بررسی یک عبرت تاریخی؛ زمینهها و شرایط انعقاد معاهده برجام-۴۸
نابودی لیبی، نتیجه اعتماد قذافی به آمریکا و انگلیس
سهراب صلاحی
بخش چهارم: لیبی
از سال 1979 که فشارها بر لیبی آغاز شد تا سال 2001 که آغاز گفتوگوهای رسمی دو کشور بود، لیبی تحت تحریمهای گوناگونی قرار داشت. در سال 2001 اولین گفتوگوهای مقدماتی لیبی با غرب آغاز شد و در سال 2003 سرانجام گفتوگوها تحت تأثیر جنگ آمریکا با عراق، چهره جدیتری به خود گرفت. قذافی تصمیم گرفت ضمن پذیرفتن مسئولیت حمله به هواپیمای خطوط هواپیمایی پانآمریکن و یا بهقول رسانهها، «حادثه هوایی لاکربی» خسارت خانوادههای قربانیان را بپردازد و از سوی دیگر در مذاکرات با آمریکا در مقابل برداشته شدن تحریمها از لیبی، از حق این کشور در داشتن برنامه هستهای صلحآمیز نیز صرفنظر کرد.
قذافی در آن زمان با تمام مطالبات آمریکاییها موافقت کرد. آنها از لیبی خواسته بودند ضمن انهدام و انتقال تجهیزات هستهای این کشور به کشوری دیگر، دسترسی کامل و نامحدودی به بازرسان آژانس بینالمللی انرژی اتمی بدهد و درعینحال از تمام فعالیتهای هستهای اعم از تحقیق و تولید دست بکشد. لیبی که برای برنامه هستهایاش تحتفشار بود، درنهایت مجبور شد اطلاعات مربوط به چگونگی دستیابی به تجهیزات هستهای را نیز در اختیار طرف غربی قرار داده و درعینحال برای مبارزه با شبکه القاعده در این کشور همکاری کاملی با آمریکاییها داشته باشد. قذافی با به اجرا گذاشتن تمام خواستههای آمریکا توانست شاهد لغو شدن تعدادی از تحریمها نیز باشد اما در همان زمان نیز رئیسسیا در کنگره و سفیر آمریکا در رژیم صهیونیستی بهشدت با برداشته شدن تحریمهای شورای امنیت علیه لیبی مخالفت کردند و هرروز اتهام تازهای را متوجه این کشور کردند.
در سال 2004 یعنی یک سال بعد از نزدیکی لیبی به آمریکا، این کشور معاهده منع گسترش سلاحهای هستهای را امضاء کرد و بازرسان آمریکایی و انگلیسی برای از بین بردن سلاحها وارد لیبی شدند. بر اساس مطالبی که منابع لیبیایی در همان زمان منتشر ساختند، مشخص شد بسیاری از ورود و خروجها که حجم زیادی از مراودات بینالمللی لیبی را نیز تشکیل میداد با ورود و خروج اطلاعات محرمانه از لیبی و تشریح زیرساختها و نقاط استراتژیک و حساس این کشور نیز همراه بوده است. بهعوض انگلستان در سال 2006 معاهدهای نظامی با لیبی با نام «نامه مشترک صلح و امنیت» امضا کرد تا درصورتیکه لیبی مورد حمله قرار گیرد، انگلستان ملزم به حمایت از این کشور باشد.
آمریکاییها نیز برای اینکه حسن نیت خود را اثبات کنند، پیمانهای همکاری اقتصادی در راستای انرژی را با این کشور به امضاء رساندند. بااینحال این پیمانها هنوز به مرحله اجرای کامل درنیامده بود که عهدشکنیهای غرب آغاز شد. تنها پس از گذشت 5 سال آمریکا با متحد همیشگی خود انگلستان، به دلیل بالا گرفتن اعتراضات مردمی در لیبی بهصورت هوایی به این کشور حمله کردند. هنگامی لیبی مورد حمله کشورهای عضو ناتو قرار گرفت که غربیها توانسته بودند موشکهایی با برد بیش از 300 کیلومتر را از لیبی خارج نمایند تا هیچیک از کشورهای اروپایی در تیررس موشکهای لیبی قرار نداشته باشد؛ که در پاسخ قذافی که با خروج موشکهای لیبی از این کشور و در صورت مورد حمله قرار گرفتن از سوی کشوری خارجی، چه قدرتی از لیبی دفاع خواهد کرد، انگلستان متعهد شده بود از لیبی در صورت حمله نظامی کشوری دیگر دفاع کند اما این کشور خود در حمله به لیبی تحت عنوان نیروهای ائتلاف یا ناتو حضور داشت. مسئولان سیاست خارجی انگلیس در همان زمان پا را فراتر گذاشته و اعلام کردند تا زمانیکه ناآرامیها در لیبی ادامه داشته باشد، در این کشور میمانند. اینگونه بود که قذافی همهچیز را نیز از دست داد.
آنگاهکه حرکتهای انقلابی در لیبی و در پی بیداری اسلامی به راه افتاد، آمریکا و ناتو فرصت را غنیمت شمردند تا علاوهبر نابودی زیرساختهای لیبی به بهانه کمک به انقلابیون و هدایت تحولات این کشور در راستای منافع غرب، اجازه ندهند قذافی به دست انقلابیون بیفتد تا محاکمه شود. اسناد و شواهد زیادی ازجمله نحوه کشته شدن قذافی نشان میدهد که بازداشت وی بهوسیله انقلابیون میتوانست اعتراف تکاندهنده و رسواکنندهای علیه قدرتهای غربی بهخصوص کمکهای میلیاردی به رهبران کشورهای غربی ازجمله در تبلیغات انتخاباتی داشته باشد و ازاینرو قتل وی خواست انقلابیون نبود بلکه آنها قذافی را زنده میخواستند و گلولههای شلیکشده به وی نیز نشان میدهد که از سوی یک شخص و یک اسلحه انجام شده است. همانگونه که آمریکاییها اجازه ندادند محمدرضا پهلوی بهوسیله انقلابیون ایران محاکمه شود و در محاکمه صدام نیز اجازه ندادند که دو تجاوز وی به جمهوری اسلامی ایران و کویت در دادگاه مطرح شود بلکه او را به اتهام کشتار شیعیان در دره دُجیل عراق محاکمه کردند زیرا اعترافات صدام در این دو زمینه، برای غرب و بهخصوص آمریکا رسوایی دیگری به همراه داشت. به این موارد، اعلام قتل بنلادن بهوسیله آمریکاییها و انداختن جنازه وی به دریا را نیز باید افزود. با این مراتب خیانت آمریکا در عهدشکنی و از پشت خنجر زدن این کشور منحصر و محدود به کشورهای اسلامی نمیشود بلکه دامن کره شمالی و روسیه را نیز گرفت.
بخش پنجم: کره شمالی
جنگ 1905 روسیه و ژاپن برای تسلط بر کره، به پیروزی ژاپن و سلطه این کشور بر کره انجامید که تا 1945 ادامه یافت. در اثنای جنگ جهانی دوم، چین، آمریکا و انگلیس به رهبران کره قول استقلال دادند. بااینوجود کره اولین منطقهای بود که شوروی و آمریکا را در آغاز جنگ سرد (1950) به هماوردی نظامی کشاند. کره در سال 1945 به دو قسمت شمالی که در تصرف شوروی بود و قسمت جنوبی که دراشغال آمریکا بود تقسیم شد و قرار بر این بود که دو قسمت بعداً متحد شوند. در سال 1949 سربازان خارجی از کره بیرون رفتند درعینحال با تحریک دو قدرت شوروی و آمریکا، جنگ بین دو کره در 25 ژوئن 1950 شروع و در 27 ژوئیه 1953 با انعقاد قراداد آتشبس خاتمه یافت. این جنگ دو میلیون نفر از دو کره کشته گرفت.
در دوران جنگ دو کره استفاده از بمبهای هستهای بهمنظور سدکردن راه نیروهای نظامی چینی بهعنوان یک گزینه جدی از سوی ژنرال داگلاس مک آرتور ـ فرمانده نیروهای آمریکایی ـ مطرح شد. مک آرتور حتی این راهکار را مطرح کرد که میتوان با استفاده از بمبهای کبالت 60 (نوعی ماده رادیواکتیو با عمر بالا) مرزهای کره شمالی و چین را بمباران کرد تا امکان عبور هر موجود زندهای از این مناطق تا صدها سال آینده مسدود شود. با وجود فشارهای مک آرتور، هری ترومن ـ رئیسجمهور وقت آمریکا ـ تسلیم این راهحل نشد و با برکناری مک آرتور ژنرال ریجوی را بهجای وی منسوب کرد و این راهحل به فراموشی سپرده شد. بااینحال پس از امضای تفاهمنامه آتشبس در سال 1953 سایه تسلیحات اتمی از روی کره جنوبی رخت بر نبست. آمریکاییها در سال 1956 برخلاف بند 13 توافقنامه آتشبس جنگ کره اقدام به استقرار تسلیحات متنوع اتمی در خاک کره جنوبی کردند. این تسلیحات شامل بمبهای پرتاب آزاد هستهای و مینهای هستهای برای متوقف کردن حمله احتمالی چین و کره شمالی به جنوب این شبهجزیره بود.
در نقطه مقابل، کره شمالی هم توسعه برنامه هستهای خود را با استفاده از کمکهای شوروی آغاز کرد. در سال 1963 ساخت مرکز تحقیقات اتمی یونگ بیون که قلب آن یک رآکتور سه مگاواتی بود، آغاز شد. در سال 1977 کره شمالی بهمنظور شفافسازی درخصوص برنامه اتمی خود پیمانی سهجانبه بین خود و آژانس بینالمللی اتمی و شوروی امضا کرد و درنهایت در سال 1985 در ازای تحویل و ساخت 4 رآکتور آب سبک به پیمان منع سلاحهای هستهای پیوست. تا دهه 90 میلادی برنامه هستهای کره شمالی بهعنوان برنامهای ابتدایی و تحت نظارت آژانس بینالمللی انرژی اتمی شناخته میشد بهگونهای که با پایان جنگ سرد، آمریکا تسلیحات اتمی خود را در دوران جرج بوش پدر از کره جنوبی خارج کرد.