سلبریتیها و نانی که به اشتباه در روغن است
رضا صفری
بارها دیدهایم که سلبریتیها، در مصاحبهها و یا شبکههای اجتماعی، رفتارهایی دارند یا سخنانی به زبان میآورند و وقتی مشاهده میکنند که واکنش مردم منفی است، ادعا میکنند که اصلاً منظور ما چنین و چنان بود، فیلم مصاحبه تقطیع شده است و ...
اساساً برنامههای تلویزیونی، مجلات و سایتها، برای جذب مخاطب، نسبت به سلبریتیها توجه خاصی داشته و به بهانههای مختلف از آنها دعوت میکنند تا سرِمردم را گرم کنند و سخن بگویند. شبکههای اجتماعی هم به عنوان کاتالیزور این رویه محسوب میشوند.
سرآغاز انحراف بزرگ اجتماعی و فرهنگی آنجاست که به جای بزرگ کردن نخبگان فرهنگی و اجتماعی، و عمیقنگری نسبت به مسائل گوناگون، رسانهها کاری کردهاند که مردم دغدغه این را دارند که یک سلبریتی از چه چیزی خوشش میآید، از چه چیزی بدش میآید، نوک دماغش به سمت راست است یا چپ، در مورد سیاست چگونه نظر میدهد، در مورد حجاب چگونه فکر میکند ،جهانبینی او چیست و ...
این خاصیت دوربین و شبکههای اجتماعی است که یک سلبریتی کمسواد و سطحینگر را که در اولیات زندگی خود دچار تناقض است با پوشش «همه چیز دان» به مردم معرفی کرده و کاری میکند تا شخصیت واقعی سلبریتیها پشت گوشیهای هوشمند و لنز دوربینها پنهان شده و تصویری وارونه از شخصیت آنها به جامعه منعکس شود.
شاید کمتر سلبریتی ای را سراغ داشته باشیم که مدرک دکتری دارد و یا پژوهشگر باشد. بنابراین اگر نگوییم سطح سواد سلبریتیها ممکن است از بعضی مردم عادی هم پایینتر باشد، به گزاف سخن نگفتهایم. گاهی یک سلبریتی جملهای اشتباه در یک خط میگوید، اما ممکن است برای تبیین درست آن ساعتها وقت نیاز باشد. معلوم هم نیست مردمی که همان جمله غلط را شنیدهاند، اصلاً در پی درستی و غلطی آن باشند و یا اصلاً حوصله فکر کردن در آن مورد را داشته باشد.
یادش بخیر، قهوهخانه های قدیم، که مثلاً امروز با کلاستر شده و به آن کافی شاپ میگویند، محل رفت و آمد همه نوع افراد بود. معمولاً سخنان قهوهخانهای و کوچه بازاری مبنای دقیقی برای برآورد مسائل نیست. بنابراین هیچ رسانهای دوربین و دستگاه ضبط صدا برنداشته و نمیرود روی قهوهخانه و کافیشاپ متمرکز شود. اما چگونه همان دست سخنان وقتی از دهان یک سلبریتی بیرون میآید، همین رسانهها از
سر و کول یکدیگر بالا میروند تا آن را ضبط کنند؟
نگوییم که مردم اینطور دوست دارند. زیرا ما کاری کردهایم که مردم این گونه دوست بدارند و وقت با ارزش زندگی خود را که یکبار خداوند نصیب آنها کرده و نمیتوان حتی با طلا هم معامله کرد، اینگونه هدر دهند.
تفکر، گوهری است که در عصر ما جایش را به هیجانهای ساختگی داده است. سلبریتیها نیز به جای اینکه مانند دیگران، نان مقدار زحمت خود را بخورند، نان سوار شدن بر هیجانهای کاذب جامعه را میخورند.
بعضی سلبریتیها به رسانهها میگویند که سختترین شغل دنیا بازیگری است! ما نان زحمت خود را میخوریم! ما خواب و آرام نداریم! و آن رسانهها نیز نه تنها انتقادی نمیکنند، بلکه همین حرفها را هم مو به مو نشر میدهند.
همین نگاه بدون پایه و اساس و بزرگنمایی کاذب سلبریتیها باعث شده که حتی به خود جرأت بدهند که به نمایندگی از مردم بیایند و در تلویزیون و سایر رسانهها نقش بازی کنند و دم از مشکلات و دزدی و گرانی و ... بزنند.
در حالی که یکی از اساسیترین مشکلات انسانها در عصر حاضر، - در کنار سایر مشکلات همین سلبریتیها هستند که به عنوان حجابی برای رشد فکر ملتها محسوب میشوند.
فرقشان با کشاورز و دامداری که خواب راحت شب را برخود حرام میکنند تا مردم گرسنه نباشند و با رفتگری که نیمههای شب جارو به دست میگیرد تا خاک و تعفن، شهر را برندارد و با کارگر کارخانهای که چندین ساعت پشت سرهم، مواد شیمیایی استشمام میکند و سرپا میایستد تا کشور و مردمش در برابر دشمن زانوخم نکنند، در این است که مردم و رسانهها، یکی را که باید بزرگ کنند و سر و پایش را طلا بگیرند، با دیگری که سزاوار این همه پولپاشی نیست، اشتباه میگیرند. در واقع سلبریتیهای واقعی کسان دیگری هستند که ما آنها را اصلاً نمیبینیم و لنز دوربینهای ما به سمت آنها نمیچرخد.
یکی از کسانی که از او به عنوان یکی از طنزپردازان موفق کشور یاد میکنند و در ساختههای خود به زمین و زمان انتقاد میکند و اتفاقاً مردم هم خیلی برایش کف میزنند و هورا میکشند، در جایی دعوت شده بود و مجری اصرار داشت که از او بپرسد، حقوق تو از فلان نمایش و یا برنامه چقدر است؟ اتفاقاً او هر کاری توانست انجام داد که از پاسخ به این سؤال طفره برود. معمولاً هم این گونه مواقع میگویند پدر من کارگر بوده است و من درد مردم را میدانم و این حرفها. نه این شخص که بسیاری از هنرمندان دیگر نیز از پاسخ دادن در مورد دستمزد خود طفره میروند.
گفته نشود که این بحثها شخصی است و به کسی ربطی ندارد و یا حامی مالی برنامه یا فیلم، هزینهها را از جیب خود میدهد. زیرا باید دید که حامی مالی چگونه و یا از جیب چه کسانی به جیب خود و سازندگان فیلم سرازیر میکند؟ اتفاقاً بعضی فسادهای فرهنگی و اقتصادی هم از همین مثلاً حریم خصوصیها سرچشمه میگیرد.
بنابراین، این یک بحث اجتماعی و فرهنگی است که دود نگرش ناصحیح نسبت به آن، به چشم میلیونها نفر از مردم خواهد رفت. زمانی بحث حریم خصوصی مطرح میشود که آسیب اجتماعی و یا فرهنگی در پی آن پدید نیاید و به سایر افراد اجتماع بیارتباط باشد.
قرار است که بر اساس عدالت، هرکس به اندازهای که تلاش میکند، پول به دست بیاورد. اما آیا حضور یک سلبریتی آن هم در یک فیلمسینمایی که قرار است کمتر از دو ساعت نمایش داده شود و شاید دو ماه هم فیلمبرداری آن زمان نبرده است، چند صد میلیون و یا احیاناً چند میلیارد تومان زحمت به همراه دارد؟
باید گفت که اگر روزی، مردم، خواجهنصیر طوسی، شیخبهایی، ملاصدرا و حافظ را
میستودند، امروز باید کارگردان و بازیگر و خواننده و فوتبالیست را ستایش کنند، از زندگی و عقیدههای سطحی آنها بدانند و بزرگانی را که فراتر از زمان خود بودند، در لابهلای صفحات تاریخ جستجو کنند. گویی زندگی کردن در قرن 21 ، یعنی سوراخ کردن سقف آسمان!