نگاهی به دیروزنامههای زنجیرهای
دولت دیگر نیازی به رأی مردم ندارد حالا میتوان یارانه پردرآمدها را حذف کرد!
روزنامه آرمان در مطلبی نوشت:«چندي است که مطرح ميشود، دولت براي کسب رضايت مردم جهت مشارکت گسترده در انتخابات دست به اقدامات اقتصادي مقطعي و کوتاه مدت بزند تا جامعه ديد مثبتي به دولت و جريان حامياش پيدا کند. با اين حال بايد اذعان داشت؛ بر اساس تجربه روساي جمهور به علت اينکه در دور اول خود به راي مردم و محبوبيت نياز دارند تلاش دارند که هيچ اصلاح ساختاري انجام ندهند و بيشتر به انجام طرحهاي مُسکنگونه که رضايت مردم را در پي دارد بپردازند. در همين راستاست که هر چقدر به دولت فشار آورده شود که يارانه قشر ثروتمند و متمکن جامعه را حذف کند به بهانه نداشتن آمار از ثروتمندان يارانهبگير زير بار نميرود و از اين کار استنکاف ميورزد، اما چون در دوره دوم رياست جمهوري احتياجي به راي مردم ندارد اين رويه را پذيرفته و بدان تن ميدهد».
سرویس سیاسی-
این روزنامه زنجیرهای در ادامه نوشت:«بهنظر ميآيد دولت اين شانس را دارد که در يکسال و نيم باقيمانده دست به اصلاحاتي بزند تا تحريمها را تبديل به فرصت کند. بودجه کشور را از نفت نجات داده، ارز يارانههاي انرژي را اصلاح و هدفمند کند و خود را تا حدودي از توزيع رانت و اقتصاد بزرگ دولتي خلاص کند. اگر دولت هماکنون دست به چنين اقداماتي بزند ثمره آن را درپايان دوره خواهد ديد و آقاي روحاني با کارنامهاي قابل قبول صحنه اقتصادي کشور را ترک خواهد کرد و ميتواند از تاثير منفي بر آراي اصلاحطلبان بکاهد». متاسفانه مدعیان اصلاحات مردم را صرفا «ماشین رأی» و جوانان را نیز «سیاهی لشکر میتینگهای انتخاباتی» میبینند. اکنون 6 سال از عمر دولت روحانی سپری شده است. دولتمردان از سال 92 تاکنون بارها وعده حذف یارانه پردرآمدها را مطرح کرده ولی هر بار به بهانهای از اجرای آن شانه خالی کردند.
حالا این روزنامه زنجیرهای با توهین به شعور مردم اذعان میکند که دولت دیگر نیازی به رای مردم ندارد و میتوان یارانه اقشار پردرآمد را حذف کرد!
سانسور نقش تکنوکراتها در شکلگیری اشرافیت در میان برخی مسئولین
روزنامه سازندگی در یادداشتی در تیتر صفحه اول خود با عنوان «کدام سرمایهداری؟» نوشت: «عدم تداوم دولتهای توسعهگرای هاشمی- خاتمی، عدم تصحیح رفتارهای غلط این دولتها درخصوصیسازی و بیتوجهی بلکه بدبینی مفرط حاکمیت به آزادسازی و هراس از ظهور متوسط غیرخودی و ترجیح به نیروهای متعهد خودی جناحهای سیاسی راست و چپ، فاصله گرفتن مسئولان دولتی بهخصوص خانوادههای آنان از مردم عادی و پیدایش نسل تازه به دوران رسیدهای از فعالان اقتصادی و سیاسی به نام آقازادهها، زمینهساز بحران تازهای شد که میتوان آن را بازتولید سرمایهداری دولتی خواند».
این روزنامه که در کنار این یادداشت، عکس 1 خود را به تصویری از هادی رضوی، محکوم مفاسد اقتصادی اختصاص داده هرچند در این مطلب چیزی از او ننوشته، اما در ادامه آورده است: «در این گرایش انحرافی از سرمایهداری، دولت شعبهای از امپراتوری مالی «نومانکلاتورای ایرانی» است و دولت فراتر از قوه مجریه است. در قوه مقننه و قوه قضائیه نیز این جریان نفوذ کرده است تا جایی که میتوان رد پای آن را در دستورهای زمینمانده رئیسجمهور به برخی وزارتخانهها، برخورد رئیسجدید قوه قضائیه با برخی مقامات اجرایی قضایی و نیز افشاگری نمایندگان مجلس علیه یکدیگر دید. این قضاوت البته شامل حال کلیت دولت و مجلس و دادگستری نیست و دولتمردان و نمایندگان و قضات پاک و شریف را میتوان در اکثریت خواند اما همان اقلیت هم ترسناک به نظر میرسد.»
«نومانکلاتورای ایرانی» چه کسانیاند؟
نکته قابلتأمل آن است که سازندگی در حالی از شکلگیری «نومانکلاتورا» در ایران سخن میگوید که نقش مدعیان اصلاحات و تکنوکراتها را در این مسئله نادیده میگیرد. گفتنی است «میخاییل وسلنسکی» در کتابی به نام «نومانکلاتورا» در توصیف این مفهوم میگوید: «طبقه ممتازان و عالیجنابان سرخ که در شوروی و کشورهای اروپای شرقی حکومت میکردند گروهی بسته که اگرچه کاملاً با حزب مخلوط نبودند ولی قدرت و ثروت عمومی را در اختیار داشتند.»
حال سؤال اساسی آن است که شکلگیری طبقات ویژه، ممتاز، عالیجنابان که بزرگترین آفت و خطرناکترین عامل در نظامهای مردمسالار و آرمانهای انقلابی است، از چه جریانی آغاز شده و تاکنون به کجا رسیده است؟ چه کسانی طبقهاشراف و عالیجنابان سرخ را در ایران نمایندگی کردند؟ چه کسانی با صاحبان سرمایه و کارخانهها، به لابیگری نشستند و کمر کارگران را زیر بار قراردادهای یکطرفه خم کردند؟ مگر همین مدعیان اصلاحات نبودند که مفسد اقتصادی 3 هزارمیلیاردی را استیو جابز و کارآفرین خواندند یا از شهرام جزایری و کرباسچی دفاع کردند؟ اتفاقاٌ هادی رضوی، داماد وزیر روحانی محصول همین نومانکلاتورایی است که مدعیان اصلاحات آفریدند تا آنجا که در خاطراتشان از سفرهای لاکچری خود نوشتند و در شهرک ویلایی باستی هیلز در لواسان به ریش ملت محروم و مستضعف خندیدند!
از سویی دیگر اتفاقاً ارز 4 هزار و 200 تومانی که به «دلار جهانگیری» معروف شد و رانت 180 هزار میلیارد تومانی ایجاد کرد و یا حقوقهای نجومی به نورچشمیهایی که حتی از همان حزب سازندگی هم سر درآوردند و یا بسیاری دیگر از مفاسد اقتصادی دولت، محصول همین نگاه مدعیان اصلاحات به حوزه اقتصاد بوده است.
پاسخ دو هفته قبل ظریف به سؤال دیروز ارگان دولت
روزنامه ایران دیروز با استناد به توئیت ترامپ درباره اینکه ایرانیها هرگز در مذاکرهای شکست نخوردهاند، به نکوهش منتقدان پرداخت که چرا «تأیید آشکار وزیر خارجه از سوی دشمن نظام در داخل بسامد پیدا نمیکند»؟!
مصاحبه شوندهای در پاسخ به پرسش فوق به ایران گفته است: «البته باید توجه داشته باشیم که مردم ما این تفاوتها را درک میکنند. اما متأسفانه در داخل عدهای که دارای رسانه و تریبونهای مختلف هستند، همیشه منافع ملی را قربانی منافع جناحی و گروههای بسته و محدود خود میکنند و حاضرند تا آنجا پیش بروند که به وزیر خارجه آمریکا یا هرکس دیگری که دشمن این کشور هست، حتی نتانیاهو، نخستوزیر رژیم صهیونیستی استناد کنند تا وزیر خارجه خودمان را تضعیف کنند و منافع جناحی و گروهی خود را پیش ببرند. اما همزمان، وقتی آقای ترامپ چنین بحثی را درباره قدرت و توان سیاست خارجی کشور ما مطرح میکند که اعترافی صریح و کاملاً آشکار نسبت به واقعیتهای دیپلماسی ایران است، این امور را بازتاب نمیدهند و از کنار آن میگذرند. به نظر من این امر هم نشان دهنده عدم بلوغ سیاسی این گروهها و افراد است.»
ارگان دولت همچنین با تیتر یک «اعتراف ترامپ شکست ناپذیری ایرانیان در مذاکره» رو تیتر زد: «گزارشی از اذعان کاخ سفید به قدرت دیپلماسی ایران و انکار و تخریب از سوی منتقدان داخلی»
لازم به ذکر است که ظریف دو هفته پیش در مصاحبه با خبرنگار رادیو ملی آمریکا (NPR) گفته بود: «تعامل با غرب اعتبارش را در ایران از دست داده است. مردم دیگر به تعامل با جامعه جهانی توجهی ندارند. بنابراین، تعامل اعتبارش را از دست داده و به تبع آن، من نیز در حال از دستدادن اعتبارم هستم.» همچنین ظریف چندی پیش گفته بود:«توافق با آمریکا، حتی به اندازه جوهر [مورد استفاده برای نوشتن آن توافق] هم ارزش ندارد.»
تکرار دوگانهسازی «جنگ و صلح» برای انتخابات!
روزنامه همدلی در یادداشت صفحه اول خود نوشت: «برجام برای تاریخ دیپلماسی چهلساله ایران یک دستاورد خوب و قابل قبول بود؛ چراکه توانست به بیش از یک دهه چالش غیرضروری ایران با دنیای غرب خاتمه دهد و با رسمیت دادن به حق غنیسازی هستهای ایران، کشور را از شر تحریمها و قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل که حاصل توافق کمسابقه قدرتهای جهانی بود خلاص سازد». این روزنامه زنجیرهای در ادامه نوشت:«جنگ ایران و آمریکا شاید بهصورت یک جنگ کلاسیک آغاز شود، اما بهسرعت حالت یک جنگ چریکی و نامتقارن به خود خواهد گرفت که کنترل آن از دست کشورها خارج خواهد شد؛ اما این خط قرمز را نباید به معنای منتفی بودن امکان جنگ تعبیر کرد، چراکه همیشه عوامل غیرقابلپیشبینی و خارج از اراده و خواست وجود دارند که میتوانند یک مسئله را از کنترل خارج و به یک بحران ویرانگر تبدیل کنند». ذکر این نکته ضروری است که مدعیان اصلاحات وقتی دیدند که بزک کردن برجام مفید فایده نیست و حرف و سخن آنان را کسی باور نمیکند از الآن دست به دوگانه سازی جنگ و صلح زدهاند تا موعد انتخابات مردم را از سایه خیالی جنگ بترسانند و برای رأی آوری در انتخابات خود را صلحطلب و رقیب را جنگطلب جلوه دهند!
تعدیل «مشارکت مشروط» به «عدم معرفی کاندیدا»
روزنامه ابتکار در یادداشتی در صفحه اول خود نوشت: «هر شهروند وطندوست که دغدغه آینده کشور را دارد باید به کاندیداهای مورد تأیید شورای نگهبان رأی دهد. در چنین حالتی عقلانی و منطقی خواهد بود که انتظار داشته باشیم که شورای نگهبان مسئول کارآمدی یا عدم کارآمدی نهادهای انتخابی باشد.»
در ادامه این مطلب آمده است: «برای برونرفت از ناکارآمدی برخی کاندیداها و نهادهای انتخابی حضور تمامقد اصلاحطلبان (و همه کسانی که صادقانه سربلندی، عزت، امنیت و آرامش ایران را خواستارند) در انتخابات بدون معرفی کاندیدا و رأی دادن به کاندیداهای تأییدشده توسط شورای نگهبان میتواند کارآمدترین راهکار باشد.»
ابتکار نوشته است: «توسعه برآیند نظم، ثبات، پاسخگویی و شفافیت مدیریت کلان سیاسی است. شاید اصلیترین چالش مدیریت کلان عدم اهداف شفاف ملی باشد. بنابراین بهمنظور شفافیت در اهداف مدیریت کلان لازم و ضروری است تا میان نهادهای قدرت و اجرا هماهنگی و انسجام بیشتری ایجاد شود. به همین منظور، بیشک در راستای منافع ملی است که اصلاحطلبان با حضور تمامقد در انتخابات بدون معرفی کاندیدا به کاندیداهای مورد تأیید شورای نگهبان رأی دهند.»
پرواضح است که مدعیان اصلاحات در ادامه «انتخابات مشروط» در حالی از «شرکت کردن در انتخابات» و «عدم معرفی کاندیدا» سخن میگویند که خود میدانند در انتخابات آینده شانسی ندارند. ازاینرو تنها راهکار آنها برای فشار به شورای نگهبان، خطونشان کشیدن و هزینهساز کردن نظارت استصوابی است. آنها میگویند باید مدیریت کلان سیاسی (نظام و شورای نگهبان) هزینه بدهد و آنها باید پاسخگوی ناکارآمدی نهادهای انتخاباتی باشند!
سرمقاله توهینآمیز مدعیان اصلاحطلبی
مدیرمسئول روزنامه آفتاب یزد در سرمقاله دیروز به شکلی توهین آمیز به توئیت سیدمحمد حسینی، وزیر پیشین ارشاد پرداخته و در بخشی از آن نوشته: «قافیه چو به تنگ آید...»
لازم به ذکر است این نوشته در حمایت از یکی از محکومین فتنه به نگارش درآمده است. بهانه این نوشته هم توئیت سیدمحمد حسینی است چنانکه در ابتدای این نوشتار نیز آمده: «[سیدمحمد حسینی] در توئیتی در واکنش به گفتههای توئیتری... [یکی از محکومین فتنه] نوشته: «... [محکوم فتنه] گفته حافظه مردم نسبت به حوادث گذشته ضعیف و نتیجه گرفته ناکارآمدی دولت روحانی را هم فراموش میکنند و ما [طیف موسوم به اصلاحطلب] با ایجاد ترس از اصولگرایان مجدد برنده انتخابات میشویم! جناب به همین خیال باش! حنایتان دیگر رنگی ندارد؛ جوانان انقلابی این بار مانع فراموشی مردم میشوند.» نویسنده پس ازاشاره به توئیت سیدمحمد حسینی که باعث عصبانیتش شده نوشتهاش را به شکل دعواهای کودکانه پیش برده و مدعی شده: «در کارنامه سیدمحمد حسینی هم نمایندگی مجلس دیده میشود و هم وزارت... اما تا آنجا که به حافظه رسانه [احتمالا حافظه روزنامه آفتاب یزد] مربوط میشود در هیچکدام –دقیقا هیچکدام!- کارنامهای درخشان و قابل دفاع ارائه نداده که این روزها بتوان برخی کنش و واکنشهای سیاسی ـ اجتماعیِ وی را جدی گرفت[!!]»
طنز ماجرا آنجاست که مدیرمسئول این روزنامه جریان موسوم به اصلاحطلب که در شمارههای اخیر به شکلی کاملا متعهدانه!! به وکیل مدافع وزارت نفت و سیاستهای این سالهای آن تبدیل شده و هر انتقادی را که خطاب به این وزارتخانه مطرح میشود به شدت مورد هجمه قرار دهد در بخشی از نوشتهاش مدعی شده: «...برخی در یک مدتِ محدود هرچه یارانه است یک جا ببلعند و بعضی به چکنم چکنم گرفتار آیند؛ آن هم به دلیل مشی سیاسی خاصی که دارند و مستقل[!!] زیستهاند و نخواستهاند تریبون[!!] این حزب و آن جناح مورد نظر آقای وزیر باشند؟!»
اما کلیت سؤال برانگیز این سرمقاله آن است که تلاش کرده تا از «حافظه تاریخی» سخن بگوید. خب آقای حسینی هم نوشته بود که «حافظه تاریخی» جامعه هست و جوانان انقلابی هم نمیگذارند تا حقایق توسط برخی پوشانده شود. در حقیقت آن محکوم فتنه گفته بود که مردم حافظه تاریخی خوبی ندارند و سپس مدعی شده بود که اصلاحطلبان با فرمول ترساندن مردم از رقیب باز هم جامعه را فریب خواهند داد. با توجه به این نکته معلوم میشود مدیر مسئول این روزنامه زنجیرهای عصبانیتی دیگر از آقای حسینی داشته و جواب او را به آن محکوم فتنه بهانه کرده تا کمی از حرارت خشم خود بکاهد.