kayhan.ir

کد خبر: ۱۷۳۴۵
تاریخ انتشار : ۱۱ تير ۱۳۹۳ - ۱۹:۴۰

قرب و بعد اشراقی خدا


 علی جواهردهی
قرب و بعد، یا مکانی است یا معنوی. در قرب و بعد مکانی دو طرف به همان میزان که یکی از دیگری دور است آن دیگری هم به همان میزان دور است. مثلا فاصله دیوار تا ستون اگر پنج متر باشد، فاصله ستون تا دیوار نیز پنج متر خواهد بود؛ اما در قرب و بعد معنوی همیشه این گونه نیست؛ یعنی گاهی اوقات این گونه است و گاهی  اوقات یک طرفه است. به این معنا که ممکن است یک طرف نزدیک باشد در حالی که طرف دیگر بعید باشد.
اگر بخواهیم در این باره تمثیل بزنیم شاید تمثیل بینا و کور مناسب باشد. دو دوست که یکی بینا و دیگری کور است در کنار هم هستند. این می‌ببیند ولی آن نمی‌ببیند و به همین میزان از احساس و عواطف ارتباطی خود آگاه نیست. دوست بینا در جای نزدیک به او نشسته و او را نظاره می‌کند و از حضور دوستش بهره می‌برد، ولی کور با آنکه آنجا در همان نزدیکی نشسته است، به سبب اینکه نمی‌ببیند از لذت حضور بی بهره است.
معنی تقرب به خدا
این اضافه‌ای که میان انسان و خداست از همین قبیل است. با آنکه خداوند در قرب ما بلکه اقرب به ماست، ولی ما از قرب او بی خبریم. مانند همان کوری هستیم که حضور دوست خود را احساس نمی‌کنیم و از این حضور لذت نمی‌بریم. اینکه گفته شده به خدا تقرب بجوییم به این معنا نیست که خداوند مانند آن ستون و دیوار از ما دور است و ما باید به او نزدیک شویم، بلکه به این معناست که ما چشم خود را بگشاییم و قرب حضور خداوندی را درک کنیم و از آن لذت ببریم، زیرا خداوند بسیار به ما نزدیک است و همه وجود ما شانی از شئونات الهی است. از این رو خداوند می‌فرماید:او از رگ‌های گردن خودمان به ما نزدیک‌تر است(ق، آيه 16)؛ زیرا اگر هستی است همان هست اوست و هست ما تنها بخشی از هستی و شئونات اوست.لذاما باید چشمان خود را بگشاییم و از کوری و نابینایی نجات یابیم تا به جای ندا کردن و فریاد خدایا خدایا کردن، زمزمه و نجوایی کنیم که خودمان هم نتوانیم بشنویم؛ زیرا اگر خوب بنگریم می‌بینیم که قریب است و دور نیست.(بقره، آيه 186) پس مسافتی میان ما و خدا نیست تا بپیماییم، بلکه حرکت از خودمان به معنای رسیدن به خداست؛ چنان‌که امام سجاد(ع) می‌فرماید: «اَنَ‏ الرَّاحِلَ اِلَيْكَ قَريبُ الْمَسافَةِ».( بحارالأنوار، ج95، ص83)
اینکه در روایات از ما خواسته شده که نخست در شکل منادات(ندائی)، خداوند را به صورت «یارب» صدا کنیم و سپس در قالب مناجات، حرف ندا را حذف کرده و «رب» بگوییم، برای این نیست که خدا در آغاز دعا از ما دور بوده و وقتی سخن و نیایش ما را شنید نزدیک شده ودیگر نیازی به ندا نیست، بلکه به آن دلیل است که ما دوریم و خدا را به حضور اشراقی‌اش نمی‌بینیم و از همین رو، احساس جدایی می‌کنیم؛ وگرنه از همان آغاز بلکه همیشه خدا در ذات و جان ما حضور داشته است و هرگز دور نبوده است تا نزدیک شود،‌ بلکه ما کور بوده‌ایم و دور معنوی هستیم و نمی‌بینیم و همانند کوران فریاد ندا برمی‌داریم. به قول عارف شاعر که خوش سروده است باید گفت:
کی رفته‌ای ز دل که تمنا کنم تو را؟
کی بوده‌ای نهفته که پیدا کنم تو را؟
غیبت نکرده‌ای که شوَم طالب حضور
پنهان نگشته‌ای که هویدا کنم تو را