kayhan.ir

کد خبر: ۱۶۶۶۷۱
تاریخ انتشار : ۱۲ مرداد ۱۳۹۸ - ۲۱:۱۳

مدیر انقلابی و غیرانقلابی (نگاه)



 محمدهادی صحرایی
 این وجیزه به هیچ وجه نافی زحمات و خدمات بی‌نظیر انقلاب و مدیران خدوم نیست و با استدلال می‌توان گفت با توجه به زیادی مشکلات و تنگناهایی که دشمنان برای کشور ایجاد کرده‌اند و یکدست نبودن جامعه از مناظر مختلف، مدیریت در ایرانِ امروز یکی از سخت‌ترین کارهاست و همین امر باعث سرآمدی جامعه مدیران کشور در بسیاری از عرصه‌ها در دنیا شده است ولی آنچه که در ادامه می‌آید توقعی است، بجا که باید عالمانه به آن پرداخته شود.
جمله «الناس علی دین ملوکهم» اگر حدیث نباشد جمله حکیمانه‌ای است که با استنطاق از قرآن و روایات به صحت آن پی برده می‌شود. واقعیت این است که مردمان هر جامعه‌ای به رهبران و مدیران خود نگاه می‌کنند و دست‌کم در اخلاق اجتماعی از آنان الگو می‌گیرند و به گفته پیامبرمان«اگر عالمان و حاکمان اصلاح شوند، جامعه اصلاح می‌شود». عده‌ای حاکم را صالح و کارش را صحیح می‌دانند و تقلید می‌کنند و در مقابل عده‌ای برای کارهای نامربوط خود، مقابله با رفتار حاکم را بهانه می‌کنند و با این لجبازی، سعی در مبارزه منفی دارند. داستان نادرشاه و پیرمرد شجاع و جنگاوری که گفت «نادر ما بودیم ولی تو نبودی» نشان می‌دهد که با جرأت و کاری‌بودن مردم در دوران حاکمان باتدبیر، پرتلاش و شجاع، بیش از سایر دوران‌ها بوده است و به همین دلیل است که نالایقان همیشه به دنبال مشغول نمودن مردم با امور حاشیه‌ای، غیرمرتبط و بی‌اولویت بوده‌اند تا با ضعیف‌کردن و تخدیر مردم، حواس مردم را از ضعف خود پرت کنند و روحیه مطالبه‌گری را از آنها بگیرند.
اخلاق حاکمان از مدیر ارشد تا مدیر خُرد، خواسته یا ناخواسته مورد قضاوت است و بخشی از سعادت و شقاوت مردم به اخلاق آنها بستگی دارد. حاکم خوب، با کار و کوشش، زمینه‌ساز سعادت دنیوی و بهشت اخروی مردم است و حاکم بد با بی‌برنامگی و ولنگاری، پریشانی دنیا و خسران آخرت به ارمغان می‌آورد. رسم مدیران غیرانقلابی، که می‌توان ناصالح نامیدشان، حاشیه‌سازی است. از برکات آزادی در انقلاب چهل‌ساله ایران این است که همه جور مدیری را به تجربه مردم گذاشته است. از چمران و دیالمه و آیت و رجایی ‌که در دولت یک‌ساله‌اش، خود را برای همیشه در قلب مردم جا داد تا بنی صدر منافقی که با تبختر و توهم، رأی مردم را تباه کرد. از کسانی‌که اولویت‌ها را ‌اشتباه چیدند و به جای شکوفایی اقتصادی، مردم را به نام توسعه سیاسی مقابل هم به صف کردند و فتنه 78 را آفریدند تا کسانی‌که کمبود اختیارات را بهانه تنبلی و لختی خود کرده و می‌کنند. غافل از اینکه دادن اختیار فراقانونی به کسی‌که برنامه‌ای ندارد، سم مهلک است. و نیز بودند مدیرانی که قانون و رأی مردم را تا وقتی محترم دانستند که مال و مقامشان در آن بود و فتنه 88 کار آنهاست.
اینان هرکدام برای اداره کشور نظر خود را داشتند ولی همگی در دو گروه انقلابی و غیرانقلابی جای می‌گیرند. آنکه به اسلام و انقلاب و امامین آن و توانایی مردم، مؤمن است، انقلابی و غیراینها غیرانقلابی است. نمی‌شود «برای همیشه» ادعا کرد و عوام را فریفت. نمی‌شود مدیر انقلابی بود و با دیدن اروپا آب از لب و لوچه ریخت و با دیدن کدخدا آب‌ دهان قورت داد. مدیر انقلابی شریف است و نجیب. منطقش ثابت است و سخنش صریح. در اصول ثبات دارد و در تاکتیک، نرمش قهرمانانه. پیشرو است و پیشران. با دشمن سرسخت است و با او حرف و قول پنهانی ندارد ولی با مردمش صمیمی ‌و باصفاست. خود و اطرافیانش از بیت‌المال کم‌بهره‌اند و پرکار و کم‌حرف و کم‌مصرف. مردم را به‌خاطر خدا دوست می‌دارد نه برای رأی. تلخی نقد مصلحانه را به شیرین‌زبانی متملقان و دغل‌بازان ‌ترجیح می‌دهد. خود و مجموعه‌اش «حتی‌المقدور» پاک‌دستند و پاک‌دامن و اهل طهارت اقتصادی. صندلی ریاست را فرصت نوکری می‌داند نه طعمه چرب و سهم پدر از انقلاب.
راز حکیمانه «دستمال کثیف، شیشه را پاک نمی‌کند» همین است عزیزم؛ ذات نایافته از هستی‌بخش نمی‌تواند هستی‌بخش باشد و تمرکز بر مدیران، به‌خاطر خطیر بودن مقطع تاریخی ماست که فرصت آزمون و خطا و اعتماد به کارنابلدها را از ما گرفته. حقیقت این است که مدیر خائن با مدیر کارنابلد یا سفارشی، فرقی ندارد چراکه هر دو غیرقابل اعتمادند. یکی خرابکاری می‌کند و دیگری کار را خراب می‌کند. پیامبر فرمود «زیان نادان بدتر از زیان تبهکار است» و این بسیار قابل اعتناست. تفاوت مدیر انقلابی با تکنوکرات و لیبرال همین‌هاست. مدیریت انقلابی کوثری است و مدیریت لیبرالی تکاثری. تفاوت است بین مدیریت کسانی‌که 30 ساله از صفر به موشک نقطه‌زن می‌رسند یا موجود زنده به فضا می‌رسانند یا در شب تاریک، غول پرنده آمریکا را شکار و کشتی ملکه انگلیس را زنجیر می‌کنند با مدیریت کسانی‌که تنها حضورشان در مدیریت، حکم لاهه را از له، به علیه مردمشان تغییر می‌دهد یا به هزار دلیل غیرموجه اجازه تولید بنزین سالم یا خودروی کم‌مصرف، ایمن، هیبریدی و ملی را نمی‌دهند یا بر عایدی سرمایه در بخش مسکن مالیات نمی‌بندند یا قانون خوب تصویب نمی‌کنند یا در رآکتور سیمان می‌ریزند یا به مردم خود 2030 و برجام و پالرمو وFATF را تحمیل می‌کنند.
جمهوری اسلامی ‌اگرچه میثاق ملی معاصر است ولی میراث تمام مظلومین و معصومین و آزادگان تاریخ است و شوخی نیست و نباید حتی مدیریت کمش را به نااهل و ناتوان سپرد. بار سنگینی است که باید بر دوش اهلش گذاشت. درست است که دشمنان و منافقان با جنگ و‌ ترور و فتنه نگذاشتند جامعه از خدمات رهبران اصلی انقلاب بهره‌مند شود و مدیران‌ تراز انقلاب‌تربیت شوند ولی برسرکار آوردن مدیران نااهل و ناجور نیز یکی از‌ ترفندهای آنهاست. چه سلاحی مخرب‌تر از ناکارآمد نشان دادن انقلاب؟ پذیرفتنی است که هزاران خودرو لوکسِ قاچاق، در سلفچگان انبار شده ولی مواد اولیه کارخانه‌ها از راه قانونی وارد کشور نشوند؟ پذیرفتنی است قیمت افسارگسیخته کالاهای مصرفی از پوشک و پوشاک گرفته تا خودرو و خوراک، حاصل تحریم‌ها باشد؟ اگر هست عذر بدتر از گناه است. مدیران که می‌دانند در تحریم چهل‌ساله‌ایم، چرا فکری نکرده‌اند؟ مدیر و کارمند بانک و سازمانی که متولی تأمین گوشت مردم است و خود قاچاقچی آن شده از کدام منفذ به بدنه مدیران و کارمندان نفوذ کرده که دیده نشده‌ است؟ ویلای دختر فلان مدیر و کانتینر قاچاق دختر بهمان مدیر، نتیجه چیست؟  
این‌ها نتیجه مدیریت تکنوکرات‌های از فرنگ برگشته و خاک‌سختی نخورده‌ای است که از دوران سازندگی به پای انقلاب خلیده‌اند. مدیرانی که عمدتاً «شیفته خدمت نیستند و تشنه قدرتند»، حتی پول اوقات فراغت فرزندانشان را هم از جیب مردم برمی‌دارند. وبال انقلابند و خود را ذخیره آن می‌دانند. به جای عقل و بازوی ایرانیان، دل به وعده‌های سرخرمن کدخدا بسته‌اند، به جای کار و تلاش و تولید ثروت در داخل، به دنبال جلب نظر اجنبی‌ها و دشمنانند. با مذاکره و معامله سرمایه‌ها و انباشته‌ها. همان سوراخی که بارها از آن گزیده شده‌اند و به جای آرامش‌دادن به مردم خود، دشمن را خاطر جمع می‌کنند.
اگرچه حاشیه‌سازی دولتی‌ها در این سال‌ها روزمره شده ولی چندی پیش سخنان وزیر بهداشت در مورد افسردگی جامعه مردم را آزرده کرد. تعجب اینجاست که چرا وزیر محترم بهداشت به جای این حرف‌ها، به‌صورت جدی به سونامی ‌سرطان و سوداگری و سود سرشاری که نصیب برخی پزشکانِ تاجر می‌شود و یا فرار مالیاتی برخی دیگر از پزشکان، یا فراموشی همجنس‌بودن پزشکان، توزیع عادلانه خدمات بهداشتی و... نمی‌پردازد؟ چرا عده‌ای به‌جای کار اصلی خود به حاشیه‌سازی مشغولند؟ وزیر سابقِ میکروفون‌قاپ، با افتخار می‌گوید که حتی یک مسکن مهر برای مردمش افتتاح نکرده!. این افتخار دارد؟ کسانی‌که دنبال آب و صابون برای شستن روی منتقدان خود می‌گردیدند باید به‌خاطر تورمی‌که گاه تا 150 و 200 درصد هم رسیده و توهم تک رقمی ‌را باعث شده، از مردم عذرخواهی کنند. اگر 5 سال برای برجام مذاکره کردید چرا بعداً گفتید مذاکره با آنها دیوانگی است و چرا سه‌باره از مذاکره حرف می‌زنید؟ مردم کدام را باور کنند؟
«مردم عزیز ایران» می‌دانند که قرار بود عزت به پاسپورت‌ها برگردد، چنان رونق اقتصادی ایجاد شود که مردم به یارانه احتیاج نداشته باشند، قیمت‌ها روزانه زیاد نشود، «والله اگر مشکلات راه‌حل نداشت به میدان نمی‌آمدم» و... ولی وزیری می‌آید و- ولو به سبق لسان-  به جای اینکه عملکرد خود و همکارانش را دلیل دلخوری مردم بداند، عزاداری برای ائمه را عامل افسردگی می‌داند. افسردگی در غرب است نه ایران. شاهد این مدعا رواج و گسترش مؤسساتNLP و خنده‌درمانی و تولید و مصرف مخدرات صنعتی و داروهای آرامش‌بخش و الکل در آنجاست تا مردم بتوانند ساعتی از فکر مشکلات فارغ شوند. هرکسی می‌تواند امتحان کند که‌ گریه بر اهل‌بیت، به غیر از آرامش‌بخشی و امیدآفرینی، انسان‌ساز است. ممکن است سفرهای پی‌درپی صاحبان پول‌ها و پُست‌های بادآورده به خارج از کشور، از خود‌کم‌بینی و افسردگی و خلأ شخصیتی باشد ولی یقیناً مراسم مذهبی، که با پول حلالِ مردمِ سخاوتمند و شرافتمند برپا می‌شود، ریشه در اصالتی دارد که به گواه تاریخ، حافظ دین و میهن است و بهجت‌زا.
ضروری است وزیر محترم، حماسه حسینی شهید مطهری را مطالعه کنند.‌ گریه بر ائمه و مخصوصاًً امام حسین علیهم‌السلام‌ گریه بر غربت انسانیت در میان ماست.‌ گریه‌کُن بر اهل بیت با وجود حقوق یک میلیونی، فیش نجومی ‌نمی‌گیرد. به شیشلیک‌خوری افتخار نمی‌کند، فرزندش را برای روز مبادا به کشور دشمن نمی‌فرستد، خانه‌اش دپوی کالای قاچاق نیست، دخترش زمین‌خوار و ویلاساز نیست، خانه مردمش را مزخرف نمی‌نامد، خانواده‌اش با پول مردم در کوچه‌های اروپا و آمریکا ویلان نمی‌چرخند، اختلاس نمی‌کنند، پولشویی ندارند، پسرشان توهم ژن برتر نمی‌زند، همسرش را به ضرب گلوله از پا در نمی‌آورد. انسان به آدمیت رسیده است که وصفش را بر سردر سازمان ملل نوشته‌اند. بنی‌آدم اعضای یک پیکرند. ...‌گریه‌کُن اهل‌بیت در مواقعی که وطن در خطر است خود و خانواده‌اش در خط مقدم جهادند و اهل فرار نیستند.