اخبار ویژه
6 سال فرصت داشتید از وابستگی به درآمد نفت بکاهید
عضو هیئت رئیسه مجلس و حامی دوآتشه برجام میگوید باید معجزه رخ دهد که بودجه از نفت جدا شود و برای عدم اتکا به نفت، یک برنامه حداقل پنج ساله نیاز است.
بهروز نعمتی در گفتوگو با ایلنا و درباره اینکه گفته میشود بودجه امسال بدون وابستگی به نفت بسته شده است آیا این اتفاق خواهد افتاد، به ایکنا گفت: بودجه ما همیشه متکی به نفت بوده و هست و بعید میدانم معجزهای رخ دهد که از نفت جدا شود.
وی افزود: درآمدهای کشور مشخص است؛ نفت، مالیات، صادرات غیرنفتی و عوارض گمرکی محلهایی که بودجه از آن تامین میشود منابع دیگری نداریم که پاسخگوی کشور باشد.
وی درباره سازوکار جدایی بودجه از نفت گفت: به اعتقاد من اگر میخواهیم بودجه ما از نفت جدا شود باید یک برنامهریزی حداقل پنج ساله داشته باشیم تا بتوانیم به مرور زمان شریانهای نفتی را ببندیم و الا که به راحتی میتوانیم حرف بزنیم.
نعمتی همان نمایندهای است که در جلسات بررسی محتوای برجام در کمیسیون ویژه مجلس، سرسختانه از برجام حمایت میکرد و چشمک او به عراقچی در جلسه معروف شد. او در انتخابات مجلس گذشته به خاطر همین خدمات، در فهرست ائتلافی امید قرار گرفت هرچند که بعدها برای سهمخواهی در مجلس، میان اصلاحطلبان و برخی مدعیان اعتدال اختلاف افتاد.
آنچه درباره سخنان این نماینده قابل توجه است، انتظار معجزه داشتن برای جدایی بودجه از نفت است و حال آنکه رهبر حکیم انقلاب از حداقل یک دهه قبل- و به ویژه در سالهای اخیر با تاکید بیشتر- خواستار اهتمام دولت بر کاهش وابستگی به نفت از طریق حمایت از رونق تولید و تنوع بخشیدن به صادرات بودهاند.
اما متاسفانه نگرش تنآسانانه خامفروشی نفت و حاضریخوری موجب شد به ویژه پس از برجام وابستگی به درآمد نفت شدت یابد و پس از کاهش درآمدهای نفتی در اثر بازگشت تحریمهای نفتی، کشور با مشکل منابع درآمدی روبهرو شود. در واقع، اگر آن نگاه عافیتطلبانه نبود، دولت از 6 سال قبل فرصت داشت وابستگی به درآمدهای نفتی را کاهش دهد اما متاسفانه دولتمردان، افزایش فروش نفت را به عنوان دستاورد، برای مردم فاکتور کردند و نمایندههای منفعل نیز پذیرفتند و تکرار کردند.
معلقبازی نماینده وطنفروش که کروبی او را صدای اسرائیل خواند
عضو فراکسیون تندروها در مجلس ششم میگوید اصولگرایان نگذاشتند جو بایدن به ایران بیاید وگرنه حمایت سناتورهای آمریکایی درباره برنامههای صلحآمیز را جلب میکردیم.
احمد شیرزاد در گفتوگو با روزنامه آرمان اظهار داشت: برجام تعهدي ۱۵۰ صفحهاي است که ابعاد و زواياي مختلف دارد. اينکه برخي فقط به يک بخش از موضوع توجه ميکنند و براي نمونه ميگويند چون آمريکا تحريم جديد وضع کرد بايد از برجام خارج شويم، صددرصد اشتباه است. مسئله به اين سادگي نيست و به صرف تحريم يا برخورد آقاي ترامپ نبايد اين چنين برجام را به مسلخ برد.
وی افزود: من برجام را شکست خورده نميدانم و اين توافق کماکان در صحنه سياسي ما را در موضعي برتر قرار داده است. برجام براي ما سکوي ايستادن است که اگر از بين برود ما مانند تخته سنگي در ميان امواج هرروز شاهد اتفاق و مشکلي جديد خواهيم بود. بايد قدر برجام را بدانيم؛ چرا که سکوي ايستادن ما و سند برتري ما در عرصه سياسي است.
عضو فراکسیون مشارکت در مجلس ششم همچنین گفته است: بهخاطر دارم همين آقاي بايدن، معاون باراک اوباما که از کانديداهاي اصلي جريان دموکرات در انتخابات رياست جمهوري آمريکا است، در زماني که سناتور بود طي نامهاي پيشنهاد کرد که به همراه چند سناتور ديگر به ايران سفر کنند و بازديدي از ايران داشته باشند. در آن زمان دولت اصلاحات و مجلس ششم استقرار داشت و انجام اين سفر در قالب پارلماني ميتوانست دستاوردهاي فوقالعادهاي براي کشور داشته باشد و يخ روابط دو کشور را ذوب کند، اما متأسفانه در آن زمان تنگ نظري اصولگرايان سبب شد اين سفر انجام نشود.
وی همچنین گفت: تصور کنيد اگر آن روز توانسته بوديم حمايت چند سناتور را براي برنامههاي صلح آميزمان جلب کنيم تا چه اندازه از فشارها عليه کشورمان کاسته ميشد. الان برخي از آنها کانديداي رياست جمهوري بودند و دستکم ميتوانستند صداي مردم ايران را به گوش افکار عمومي در آمريکا برسانند. براي نمونه آقاي برني سندرز، نسبت به ديگر کانديداها همواره مواضع بهتري نسبت به ايران دارد، ما چرا نميتوانيم با اينها ارتباط موثر برقرار کنيم؟
یادآور میشود شیرزاد همان کسی است که در مجلس ششم مدعی شد ایران درباره برنامه هستهای خود 19 سال به دنیا دروغ گفته و اکنون دم خروس بیرون افتاده است(!)
این سخنان ضد ایرانی- که نظیر آن در وطنفروشیهای سازمان منافقین پیدا میشود- باعث شد مهدی کروبی رئیس مجلس، به شدت اعتراض کند و او را صدای رادیو اسرائیل بخواند.
اما درباره سخنان اخیر شیرزاد باید گفت: هدف اصلی و اعلامی دولت برای مجاب کردن مردم و نظام به توافق برجام، لغو تحریمها بود اما وی به دلایل کاملاً مشخص میگوید نباید مطالبه لغو تحریمها را داشت بلکه باید خود را مانند یک غریق پنداشت که روی تخته سنگ ایستاده است!! واقعاً اگر ایران در چنین موضع ضعفی قرار داشت، دولت اوباما حاضر میشد فرصت نجات به ایران بدهد؟! جالب اینکه همان زمان توماس فریدمن در نیویورک تصریح کرد اوباما با یک غلاف خالی از اسلحه توانست از ایران امتیاز بگیرد.
درباره سفر بایدن نیز باید گفت: سرانجام برجام پس از همه ملاقاتهای ظریف و کری و گفتوگوی روحانی با اوباما، گویاتر از هر چیزی است. فراموش نکنیم که نقض برجام در دوره دولت دموکراتها و به واسطه تصویب یا اجرای تحریمهای ویزا و کاتسا و آیسا آغاز شد. وقتی کسانی چون هیلاری کلینتون گفته بودند در صورت پیروزی در انتخابات، فشارهای تحریمی جدیدی را بر ایران وارد میکنند. در حقیقت سخنان شیرزاد، برای پاسخگو نبودن درباره وعدههای برجامی ارزیابی میشود.
یک تناقضگویی شیرزاد این است که از سفر جو بایدن برای اطلاع از صلحآمیز بودن برنامه هستهای ایران در مجلس ششم حمایت میکند و حال آن که خود وی مدعی انحراف در برنامه هستهای ایران شده بود.
بیبیسی: عجیب است که دولت ایران کانال بیمحتوای اینستکس را پذیرفت
نوزده ماه پس از خروج آمریکا وپشتهم اندازیهای اروپا، بیبیسی تصریح کرد وعده اروپا برای راهاندازی کانال تبادلات مالی با ایران موسوم به اینستکس عملی نشد.
وبسایت بیبیسی فارسی در تحلیلی با همین عنوان نوشت: بیرون رفتن از توافق ایران با 5+1، معروف به برجام و بازگرداندن، گسترش و تشدید تحریمها علیه ایران، همه تلاش طرفهای دیگر را به باد داد. پارسال اروپاییها، مشخصا آلمان، انگلیس و فرانسه، اعلام کردند که این تحریمها را به رسمیت نمیشناسند و آن را رعایت نخواهند کرد. تحریمهایی که آمریکا از یک سال پیش علیه ایران تشدید کرده، بازگردانده یا گسترش داده است، برپایه مصوبات کنگره یا دستورالعملهای ریاست جمهوری آمریکا وضع شده و یکجانبهاند.
در مقابل گروکشی آمریکا، از دولتهای اروپایی کار چندانی ساخته نیست. در اتحادیه اروپا قوانینی برای مقابله به مثل با آمریکا وجود دارد اما اجرای آن مستلزم درگیر شدن در یک جنگ اقتصادی با آمریکاست. هیچ یک از کشورهای اروپایی برای داد و ستد با ایران آنقدر اهمیت قائل نیستند که رویارویی با آمریکا را برایشان موجه کند. دولتهای اروپایی، علیرغم مخالفتشان با سیاستهای دولت ترامپ در قبال ایران، نمیتوانند بانکها، شرکتها و صنایع اروپایی را به داد و ستد با ایران مجبور کنند؛ به این دلیل ساده که نمیتوانند جلوی تحریم آنها از سوی آمریکا را بگیرند یا زیانهای آنها از تحریم آمریکا را جبران کنند و اصلا چرا باید پول مالیاتدهندگانشان را در این راه به هدر بدهند؟
در چنین شرایطی، و برای نگهداشتن برنامه اتمی ایران در چارچوب محدودیتهای برجام، اروپاییها چاره را در ایجاد ساز و کاری دیدند که ایران بتواند با استفاده از آن، پول صادراتش را دریافت کند و قیمت وارداتش را بپردازد؛ «ابزار پشتیبانی از مبادلات بازرگانی» یا همان اینستکس INSTEX این سازوکار، در ظاهر، این تصور را القا میکند که اروپاییها با به راه انداختن اینستکس، به تعهداتشان در چارچوب برجام پایبند هستند و به ایران امکان دادهاند تحریمهای آمریکا را دور بزند اما این فقط ظاهر قضیه است.
با مطالعه کمی عمیقتر اینستکس معلوم میشود که اولا ایران حق ندارد از این مکانیزم برای فروش نفت استفاده کند و فقط میتواند بخشی از درآمد صادرات غیرنفتی خود را، آن هم کالاهایی که خود مشمول تحریم آمریکا نباشند، حداکثر تا سقف چند میلیون یورو، به صندوق اینستکس بریزد و ثانیا حق ندارد با این پول چیزی غیر از خوراک و دارو بخرد. این خریدهای فرضی هم عجالتا باید فقط در اروپا انجام شود.
تا همینجا ملاحظه میشود که اینستکس حتی از برنامه «نفت در برابر خوراک و دارو» هم محدودکنندهتر است.
علاوه بر اینها، اروپاییها از ایران خواستهاند پیش از شروع کار اینستکس، به «گروه ویژه اقدام مالی FATF» برای مبارزه با پولشویی و تامین مالی سازمانها و گروههای تروریستی بپیوندد و به این منظور، قوانین لازم را به تصویب مجلس شورای اسلامی برساند. اینجاست که کار مشکل میشود زیرا تعریف «تروریسم» از دیدگاه اروپا و آمریکا با تعریف تروریسم از دیدگاه ایران یکسان نیست. در حالی که اروپا و آمریکا شماری از گروههایی مانند حزبالله لبنان و گروههای فلسطینی را «تروریست» میشناسند، حکومت ایران آنها را «گروههای مقاومت» مینامد. از آن بدتر، ایالات متحده از فروردین 1389 نام «سپاه پاسداران انقلاب اسلامی» را نیز در لیست سازمانهای تروریستی قرار داده است.
اگر ایران به FATF بپیوندد، قانونا خود را موظف میکند نه تنها از ارائه خدمات مالی به حزبالله، گروههای فلسطینی و حتی سپاه پاسداران خودداری کند، بلکه همه اطلاعات درباره تراکنشهای مالی آنان را نیز در اختیار «گروه ویژه اقدام مالی» از جمله ایالات متحده آمریکا و به ویژه اسرائیل قرار دهد.
با چنین محدودیتهایی، معلوم نیست چرا وزارت امور خارجه ایران اساسا اینستکس را پذیرفت و بسیار پیش از اینها، در رویاروییاش با دولت آمریکا، از اروپاییها قطع امید نکرد.
یادداشت بیبیسی در حالی منتشر میشود که دولت انگلیس حتی در زمان برقراری برجام نیز بدعهدی و کارشکنی کرد چنانکه وزیر امور خارجه در سال قبل تصریح کرد 20 ماه بعد از اجرای برجام، حتی نمیتوانیم یک حساب بانکی در لندن افتتاح کنیم. درباره شرکتهای اروپایی نیز باید گفت که دهها شرکت دولتی در اروپا فعال هستند اما دولتهای اروپا حاضر نشدهاند حتی همین شرکتها را به همکاری با ایران و مقابله با تحریمهای آمریکا(به عنوان تعهد خود) وادار کنند.
زیباکلام: 80 درصد پایگاه اجتماعی اصلاحطلبان ریزش کرده است
صادق زیباکلام میگوید؛ مشکل اصلی اصلاحطلبان نه سامانه انتخاب نامزد با تأیید صلاحیت آنها، بلکه ریزش 80 درصدی بدنه اجتماعی است.
وی ضمن یادداشتی در روزنامه آرمان نوشت: چندی است که طرحی به اسم «سرا» یا سامانه رأیسنجی اصلاحطلبان از سوی این جریان مطرح شده که بهنظر میرسد خیلی قادر نخواهد بود اصلاحطلبان را از بحرانی که بدان دچار شدهاند بیرون آورد.
اما در شرایط فعلی معتقدم که این طرح و طرحهایی شبیه به این اصلا نمیتواند به اصلاحطلبان برای خروج از شرایط فعلی کمک کند. بهواسطه اینکه مسئله اصلی این نیست که ما نامزدهای اصلاحطلب را از طریق چه مکانیزمی تعیین کنیم، بلکه مسئله اساسیتر این پرسش ساده مردم از اصلاحطلبان خواهد بود که از کجا معلوم که حتی یکی از نامزدهای اصلاحطلب تایید صلاحیت شود؟ نکته بعدی اینکه اصلاحطلبان هنوز به آن مرحله نرسیدند که مشکلاتشان مکانیزم انتخاب نامزدها باشد. مشکل اصلاحطلبان بسیار اساسیتر از این حرفها است. مشکل بنیادی اصلاحطلبان این است که 80 درصد بدنه اجتماعی خود را از دست دادند و مردمی که به دعوت اصلاحطلبان در انتخابات اسفند 94 و اردیبهشت 96 شرکت میکردند دیگر حاضر نیستند که به همین آسانی در انتخابات شرکت کنند و گویا اصلاحطلبان توجهی به این مسئله ندارند.
اصلاحطلبان اصلا نمیخواهند به این موضوع بپردازند که به طور جدی از آنها سلب اعتماد عمومی شده است. مهم نیست که فهرست اصلاحطلبان در حوزههای مختلف دربرگیرنده کدام چهرهها و شخصیتها خواهد بود، اشکال اساسی این است که بدنه اجتماعی اصلاحطلبان دچار تردید شدهاند.
ناراحت از روشدن فساد برادر و نگران از سرکار آمدن مجلسی مطالبهگر
جنجال روحانی در سفر به یزد، ناراحتی او از برخورد با مفاسد برادرش حسین فریدون و نگرانیاش نسبت به انتخابات اسفندماه را که میتواند منجر به تشکیل مجلسی مستقل و مطالبهگر شود، آشکار کرد.
جهاننیوز در این زمینه نوشت: روحانی در بخشی از اظهاراتش با طرح این پرسش که مبارزه با فساد دانهدرشتها کجاست؟، گفت: «چند نفر را به دادگاه بردند و تبلیغ و سر و صدا کردند. مردم باید بدانند؛ قضات شریف ما نترسند، دادستانهای شریف ما نترسند به این جناح آن جناح نگاه نکنند». این موضوع که روحانی از برخوردهای قاطع قوه قضائیه با برخی مفسدان اقتصادی نزدیک به مسئولان دولتی مانند برادر رئیسجمهور ناراحت است، قابل کتمان نیست. اتفاقا ریشه این رویکرد، از برخورد با همین دانه درشتهایی نظیر حسین فریدون نشأت میگیرد.
اما بحث دوم سخنرانی روحانی که از دل همین بحث اول یعنی حمله به قوه قضائیه خارج شد، موضوع «بگم بگم»ها بود. روحانی بااشاره به برخی موضوعات از دولت احمدینژاد واشاره به برخی نهادها گفت: «من از آن نهادهایی که بیش از ۷۰۰ میلیون دلار بدهکار هستند، از دستگاهها میخواهم برای مردم توضیح دهند و در همین زمینه وزیر نفت را مسئول میکنم که این ارقام را برای مردم توضیح دهد. رئیس بانک مرکزی را مسئول میکنم تا مسئله ۲ میلیارد دلار را برای مردم توضیح دهد. دستگاه نظارتی را مسئول میکنم تا ۹۴۷ میلیون دلار را برای مردم توضیح دهند به وزیر نفت میگویم ۷۰۰ میلیون دلار پول نفت را برای مردم توضیح دهد».
البته که اگر بخواهیم فقط یک نکته در پاسخ به پرسشهای آقای روحانی در مورد مسائل نفتی بگوییم، همان مسئله کرسنت است که رسانهها را از پرداختن به آن فساد بزرگ منع کرده بودند. پروندهای که زنگنه، نقش ژنرال نفتی دولت اعتدال در آن پررنگ است. در عین حال به خوبی قابل درک است که رئیس دولت تدبیر و امید بیش از هرکس خطر از دست دادن کیفیت نوع مجلس دهم را در مقابل میبیند. مجلسی که از رئیس آن تا قاطبه نمایندگان همکاری همهجانبهای با روحانی و دولتش انجام دادند. این رویکرد تا آنجا پیش رفت که مجلس دهم در افکار عمومی به یک مجلس خنثی و کم خاصیت تبدیل شد.
روحانی هم به خوبی میداند که اگر یک مجلس مقتدر و مسلط به امور بر سر کار بیاید، کارش سخت خواهد شد.