) انه قال انه قال لما کان یوم بدر اعتم ابو دجانه الانصاری و ارخی عذبه العمامهًْ من خلفه بین کتفیه، ثم جعل یتبختر بین الصفین، فقال رسولالله(ص) ان هذیه لمشیهًْ یبغضها الله تعالی الا عند القتال.(1)
«امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: در روز جنگ بدر، ابو دجانه انصاری تحت الحنک عمامهاش را پشت سرش انداخت و بنا کرد با تبختر و خودآرایی بین صف مسلمین و کفار حرکت کردن؛ پیامبر(ص) وقتی این صحنه را دید فرمود: این، راه رفتنی است که خدای متعال آن رانمیپسندد جز در مقابل دشمن.»
***
- لما کان یوم بدر اعتم ابودجانه الانصاری و ارخی عذبه المعامهًْ من خلفه بین کتفیه؛ حضرت علی(ع) میفرمایند که در روز جنگ بدر وقتی که دو صف در مقابل هم قرار گرفتند، ابودجانه انصاری که از شجاعان عرب و از مسلمانهای خوب بود، عمامه خودش را که پیچید- عمامه جزو لباس معمولی عرب بود؛ عمامه میپیچیدند- این «عذبه» یعنی همین تحت الحنک(2) را که ما میگوییم، پشت سرش انداخت.
- ثم جعل یتبختر بین الصفین؛ و با تبختر بنا کرد در بین صف مسلمین و کفار راه رفتن که یک نوع حالت خودآرایی و تبختر محسوب میشد که این تحت الحنک را پشت سرش بیندازد و سرش را بالا بگیرد و بنا کند با تبختر بین دو صف حرکت کردن.
- فقال رسولالله(ص)؛ پیغمبر وقتی چشمش افتاد و دید ابو دجانه این جور با تبختر دارد حرکت میکند، فرمود:
- ان هذیه لمشیه یبغضها الله تعالی الا عند القتال؛ خدای متعال این جور با تبختر راه رفتن و خودآرایی کردن و مانند اینها را از انسان مبغوض میدارد، مگر در مقابل دشمن؛ «قتال» یعنی در مقابل دشمن. دو چیز در این جمله هست که هر دو مهم است: این اولاً نشان دهنده این است که مشی به تواضع و خضوع، مشیای است که خدای متعال آن را برای زندگی معمولی انسان میپسندد و دوست میدارد؛ اینکه آدم با تبختر راه برود، خدای متعال نمیپسندد؛ البته معنای مشی به خضوع هم این نیست که آدم گردنش را همیشه باید کج نگه دارد یا لباس مندرس و منحوس بپوشد؛ نه، انسان میتواند سر خودش را هم بالا بگیرد، سینه خودش را هم جلو بدهد اما حالت تبختر و تکبر نداشته باشد؛ اینها را باید از هم تمییز داد. آن حالت تبختر و بیاعتنایی و تکبر و از خود راضی بودن را که نشان دهنده این است که به کسی اعتنائی ندارند، خدای متعال مبغوض میدارد. البته یک استثنا دارد و آن در مقابل دشمن است. «عند القتال» که فرمودند، مخصوص میدان جنگ سنتی به آن شکل نیست؛ حالا که آن جور میدان جنگی اصلاً وجود ندارد که جلوی چشم افراد بخواهند راه بروند و تبختر کنند؛ یعنی در منظر دشمن هرچه میتوانید حالت تعظم (بزرگی) و بیاعتنائی به خودتان بگیرید تا دشمن،شما را بزرگ ببیند، شما را بیاعتنا ببیند.
]البته[ این در موضعگیریهای سیاسی هم هست؛ مخصوص جسم و آن هیئت جسمی و به قول ]برخی[ آقایان پوزیشن جسمانی! فقط نیست؛ این مال همه خصوصیات انسان است؛ در مقابل دشمن تذلل ]نباید داشت[؛ همان است که صائب گفت: «اشک کباب مایه طغیان آتش است». (3) ابراز ذلت به هر زبانی ]باشد[؛ گاهی انسان به زبان، اظهار ذلت نمیکند اما مفهوم کلام را که دشمن هم آن را میگیرد، احساس ذلت و احساس تسلیم در مقابل او است؛ ولو با تعبیراتی که در ظاهرش تعبیرات تجلد (دلیری) و مانند اینها است اما در باطن مطلب و روح مطلب، دشمن هم میفهمد که این دارد در مقابلش اظهار تسلیم و انقیاد (سرسپردگی) میکند؛ این از جمله چیزهایی است که مشمول این حدیث است.
* شرح حدیث در ابتدای درس خارج، 1383/12/23 به نقل از کتاب: نسیم سحر
_______________
1- نوادر راوندی، ص 139
2- دنباله عمامه که آن را از زیر چانه میگذرانند و به سر میپیچند یا بر شانه میاندازند.
3- «اظهار عجز بر در ظالم روا مدار اشک کباب مایه طغیان آتش است»