بررسی شبهه وهابیان درباره استعانت از ائمه(ع) و مضامین دعای فرج
نیت مرز میـان شرک و توحیــد
آیت الله سید حسن عاملی
وهابیان شیعیان را به مردهپرستی و شرکت متهم میکنند و آنان را به خاطر توسل به ائمه(ع) مشرک میدانند. در نوشتار حاضر شبه وهابیت در خصوص مفاهیم وارده در دعای فرج مورد بررسی و نقد قرار گرفته و ملاک مشرک و موحد بودن و نقش نیت در این خصوص تبیین شده است.
***
در کتب شیعه دعایی مشهور به دعای فرج وارد شده و در آن آمده:
اِلـهي عَظُمَ الْبَلاءُ، وَبَرِحَ الْخَفاءُ، وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ، وَانْقَطَعَ الرَّجاءُ، وَضاقَتِ الاَرْضُ، وَمُنِعَتِ السَّماءُ، و اَنْتَ الْمُسْتَعانُ، وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى، وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِدَّهًِْ والرَّخاءِ، اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد، اُولِي الاَمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ، وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُمْ، فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ، يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِياني فَاِنَّكُما كافِيانِ، وَانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ... خدایا گرفتارى بزرگ شد، و پوشیده بر ملا گشت، و پرده کنار رفت، و امید بریده گشت، و زمین تنگ شد، و خیرات آسمان دریغ شد، و پشتیبان تویى، و شکایت تنها به جانب تو است، در سختى و آسانی تنها بر تو اعتماد است، خدایا! بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست، آن صاحبان فرمانى که اطاعتشان را بر ما فرض کردی، و به این سبب مقامشان را به ما شناساندى، پس به حق ایشان به ما گشایش ده، گشایشى زود و نزدیک همچون چشم بر هم نهادن یا زودتر، اى محمّد و اى على، اى على و اى محمّد، مرا کفایت کنید، که تنها شما کفایت کنندگان من هستید، و یارى ام دهید که تنها شما یارى کنندگان من هستید...
پیروان محمد بن عبدالوهاب به این دعا ایراد گرفته و گفتهاند چگونه در این دعا پیامبر اکرم و علیبن ابیطالب را مخاطب قرار داده و از آنها استمداد میکنید؟
نقش نیت در تحقق شرک
جواب این سؤال در ابتدای این دعا آمده است در اوائل این دعا میگوییم:
« اَنْتَ الْمُسْتَعانُ» یعنی خدایا به جز تو از هیچ کسی نمیتوان کمک گرفت. «وَ اِلَيْكَ الْمُشْتَكى» یعنی خداوندا فقط به تو درد دل میکنیم «وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِدَّهًِْ والرَّخاءِ» خدایا فقط به تو در سختیها و در خوشیها اعتماد و تکیه داریم. کسی که این اعتقاد را در حق خداوند دارد، به جز خداوند برای هیچ کس دیگر تأثیر استقلالی قائل نمیشود. پس آنجا که میگوید «يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ اِكْفِياني فَاِنَّكُما كافِيانِ» به حضرت پیامبر و امیر المومنین هیچ اثر استقلالی قائل نیست یعنی معتقد است که اینها بندگان شایسته و مقرّب خداوند هستند و نمیتوانند مستقلا اثر گذار باشند.
وقتی نیت دعاکننده حصر تأثیر در خداوند شد نمیتوان ندا کردن رسول خدا و علی را شرک دانست و نیت، قطعا در تحقق شرک دخیل است.
ما از وهابیها میپرسیم که خلیفه دوم بارها و بارها گفته بود «لولا علی لهلک عمر»؛ اگر علی نبود، عمر هلاک میشد (تاويل مختلف الحديث، ابن قتيبه، ص 152؛ مواقف، ايجي، ج 3، ص 627 و 636؛ شرح مقاصد، تفتازاني، ج 2، ص 294؛ التفسير الكبير، فخررازي، ج 21، ص 22؛ شرح نهجالبلاغه، ابن ابي الحديد، ج 1، ص 18و ج 12، ص 179؛ تمهيد الاوائل، باقلاني، ص 476؛ مناقب علي ابن ابيطالب، ابن مردويه اصفهاني، ص 88؛ ينابيع المودهًْ، قندوزي حنفي، ج 1، ص 216و ج 2، ص 172و ج 3، ص 147 و دهها منبع دیگر از سنی و شیعه) با مبنای شما این سخن کاملا شرک است؛ میگویند نخیر نیت عمر استقلال علی نیست. وقتی درخصوص سخن خلیفه دوم مشکل شرک را با نیت حل میکنید ما نیز در دعای فرج میگوییم نیت شیعه استقلالی نیست.
حرمت نیت خوانی
در اینجا آنها میگویند شیعه قطعا نیت استقلالی دارد، میگوییم این اولاً «اخبار عن الغیب» (غیبگویی) است، ثانیاً این نیت خوانی است و نیت خوانی در شریعت ما ممنوع است و شما حق ندارید نیت ما را تفتیش کنید و بگویید نیت شیعه استقلال است. در شریعت ما کسی حق ندارد نیت دیگری را تجسس کند، نیت و قلب فقط برای خداوند است، اصل حرمت نیت خوانی را خداوند خود در قرآن تأسیس کرده و فرموده: «ولا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقي إِلَيْکُمُ السَّلامَ لَسْتَ مُؤْمِناً»(نسا/94) یعنی کسی که گفت من مسلمانم و شهادتین را بر زبان جاری کرد، حق ندارید بگویید که تو مسلمان نیستی و دروغ میگویی سپس او را بکشید یا اموالش را غارت کنید. خداوند میفرماید نیتخوانی ممنوع است و رسول خدا نیز این اصل را تثبیت کرده و فرموده «ما بعثت لانقّب عن قلوب الناس»، من مبعوث نشدهام تا قلبهای مردم را بشکافم (صحيح مسلم، كتاب الزكاهًْ، باب ذكرالخوارج و صفاتهم). آن حضرت یکی از اصحاب خود را که نیت خوانی کرده و مشرکی را که از ترس، اعلان اسلام کرده بود کشته بود توبیخ کرد و فرمود «هلّا شققت عن قلبه»؛ تو چرا از باطن او تجسس کردی؟ (همان) سپس دستور داد دیه او را بپردازد.
خلیفه دوم 54 بار گفت «لولا علی لهلک عمر» وقتی از آنها میپرسیم چگونه این سخن خلیفه دوم شرک نیست؟ میگویند نیت در تحقق شرک دخیل است، میگوییم پس چرا این در حق شما درست است ولی در حق ما درست نیست؟! نظیر این سخن این است که هر صحابی کار خلاف بکند میگویند «اجتهد فأخطأ»؛ (او اجتهاد کرد اما در اجتهادش خطا کرد) و اینگونه او را تطهیر میکنند، بلکه بخاطر اجتهاد به او ثواب هم قائل میشوند ولی هیچ وقت این قاعده را در حق شیعه خطاکار اجرا نمیکنند.
باز از آنها میپرسیم ملائکه بر آدم سجده کردند و سجده فقط برای خداست چرا این شرک نیست؟ میگویند نیت عبادت نداشتند.
باز میگوییم برادران یوسف وقتی حقیقت را فهمیدند، در مقابل یوسف سجده کردند چرا اینجا شرک نیست؟ میگویند نیت آنها عبادت نبود.
از وهابیون سؤال شده که چرا در آیه «فَاسْتَغَاثَهُ الَّذِي مِنْ شِيعَتِهِ عَلَى الَّذِي مِنْ عَدُوِّهِ»؛ آنکه از پیروان موسی بود در برابر دشمنش از وی تقاضای کمک کرد (قصص/15)؛ و در آیه «یَستَصرِخُهُ» استغاثه از غیر خدا موجب شرک نشده است؟ گفتهاند چون مستغیث، نیت و قصد استقلال نداشته است.
باز از آنها سؤال شده در آیه « اذْکُرْنِی عِنْدَ رَبِّکَ»؛ مرا نزد مولاى خود ياد كن.(یوسف /42) چرا یوسف رب را بر غیر خدا اطلاق کرده است؟ جواب دادهاند او نیت ربوبیت نداشته و از کلمه «رب» معنای «امیر» را نیت کرده است.
آنها در برابر این سؤال که پس چرا در نامگذاری به عبدالحسین، عبدالعلی و عبدالمحمد به نیت نامگذار توجه نمیکنید و میگویید چنین نامگذاری شرک است؟ جوابی ندارند.
میگوییم چگونه است که در همه این موارد نیت را مد نظر قرار میدهید ولی به شیعه که میرسید نیت را نادیده میگیرید؟
از عجایب امور این است که مفتیان وهابی میگویند اگر متوسل به زبان بیاورد که نیت استقلالی ندارم فایده ندارد و باز باید کشته شود!!!
دخالت نیت در تحقق شرک را تمام فرق اسلامی قبول دارند جز وهابیت. از مفتی عربستان سؤال کردهاند که حکم نام گذاری با عبد المحمد، عبدالحسین، عبدالعلی و نظایر اینها چیست؟ گفته است شرک است و نامگذار مهدورالدم. این سؤال را از مفتیالازهر پرسیدهاند گفته است ایرادی ندارد چون قصد و نیت و مراد از آن نوکری و خدمت است نه عبودیت.
در فقه اسلامی نیز نیت موجب صدور احکام خاص میشود و لذا آمده «الحلف علی نیت المستحلف»؛ سوگند تابع نیت سوگند خورنده است؛ و جمله مشهور فقهاء این است که «البیوع تابعه للقصود»؛ ﻗﺮاردادﻫﺎ و خرید و فروش تابع ﻗﺼﺪ و نیت اﺳﺖ.
باز سؤال میکنیم هم ابوبکر و هم حضرت امیرالمومنین(ع) هر دو کنار جنازه پیامبر(ص) حاضر شدند و از صورت مبارک حضرت، کفن را کنار زدند و گفتند: «اذکرنی عند ربک یا رسولالله» یا «اذکرنا عند ربک»؛ در ده سند معتبر اهل سنت این عبارت وارد شده است که گفتند یا رسولالله در محضر حضرت باری تعالی ما را یاد کن، این سخن آنها توسل به مرده است؟ چرا در آنجا نمیگویید شرک است و فقط در «اِكْفِياني فَاِنَّكُما كافِيانِ» میگویید این عبارت شرک است؟ جمله «اذکرنی عند ربک» دقیقا به معنی «اکفنی فانک کاف» است وقتی میگوییم « اِكْفِياني فَاِنَّكُما كافِيانِ» این یعنی «ادْعُ لَنَا رَبَّكَ» و این ریشه قرآنی دارد. در قرآن آمده است که امت موسی به ایشان عرض کردند «فَادْعُ لَنَا رَبَّكَ يُخْرِجْ لَنَا مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ»؛ از خدای خود بخواه که از آنچه زمین میرویاند... برای ما فراهم سازد.(بقره/ 61)
اذن خدا؛ معیار تمیز میان شرک و توحید
مردم به حضرت عیسی(ع) میگفتند مرده مرا زنده کن، به من بینایی و چشم بده یا وقتی شخصی، مرض پیسی میگرفت میگفت مرا شفا بده یعنی «اکفنی فانک کاف» چرا آنجا شرک درست نمیشود؟ خداوند در این خصوص میفرماید:
(به خاطر بیاور) هنگامی را که خداوند به عیسی بن مریم گفت: «یاد کن نعمتی را که به تو و مادرت بخشیدم! زمانی که تو را با «روحالقدس» تقویت کردم؛ که در گاهواره و به هنگام بزرگی، با مردم سخن میگفتی؛ و هنگامی که کتاب و حکمت و تورات و انجیل را به تو آموختم؛ و هنگامی که به فرمان من، از گل چیزی به صورت پرنده میساختی و در آن میدمیدی و به فرمان من، پرندهای میشد؛ و کور مادرزاد و مبتلا به بیماری پیسی را به فرمان من، شفا میدادی؛ و مردگان را (نیز) به فرمان من زنده میکردی؛ و هنگامی که بنیاسرائیل را از آسیب رساندن به تو بازداشتم؛ در آن موقع که دلایل روشن برای آنها آوردی، ولی جمعی از کافران آنها گفتند: اینها جز سحر آشکار نیست!» (مائده/110) یعنی مرز بین توحید و شرک «اذن» خداست و اگر از کسی چیزی درخواست کردید و اعتقاد داشتید به اذن پروردگار است شرک نیست. خداوند وقتی میخواهد بین شرک و توحید مرز مشخص کند دست بر روی اذن میگذارد، معیار فقط همین است ،یعنی هر کس اعتقاد داشته باشد عیسی با اذن خدا کار خدایی میکند مشرک نیست ،ما میگوییم پیامبر و حضرت امیر نیز به اذن خدا کفایت میکنند.
بنیاسرائیل به حضرت موسی گفتند: «لَئِنْ كَشَفْتَ عَنَّا الرِّجْزَ...»؛ اگر این بلا را از ما مرتفعسازی (اعراف/134 ) کشف رجزو برطرف کردن بلا کار خداوند است اما آن را از حضرت موسی خواستند یعنی انگار گفتند «اکفنا فانک کاف» در اینجا حضرت موسی نگفت این شرک است و این چه مطالبهای است که از من میکنید؟ چون میدانست که آن را به اذن میدانند.
اصحاب کساء در ماجرای مباهله گفتند: «فَنَجْعَلْ لَعْنَهًْ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ»؛ لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم. (آل عمران/ 61) جعل «لعنت خدا» کار خداست اما آن را به خود نسبت دادند و خداوند آن را تایید کرد، چون کارشان به اذن بود.
وقتی خداوند اذن و عدم اذن را معیار شرک و توحید قرار میدهد شما وهابیان چگونه معیار خدا را کنار گذاشته، حیات و ممات را ملاک قرار داده و میگویید درخواست از زنده، توحید و درخواست از مرده، شرک است؟!
باز سؤال میکنیم و میگوییم وقتی ما میگوییم «السلام علیک یا رسولالله اشفع لنا عندالله» شما میگویید گردن او را بزنید چون به پیامبر توسل کرد! ما در این «سلام و طلب» کدام وصف خدا را به پیامبر دادیم؟ شرک یعنی کسی را در اوصاف خداوندی شریک قرار دهی. اگر بگوییم «السلام علیک یا رسولاللهاشفع لنا عندالله» رسول خدا را در کدام وصف خداوندی شریک خداوند قرار دادهایم؟
معنای لغوی شرک روشن است و نمیتوان معنی آن را کنار گذاشت. پس از رحلت پیامبر(ص) زمانی که اصحاب پیامبر با ابوبکر به جنگ مسیلمه کذاب میرفتند شعار مسلمانان این بود «یامحمد، یامحمد» یعنی همه به مرده متوسل شدند، آیا اینجا میتوان گفت که همه اصحاب رسولالله کافر شدند؟ آیا همه مسلمانان مشرکند و فقط شما موحد هستید؟؟ ما لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ ؟
اسلامهراسی؛ نتیجه عملکرد غلط وهابیان
یکی از مسیحیان میگوید پیامبر ما آمده مرده را زنده کند، پیامبر شما آمده زنده را بکشد. آنها کتابی درباره رسول خدا نوشتهاند و نام ایشان را گذاشتهاند «پیامبر مرگ» و قبطیان مصر بعد از منفجر شدن چندین کلیسای آنها توسط وهابیها و سلفیهای مصر فیلمی ساختند و نام آن را گذاشتند «سگهای محمد» و از کشیش آمریکایی که قرآن را آتش زد دعوت کردند تا آن را افتتاح کند.
امت اسلامی این درد را هیچ گاه فراموش نخواهد کرد که بعد از ماجرای سوریه برای رسول خدا در اروپا کاریکاتور درست کردند و به جای عمامه، بمب بر سر رسول خدا گذاشتند و زیر آن نوشتند تلفات دین این پیامبر کمتر از تلفات بمب اتم نیست.
شما وهابیون با تعریفی که از شرک و توحید دارید غیر از خودتان همه را مشرک، جهنمی و همه را مهدور الدم میکنید.
سؤال اصلی ما در این نوشته این است که چرا ابتدای دعای فرج را لحاظ نمیکنید و حکم به شرک مینمایید؟
کار شما تماما تقطیع است چرا ابتدای این دعا را نمیخوانید؟ اگر واهمه ندارید ، ابتدای دعا را هم به مردم عامی خود بخوانید. مگر در اول دعا نمیگوید: «اَنْتَ الْمُسْتَعانُ، وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى، وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِدَّهًْ والرَّخاءِ»؟ در همه این جملات علامت حصر وجود دارد یعنی خدایا اعتقاد و اعتماد ما فقط به توست و فقط به تو امید و تکیه داریم.
تقطیع؛ شیوه تفسیری وهابیان
روش تفسیری وهابیت بر اساس تقطیع پایه گذاری شده است به عنوان مثال آنها میگویند خداوند میفرماید « لا تَدْعُوا مَعَ اللّهِ أَحَداً »؛ همراه با خدا احدی غیر او را پرستش کنید.(جن /18) پس شیعه با گفتن یاعلی و یا فاطمه مشرک است. در جواب میگوییم:
اولا ابتدای آیه را نیز بخوانید و تقطیع نکنید خداوند میفرماید «وَأَنَّ الْمَسَاجِدَ لِلَّهِ فَلَا تَدْعُواْ مَعَ اللَّهِ أَحَداً» یعنی سجده برای خداست و آیه میفرماید برای غیر خدا سجده نکنید.
ثانیا از کلمه «مع» را بکار میبرد و میفرماید «لا تَدْعُوا مَعَ اللّه». معیّت در ردیف هم قرار دادن دو چیز را میگویند. ما کجا رسول خدا، علی و اهل بیت را در ردیف خداوند قرار دادهایم؟ شیعه به هیچ وجه چنین اعتقادی ندارد. در دعای رجب میخوانیم:
لاَ فَرْقَ بَيْنَكَ وَ بَيْنَهَا إِلاَّ أَنَّهُمْ عِبَادُكَ وَ خَلْقُكَ فَتْقُهَا وَ رَتْقُهَا بِيَدِكَ بَدْؤُهَا مِنْكَ وَ عَوْدُهَا إِلَيْكَ؛ و ميان تو و آنها جدايى نيست جز آنكه آنان بنده مخلوق تواند، فتق و رتق آن آيات به دست تو و آغاز و انجامش بسوى توست. (مفاتیح الجنان، اعمال مشترکه ماه رجب).
ثالثا آیه دیگر میگوید کسانی که به جهنم میروند به معبودهایشان میگویند ما به این علت به جهنم آمدیم که شما را در ردیف خداوند قرار دادیم: «إِذْ نُسَوِّيكُمْ بِرَبِّ الْعَالَمِينَ»؛ که شما (بتها) را مانند خدای عالمیان پرستش میکردیم.(شعرا/ 98) چرا این را تقطیع میکنید؟ این آیه، آیه قبل را تفسیر میکند. «مَعَ» را « إِذْ نُسَوِّيكُمْ» تفسیر میکند. آیا شیعه، زمانی که توسل میکند نُسَوِّيكُمْ بِرَبِّ الْعَالَمِينَ است؟ معاذالله که شیعه چنین اعتقادی داشته باشد.
رابعا اگر تمام آیات شرک و توحید را جمع کنید در تمام آنها قید الوهیت و عبودیت وجود دارد، غیر ممکن است یک آیه پیدا کنید که این قید در آن نباشد و ما اینها را در کتاب «آتش تاویل بر خرمن تنزیل» جمعآوری و بررسی کامل کردهایم. یعنی زمانی به کسی مشرک میگوییم که در حق مدعو خود نیت الوهیت و عبودیت داشته باشد، اگر این نیت نباشد شرک نیست، اگر خداوند در جایی فرموده «لاتَدْعُوا مَعَ اللّهِ أَحَداً» در چندین جا فرموده که « وَلَا تَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ » یعنی به جای احد، اله قرار داده است یعنی آیه«لا تَدْعُوا مَعَ اللّهِ أَحَداً» مطلق است و آیات « إِلَهًا آخَرَ » مقیّد و قانون علم اصول این است که اگر از عقلاء یک مطلق و یک مقید صادر شود مطلق بر مقید حمل میشود. اگر بگویید ندای احد حتی بدون قید الوهیت، شرک است، در این حال، قید الوهیت در آیات فراوان لغو میشود و خداوند کار لغو نمیکند. کار لغو را امثال شما انجام میدهید و با تاویل باطل سخن لغو فراوان میگویید.اگر امر دائر باشد که سخن شما لغو باشد یا سخن خداوند قطعا سخن شما لغو خواهد بود.
اندیشه وهابیت دریایی از لغویات است و آنچه گفتیم قطرهای ازآن دریاست، به همین جهت وزیر امور خارجه عربستان اخیرا در مصاحبه با کانال روسیه الیوم گفت که چندین تُن کتابهای ابن تیمیه و محمد بن عبدالوهاب را آتش زدیم و سوزاندیم: یخربون بیوتهم بایدیهم و ایدیالمومنین؛ خانههای خود را با دست خویش و با دست مؤمنان ویران میکردند (حشر/ 2). نهایت کار شما و نهایت کار تمام کسانی که از اهل بیت جدا افتادهاند همین است.
خاتمه سخن اینکه در دعای فرج قبل از توسل به رسول خدا و امیر المومنین، وجوب طاعت اهل بیت مطرح میشود: «فرضت علینا طاعتهم» یعنی خداوند - طبق روایت شیعه و سنی- اطاعت از آنها را برای همه واجب کرده است و از همین وجوب اطاعت در قرآن به ملک عظیم تعبیر شده است: «یا اینکه نسبت به مردم [=پیامبر و خاندانش]، و بر آنچه خدا از فضلش به آنان بخشیده، حسد میورزند؟ ما به آلابراهیم، (که یهود از خاندان او هستند نیز،) کتاب و حکمت دادیم؛ و حکومت و ملک عظیمی در اختیار آنها [=پیامبران بنیاسرائیل] قرار دادیم» (نسا/ 54).حتی اطاعت تمام ذرات عالم از آنها واجب است، از جمله اطاعت جهنم (همچنانکه در روایت وارد شده است) و لذا آمده و ذل لکم کل شیء. بعد از چنین منزلت عظیمی؛ (وَ عَرَّفْتَنَا بِذَلِكَ مَنْزِلَتَهُمْ)؛که برای اهل بیت معرفی شده، میگوییم: «اِكْفِياني فَاِنَّكُما كافِيان» یعنی ما را با قدرت خداوندی - نه با قدرت مطلق- که در اختیار شماست حاجت روا کنید، پس مطالبه و سؤال در واقع از خود خداوند است.