ورزش وسیلهای در خدمت اهداف سیاسی و منافع شخصی
بعد از موفقیت بزرگ والیبالیستهای جوان ایران هفته پیش نوبت کشتیگیران نوجوان ایرانی رسید تا در صحنه جهانی غوغا برپاکنند و در دو رشته آزاد و فرنگی بار دیگر نام کشتی ایران را در عرصه بینالمللی بر سر زبانها بیندازند ومهمتر از همه از بضاعت و استعداد و پشتوانه قوی کشتی ایران از حیث نیروی جوان حکایت نمایند.
سرویس ورزشی ـ
همانطور که بارها هم ما وهم دیگران تاکید داشتهایم ورزش ایران برای رشد وپیشرفت همه ابزار و عناصر لازم و شرایط و پیش زمینههای لازم را در بعد مادی و انسانی دارد. سرآمد این داشتهها هم نیروی انسانی و در میان همین نیروی انسانی هم برخورداری از نیروی جوانی که با قوت بدنی و فیزیک مناسب و هوش سرشار آمیخته است بیشتر خودنمایی میکند. متاسفانه اما با همه کارهای انجام شده و تلاشهای صورت گرفته، در یک سنجش دقیق و ارزیابی منصفانه ودور از حب وبغض، برای هر محقق و جستجوگری این نتیجه حاصل میشود که از این داشتههای خدادادی و ذاتی و علی الخصوص این نیروی گرانبهای جوانی به درستی وبه شکل مطلوب، وآنگونه که باید شکر نعمت را به جا آورد، استفاده صحیح و بهینه نمیشود و در واقع کفران نعمت میشود.
به گمان ما همانطور که بارها هم نوشتهایم دلیل اصلی این واقعیت ناخوشایند این است که ورزش در کشور ما آنطور که لازم و بایسته است، جدی گرفته نشده است. اداره ورزش در اکثر مقاطع وحصرهای مدیریتی بیشتر در دست غیرورزشیها بوده است و این هم دلیل جدی نگرفتن ورزش است و هم دلیل و پاسخ این سؤال که چرا از امکانات و داشتههای ورزش به درستی و درجهت اعتلا و محکم کردن بنای ورزش استفاده نمیشود؟ بازهم میگوییم که ورزش را جدی نگرفته ایم...وقتی اداره ورزش و مدیریت آن به عنوان پست پیشکشی به نزدیکان و اقوام خونی یا خویشاوندان سیاسی و باندی تعارف میشود نه به کسانی که استخوان در ورزش خرد کرده اند، درس آن را خواندهاند واز تخصص لازم برخوردارند وبرای کارکردن در ورزش بسیار انگیزه دارندو به اصطلاح امروزی «شایسته» این کار هستند و«لیاقت» آن را دارند، آیا این رفتار معنای دیگری جز جدی نگرفتن ورزش دارد؟ و آیا در چنین حالت و سطح مدیریتی و با وجود چنین نگرشی میتوان انتظار داشت که از داشتههای گرانبهای ورزش به درستی ودرجهت پیشرفت خود ورزش و پاسخگویی به مطالبات مردم علاقمند ونه اهداف سیاسی یا اغراض شخصی استفاده شود.
البته بحث «جدی نگرفتن ورزش» که یکی از اصلیترین بحثهای ما بوده وهست فقط در مدیریت ورزش تجلی پیدا نمیکند. برای مثال اگر ورزش به معنای واقعی ونه شعاری و در حد خودش نه بیشتر و نه کمتر جدی گرفته شده بود آن وقت هرکسی اجازه پیدا نمیکرد که با حداقل شرایط و کمترین صلاحیت علمی و فنی و اخلاقی صاحب روزنامه ورزشی، برنامه رادیو وتلویزیونی ورزشی، سایت ورزشی و... شود و آن را تبدیل کند به دکانی دو نبش برای کسب منافع درآمد هرچه بیشتر آن هم با دست زدن به لوازم نامشروع و ابزار ناپاک و حربههای غیراخلاقی و... ولو به قیمت نابودی ورزش. ورزش جدی گرفته نشده است وگرنه «هردم از باغ تلویزیون» که قرار بود وهست دانشگاه باشد «بری» نمیرسید. تلویزیون ولو با برنامههای ورزشیاش قرار است دانشگاه باشد که درآن انسانیت وآدم بودن تدریس شود؛ درس اخلاق و ادب فردی و اجتماعی؛ درس مردانگی و احترام از سوی اهلش ارائه شود نه اینکه چنان شلختگی و بیبندوباری بر آن حاکم شود که هر ناشستهروی عزیزی بیجهت بدون کوچکترین صلاحیت اخلاقی و فنی و... حتی فیزیکی! عنان برنامهای را به دست بگیرد ودرس دریدگی و وقاحت و «کلکل» و «شعارهای استادیومی» و بیادبی و...حرمتشکنی و نفرتپراکنی و تفرقه را به ببینندگان عزیز وارجمند!! و جوانان عزیز و ورزشدوست! تدریس کند... ویا بدتر از همه نامدیران و به طور کلی عناصر و افراد شهرتطلب مجهولالهویه و عوضی آمدهای را که هیچ هنری جز «رو» و هیچ سرمایهای جز «پول» ندارند و اصلا معلوم نیست چه سابقهای در فوتبال و چه ربطی به تیمهای بزرگ و پرطرفدار دارند، را در این و آن برنامه تحویل بگیرند ساعتها آنتن تلویزیونی را که با سرمایه این مردم اداره میشود در اختیار اینگونه عناصر بگذارند تا مثلا «افشاگری»!! کنند و برنامه جنجالی و جذاب!! ساخته شود... در حالیکه وجود چنین افراد و پخش چنین برنامههایی وانتشار چنین رسانههایی برای اهل فن و درد و برای آدمهای اصیل و نجیب ورزش خود به خود و ناگفته بزرگترین افشاگری درباره واقعیت ورزش ماست... ودر چنین وضعیتی که ما به اختصار به بخشی از گرفتاریها و آفات آن اشاره کردیم میبینیم که والیبال در صحنه جهانی هنرنمایی میکند تیم ملی در جمع شش تیم برتر دنیا قرار میگیرد و جوانانش قهرمان جهان میشوند. کشتی میدرخشد، کاراته قهرمان آسیا میشود؛ و... واین همانطور که گفته شد از داشتههای ذاتی و توان بالقوه ورزش ایران به ویژه از حیث نیروی انسانی واستعداد جوانی حکایت میکند. این افتخارات غرورانگیز در شرایطی اتفاق میافتد که بیتعارف ورزش به حال خود رهاست و کسانی که به اسم مسئول و مدیر به ویژه در ردههای بالای مدیریتی صاحب پست و عنوانهای حساس هستند آنقدر که به فکر مسایل سیاسی وحزبی و یا ارضای جاه طلبیها و یا حتی سروکارو مشغلههای شخصی( مثلا ایجاد باغ وحش آن هم با آوردن نادرترین گونههای حیوانی ایران!و...) و...استفاده ابزاری از ورزش در جهت اهداف شخصی هستند به فکر ورزش نیستند که از این بابت ورزش ما از جنبههای مختلف فنی و اخلاقی و فرهنگی صدمات فراوان خورده و سرعت شتاب آن به سمت جلو خیلی کند بوده و بعضی رشتهها متل تنیسو... پس پسکی جلو میروند!!
خلاصه کلام اینکه از ورزش و سفرهای که به نام آن پهن است وافتخاراتی که به نام آن در رشتههای مختلف خلق میشود خیلیها به شکل و صورتهای مختلف، مشروع و نامشروع استفاده میبرند و خود ورزش و دوستداران واقعی آنکه بار اصلی رابر دوش دارند کمترین استفاده را میبرد و دلیل آن همان است که در آغاز این فراز از مطلب آوردیم. ما ورزش را جدی نگرفته ایم چون اگر گرفته بودیم مدیریت آن را وسیله از خجالت درآمدن دوستان و همفکرهای سیاسی خود نمیکردیم. عنان آن را به دست هر کسی نمیسپاردیم. برکاروبار آن نظارت میکردیم. اجازه نمیدادیم هر ازگرد راه رسیده شهرت طلبی که سخت از حیث فرهنگی از عقب ماندگی رنج میبرد صاحب قلم و رسانه شوند و درباره مسائل ریز و درشت ورزش و آدمهای محترم و پیشکسوت ورزش اظهار نظر نماید و...