kayhan.ir

کد خبر: ۱۷۱۱۵
تاریخ انتشار : ۰۹ تير ۱۳۹۳ - ۱۸:۳۹
مخاطرات تمدنی کاهش نرخ رشد جمعیت

ایرانی! ایران در خطر است


یکی از مهم ترین شاخصه‌های دوام و بقای یک فرهنگ "نرخ رشد جمعیت" در آن جامعه است. ممکن است این دغدغه به نظر برخی از خوانندگان گرامی فرعی، قابل چشم پوشی و بی ارتباط با زندگی پرهیاهوی نسبتا مدرن امروزی بیاید اما برای اولویت بخشی به آن ذکر همین یک مورد کفایت می‌کند که بگوییم "ایرانی ماندن ایران" وابسته به همین فاکتور ظاهرا پیش پاافتاده میزان فرزند آوری است. اگر پدران و مادران نسل‌های پیش از ما به انواع علل طبیعی مختلف همچون خشکسالی، سیل، زلزله، کمبود امکانات زندگی و مشکلات معیشتی؛ سیاست فرزند آوری را در اندازه امروزی ‌ها کاهش می‌دادند قطعا جامعه امروز دیگر ایرانی نامیده نمی‌شود. نمی‌دانیم! شاید اقوام دیگر بر ایران مسلط می‌شدند یا تازی ها، اروپایی ‌ها  یا هر قوم دیگری که سرزمین وسیع ایران زمین را خالی از جمعیت فعال و با منابع فراوان می‌یافتند.
ارتباط نابودی تمدن و نرخ رشد
اگر هر دو زوج دارای یک فرزند باشند، نرخ زاد و ولد 0/5 خواهد بود. اگر به ازای هر زوج حاصل از کودکان این دو خانواده نیز یک فرزند متولد شود درصد زاد و ولد  بچه‌های نسل اول تن‌ها 0/25 درصد اجدادشان خواهد شد. پس اگر فرضا امسال یک میلیون کودک متولد شوند امکان این که 30 سال بعد 2 میلیون نفر شاغل شوند هرگز وجود نخواهد داشت! کمی علمی‌تر صحبت کنیم. بر اساس تحقیقات انجام شده، برای این که یک "تمدن" بتواند خود را بیشتر از 25 سال حفظ کند نرخ زاد و ولد در هر خانواده باید 2/11 کودک باشد. یعنی هر خانواده باید دست کم 2 کودک داشته باشد. حتی با نرخ 1/99 نیز هیچ تمدنی در طول تاریخ نجات پیدا نکرده است. نرخی که قطعا موجب انقراض نسل می‌شود 1/3 است. چون با این نرخ 100-80 سال طول می‌کشد تا یک تمدن بتواند نسل خود را اصلاح کند و به نرخ معادل برساند.
جمعیت کمتر، ثروت بیشتر!؟
هیچ مدل اقتصادی وجود ندارد که بتواند فرهنگ و تمدن ‌ها را از انقراض در این دوران رهایی بخشد! پس همانطور که جمعیت یک تمدن کاهش می‌یابد فرهنگ و تمدن و اقتصاد و حاکمیت آن نیز به تدریج اما با سرعت تاریخی قابل توجه از دست خواهد رفت. بنابراین این تصور که اگر امروز زاد و ولد با نرخ بسیار پایین داشته باشیم نسل بعدی ثروتمند تر، پیشرفته‌تر و راحت‌تر خواهند زیست حقیقتا یک تصویرسازی غلط و گمراه کننده است.
حمایت از سیاست‌های بین‌المللی در حوزه جمعیت، منجر به از دست رفتن حاکمیت ایرانیان بر ایران در آینده‌ای نزدیک خواهد شد. آن زمان که دیگر جمعیتی فعال و جوان برای زندگی در ایران پهناور نباشد فتح منابع و امکانات و خاک سرزمینی ایرانیان از امروز هزار برابر آسان‌تر خواهد شد.
سرانجام اروپا چه می‌شود؟
اما سوال این است که چرا خود اروپایی ‌ها نیز به این موضوع توجه ندارند و از نرخ زاد و ولد بسیار پایینی برخوردار هستند؟ نکته همین جاست! اگر در ایران اسلامی به علت ترویج و تبلیغ سیاست‌های غلط جهانی برخلاف رویه فرهنگی و تمدنی ایرانی- اسلامی امروز با کاهش نرخ رشد مواجه هستیم، در اروپا و حتی آمریکای شمالی اصول تمدن مدرن فضا را ناخواسته به این سمت رهنمون ساخته است. یعنی سیاست گذاری‌های فرهنگی که زیرساخت تمدن غربی محسوب می‌شود فضا را به سمت "ارزش شدن مصرف گرایی" پیش برده است. مردم یاد گرفته‌اند تنها به "حال" فکر کنند چون بر اساس تعالیم سرمایه داری طبقه "برگزیده" کسانی هستند که ثروت بیشتری می‌اندوزند و به همان میزان نیز بیشتر و بیشتر "مصرف" می‌کنند. در جامعه‌ای که اعتقاد به تلاش برای ساختن آینده دیگران، به صورت جدی "حرف مفت" تلقی می‌شود، تعداد کسانی که مقابل اندیشه گفتمانی غالب جامعه می‌ایستند و با ازدیاد کودکان خانواده تن به محدود سازی امکانات زیستی خود در حال حاضر و با نگاه به آینده می‌دهند بسیار کم است! به همین جهت است که سیاست‌های قابل توجه تشویقی در غرب به منظور ترغیب مردم به فرزند آوری چندان جوابگوی نرخ رشد پایین جمعیت نبوده و نیست. غرب یا باید اصول و اخلاقیات و نظامات سرمایه‌داری را که حتی "ازدواج" را مانعی بر سر لذت جویی حداکثری در عمر محدود و فانی دنیوی می‌بیند حذف کند و یا تن به نابودی نسل و تمدن برآمده از این اصول بدهد! البته یک راه دیگر هم وجود دارد...تنها رقیب سیستم سرمایه داری در جهان اسلام است. آیا می‌توان با دست کاری نرخ رشد جمعیت مسلمانان در یک جهان کم جمعیت، سیادت نظام سرمایه داری را حفظ کرد؟ این سوالی است که ذهن سیاستمداران اروپایی- آمریکایی را سال هاست به خود مشغول کرده است.  حال بیایید اوضاع جهان را بررسی کنیم:
جمهوری اسلامی اروپا!؟
میانگین نرخ رشد جمعیت در 31 کشور اروپایی 1/38 است. همان طور که پیش از این گفتیم با این نرخ رشد جمعیت، تمدن و فرهنگ اروپا با سرعتی قابل توجه منقرض خواهد شد! پس اروپا نصیب چه کسانی خواهد شد؟
از سال 1990 تاکنون 90 درصد مهاجرین به اروپا را "مسلمانان" تشکیل می‌دهند. در فرانسه نرخ زاد و ولد در هر خانواده 1/8 است. یعنی هر خانواده کمتر از 2 فرزند به دنیا می‌آورند. اما همین نرخ در میان مسلمانان فرانسوی 8/1 است. یعنی هر خانواده مسلمان فرانسوی به صورت میانگین 8 فرزند دارد! هم اکنون در جنوب فرانسه که بیشترین ساکنین مسلمان را در خود جای داده تعداد مسجد‌ها از کلیسا‌ها بیشتر شده است. 30 درصد نوجوانان و جوانان  20 ساله در این کشور مسلمان هستند. تا سال 2027 از هر 5 نفر 1 نفر در فرانسه مسلمان خواهد بود. با در نظر گرفتن این شرایط تنها 39 سال دیگر فرانسه به "کشور اسلامی" تبدیل خواهد شد.
در 30 سال گذشته جمعیت مسلمانان انگلیس با افزایش 30 برابری به 2/5 میلیون نفر رسیده است. در این میان بیش از هزار مسجد که پیش از این کلیسا بوده‌اند در خیابان ‌ها و مراکز شهری انگلیس سر برآورده اند.  در هلند 50 درصد کودکانی که متولد می‌شوند "مسلمان" هستند و تنها تا 15 سال دیگر نصف جمعیت این کشور مسلمان خواهند بود.
در روسیه بیش از 23 میلیون مسلمان وجود دارد. یعنی از هر 5 نفر 1 نفر مسلمان هستند. به این ترتیب تنها تا 4 سال دیگر 40 درصد ارتش روسیه مسلمان خواهند بود.
یک چهارم جمعیت بلژیک مسلمان هستند. 50 درصد کودکانی که متولد می‌شوند نیز مسلمان هستند. تنها تا 17 سال دیگر بلژیک یک "کشور اسلامی" خواهد شد.
دولت آلمان با اظهار نظر صریح در این خصوص در اتحادیه اروپا اعلام کرده که جلوی کاهش جمعیت آلمانی ‌ها را نمی‌تواند بگیرد. در عین حال جمعیت مسلمانان  این کشور به  شدت در حال افزایش است. تا سال 2050 آلمان یک "کشور اسلامی" خواهد شد.  در حال حاضر 52 میلیون مسلمان در اروپا وجود دارد. دولت آلمان اعلام کرده که این نرخ تا 20 سال دیگر به دو برابر می‌رسد و مسلمانان از جمعیت 104 میلیونی در این قاره برخوردار خواهند شد.
در کانادا نرخ رشد جمعیت 1/6 است. آمار نشان می‌دهد در فاصله سال‌های 2006-2001 جمعیت کانادا 1/6 میلیون افزایش یافته است که 1/2 میلیون نفر آن مهاجرین هستند. جمعیت مسلمانان در این کشور نیز به شدت در حال افزایش است.
در آمریکا نرخ رشد جمعیت 1/6 است. با افزایش جمعیت حاصل از کشورهای آمریکای لاتین این نرخ به 2/11 می‌رسد. یعنی با حداقل نرخ زاد و ولد لازم، تمدن آمریکا دوام خواهد یافت. در سال 1970 تنها بیش از صد هزار مسلمان در آمریکا وجود داشت. امروز شمار مسلمانان آمریکا به بیش از 9 میلیون نفر رسیده است.
واضح است که ازدیاد جمعیت مسلمانان در جهان یک برتری فرهنگی محسوس در آینده ایجاد خواهد کرد. یعنی دنیا با تغییرات شگرف در آینده مکان مناسب تری برای زیست مسلمانان خواهد شد.
اولویت: حذف مسلمانان ایران!
در چنین شرایطی به صورت جدی بیشترین تمرکز آمریکا بر حذف جریانی از اسلام است که بیشترین مخاطرات را برای تمدن سرمایه داری ایجاد کرده است. اینجا صحبت از ایران و شیعه زیاد است! حال بیایید آمار نرخ رشد کشورمان را توام با برنامه‌های تنظیم خانواده دولتی اجرا شده در سیر تاریخی پس از انقلاب بررسی کنیم:
در سال 1372 قانون تنظیم خانواده کشور تصویب شد. بر اساس این قانون بنا شد در یک برنامه 20 ساله بر اساس اهداف توسعه کشور نرخ رشد جمعیت در سال 1390 به 2/3 برسد. سه هدف اصلی در اولین برنامه توسعه کشور مصوب مجلس شورای اسلامی شامل موارد ذیل است:
الف- کاهش میزان باروری کلی زنان ایران از 6/4 به 4 فرزند در هر زن
ب- کاهش نرخ رشد طبیعی جمعیت از 3/2 درصد به 2/9 درصد تا پایان برنامه اول (1372)
ج- کاهش نرخ رشد جمعیت از 3/9 درصد (تفاوت آمار به علت مهاجرت از افغانستان و عراق به کشور است) به 2/3 درصد تا سال 1390
نکته قابل تامل اینجاست که ایران در سال 1371 به هدف برنامه توسعه کشور برای سال 1390 رسید! یعنی حدود 20 سال جلوتر و سریع‌تر از برنامه تهیه شده میزان باروری و جمعیت در کشور به اعداد پیش‌بینی شده برای سال 1390 دست یافتیم. علی‌رغم انحراف از برنامه و به صدا درآمدن زنگ خطر، بدون بررسی و رصد آمار مجددا قانون تنظیم خانواده در سال 1372 ارائه شد!
بر اساس نتایج بررسی نمونه‌ای وزارت بهداشت در خرداد 1373، رشد جمعیت 1/8 درصد محاسبه شد. یعنی از هدف 2/3 درصدی تعیین شده برای سال 1385 نیز جلوتر بودیم! شدت این کاهش بسیار فراتر از حد انتظار بود اما دولت هیچ قدمی برای اصلاح قوانین و در حقیقت "تنظیم" جمعیت برنداشت، بلکه برنامه "تحدید نسل" ایرانیان را ناباورانه ادامه داد! طبیعتا با مطالب بیان شده نباید انتظار داشته باشیم سازمان‌های جهانی نیز در این خصوص اعلام خطر کرده و از اول شدن ایران در جدول کاهش نرخ رشد جهانی جلوگیری کنند!
دولت  یا سازمان ملل؟!
اما چرا چنین شد؟ اگر مشکل فقط از اقدامات دولت‌های جمهوری اسلامی بود چرا اکنون پس از 5 سال سخنوری در اعلام بایدهای افزایش نرخ رشد جمعیت کماکان در پله سوم لیست کشور‌ها با بیشترین کاهش نرخ رشد جمعیت ایستاده ایم؟ طبیعتا ما "فقیرترین کشور جهان" با حداقلی ترین امکانات زندگی که نیستیم! پس علت چیست؟ اگر برنامه‌های قبلی صرفا به واسطه "تلاش" دولت با 20 سال جلو افتادن از برنامه با موفقیت صد در صدی به پایان رسیده چرا اکنون برنامه افزایش نرخ رشد جمعیت توسط دولت انجام نمی‌گیرد؟
بررسی شبکه‌ای که به صورت فعالانه با اجرای "خانه به خانه" طرح کاهش نرخ رشد جمعیت در ایران موفقیت این برنامه را به بار آوردند نشان از عزمی جهانی توام با هزینه کرد ارقام سنگین در این حوزه دارد. بیش از هزار میلیون دلار خرج برنامه تحدید نسل ایرانیان شده که بخشی از آن را دولت هاشمی رفسنجانی استقراض کرده است!!  از حضور بنیادهای وابسته به دولت فدرال آلمان بگیرید تا انواع و اقسام نهادهای وابسته به سازمان ملل در اجرای این طرح مشهود هستند. نکته اینجاست که با شبکه‌سازی در این حوزه زیرساختی از بدنه نخبگانی فعال در کشور تشکیل شد که اکنون برنامه‌های متنوع دیگری را نیز به جهت پایان یافتن برنامه کاهش نرخ رشد جمعیت ایرانیان در کشور اجرایی می‌سازند. از مدیریت مهدکودک ‌ها با برنامه‌های تدوین شده همان نهادهای بین‌المللی برای خلع سلاح نظام حاکمیتی ایران در حوزه تربیت نسل جدید گرفته تا پایش گفتمانی خانواده‌های ایرانی برای جلوگیری از موفقیت برنامه‌های "احتمالی" دولت که ممکن است که برای افزایش نرخ رشد جمعیت اجرایی شود.
 دلالان ملی دشمن!
این گونه می‌شود که با انتشار چند طرح ساده و مردمی در سطح شهر تهران و رسانه ‌ها با موضوع افزایش جمعیت، مجموعه رسانه‌های زنجیره‌ای در اقدامی هماهنگ "هجویه" طرح مذکور را تهیه و منتشر می‌سازند. اینجا صحبت از لج بازی‌های ساده سیاسی نیست چرا که اصولگرا و اصلاح طلب برای دوام گفتمانی نیازمند "جمعیت جوان و فعال" کشور هستند. یعنی دلیلی وجود ندارد که تصور کنیم اصلاح‌طلبان از انقراض تمدن ایرانیان در آینده نزدیک سود برده و فرضا بر کرسی‌های حاکمیتی قدرت بدین واسطه تکیه زنند. پس مشکل کجاست که این جریان هدایت بخشی از نخبگان جامعه برای صیانت از آمار و ارقام بسیار پایین "تمدن کش" فعلی را با تمام قوا برعهده گرفته اند؟! یک جای کار می‌لنگد!
حربه تعادل جمعیتی
با آمار و ارقام ارائه شده تشخیص این موضوع سخت نیست که بفهمیم کشورهای غربی و در راس آن‌ها آمریکا برای ایجاد تعادل جمعیتی به نفع خود،  به عنوان یکی از  سیاست‌های استراتژیک دکترین دفاع ملی و سیاست خارجی به کاهش رشد جمعیت در کشورهای اسلامی روی آورده اند. عمده فعالیت‌های کنترلی آمریکا بر کشور ما و سایر اجتماعات اسلامی نیز از طریق صندوق بین‌المللی پول، آژانس‌های سازمان ملل متحد از جمله یونیسف، صندوق جمعیت UNFPA، سازمان بهداشت جهانی، یونسکو و سازمان کشاورزی و تغذیه بین‌المللی FAO صورت می‌گیرد.
طبق سندهای منتشر شده از سوی پنتاگون، برنامه‌هایی که کلیه آژانس‌های سازمان ملل در سطح جهان در کشورهای دیگر اجرا می‌کنند جزیی از عملیات دفاعی و نظامی ارتش آمریکا محسوب می‌شوند. پس غیر منطقی ترین شکل ممکن دولت‌داری این است که سیاست‌های جمعیتی تنها کشور شیعه جهان با قدرت براندازی فرهنگی- سیاسی نظام سرمایه داری را برعهده آژانس‌های سازمان ملل بگذاریم.
دولت کجاست؟
اکنون وقت آن است که از دولت جمهوری اسلامی ایران سوال کنیم چرا مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی با موضوع سیاست‌های تشویقی افزایش نرخ باروری و کاهش رشد جمعیت کشور هنوز اجرایی نشده است؟ چرا علی رغم عدم تحمیل بار مالی به واسطه تزریق همان بودجه مصوبی که به صورت سالیانه صرف کاهش نرخ رشد جمعیت در کشور می‌شده هنوز مشوق‌های لازم برای حفظ تمدن ایرانی- اسلامی به ملت ارائه نمی‌شود؟ برخی از مشوق‌های تمهید شده در طرح "افزایش نرخ باروری و پیشگیری از کاهش رشد جمعیت کشور" که در ذیل ماده 3 این طرح کلیه دستگاه‌های اجرایی کشور مکلف به اجرای آن شده‌اند به این شرح است:
- برنامه‌ریزی و فرهنگ‌سازی در تسهیل ازدواج، کاهش سن ازدواج و استحکام خانواده
- پوشش بیمه اجباری درمان رایگان مادر و کودک از ابتدای بارداری تا پایان دو سالگی کودک
- اختصاص بسته بهداشتی ـ درمانی رایگان شامل؛ مکمل‌های غذایی، دارو، آزمایش‌های دوره‌ای و موردی و معاینه‌های ماهیانه به مادران باردار و دارای فرزند زیر 2 سال برای حداقل 3 دهک درآمدی پایین و نیازمندان
- پوشش کامل بیمه‌ای برای درمان ناباروری‌های اولیه و ثانویه
- افزایش مدت مرخصی استعلاجی زایمان به 9 ماه و مرخصی بدون حقوق به 21 ماه و جمعاً به مدت 30 ماه به ازای هر فرزند و در مجموع 10 سال بصورت شناور با حفظ شغل برای کلیه شاغلان بخش دولتی و غیردولتی
- پرداخت هدیه تولد فرزند به مادر به صورت سکه بهار آزادی
- افزایش سنوات تحصیلی دانشجویان مادر به ازای هر فرزند تا 4 نیم‌سال و کاهش سقف واحدهای درسی در هر نیم‌سال تا سقف 8 واحد
- پرداخت پاداش اولاد به صورت ماهانه و به صورت پلکانی
- دوبرابر شدن حق عائله مندی
- حق بازنشستگی مادران شاغل صاحب 3 فرزند با یک سال افزایش سنوات
- کاهش مدت خدمت سربازی متناسب با سن ازدواج و تعداد فرزندان و افزایش حقوق و تسهیلات آن‌ها با رعایت ضوابط و مقررات مورد عمل ستاد کل نیروهای مسلح
- اجرای کامل طرح آتیه فرزندان با مبنا قرار گرفتن ارزش ریالی سال 1389 به عنوان سال پایه
- مراکز آموزش عالی موظفند در توزیع و تخصیص وام دانشجویی، وام ودیعه مسکن و همچنین تخصیص خوابگاه‌های دانشجویی، دانشجویان متأهل دارای فرزند را در اولویت قرار دهند.
- پرداخت وام قرض الحسنه «فرزند» به مبلغ یکصد میلیون ريال به خانواده‌‌ها برای فرزندان سوم تا پنجم با بازپرداخت 10 ساله و بدون الزام به سپرده‌گذاری توسط بانک‌های عامل.
با این همه سند، خطر قریب‌الوقوع و بالقوه کدام دست پنهان در مسیر تصویب قوانین حامی افزایش جمعیت سنگ‌اندازی میکند و چه کسانی از ادامه کشتار نسل ایرانی با استمرار قانون عقیمسازی حمایت میکنند!؟ آیا طرحی که فوریت آن در مجلس شورای اسلامی به تصویب رسیده و میرودتا راه را بر مقطوع‌النسل کردن ایرانیان ببندد، به فرجام خواهد رسید یا همان لابی‌های همیشگی و دلالان سازمانهای بین‌المللی باز هم جلوی این کار را می‌گیرند ؟! باید منتظر ماند و بصیرت و هوشیاری نمایندگان را به نظاره نشست.