تشکلهای دانشجویی تجدیدنظرطلب و افیونی به نام فتنه سبز!
ده سال پیش در چنین هفتههایی نفر دوم انتخابات سال 88، خود را رئیسجمهور منتخب خواند و با یک دست، زیر میز آرای مردمی زد و با دستی دیگر، مردم را برای پس گرفتن رای خود به اردوکشی خیابانی فراخواند. نامزدهای انتخابات در این دوره سعی کردند با دو قطبی کردن جامعه آرا مردم را به خود جلب کنند، این دو قطبی اما محدود به زمان انتخابات نشد و یکی از سران فتنه با استفاده از آن توانست این دو قطبی را به فضای پس از انتخابات نیز بکشاند. ادامه این دو قطبی را میتوان هنوز در فضای تشکلهای دانشجویی اصلاحطلب دید.
بدنه دانشجویی اصلاحطلب پس از سالها توانسته بود تا ریسمانی را برای بالا کشیدن خود و ارتباط مجدد با جامعه پیدا کند، «تقلب»، «رای من کو؟»، «حصر» شعارهایی هستند که این تشکلها طی ده سال اخیر مکررا به آن پرداختهاند. برای مثال سال گذشته شعار اصلی انجمن تهران در مراسم 16 آذر مطابق سالهای گذشته هنوز رفع حصر بود. تلاش تشکلهای اصلاحطلب در زنده نگه داشتن این موضوع اهمیت فراوانی دارد آنچنان که این تشکلها به درستی در گلایهنامه خود به «آقای تَکرار»(!) در مهر ماه سال 97 بیان میکنند:« در چهار سال گذشته، ما تشکلهای دانشجویی با زنده نگاه داشتن مسئله حصر، راهکار خود برای این بازسازی را نشان دادیم؛ آنچه که پیوند اکنون با سال ٨٨ را نمایان میساخت و خود یکی از دلایل پیروزیهای انتخاباتی برای اعتدالیون و لیستهای مختلف اصلاحطلبان بود.» اما این تشکلها در نتیجه گیری خود دچار اشتباه شدهاند، این تشکلها گمان میکنند که شعار رفع حصر باعث پیروزی اعتدالیون و اصلاحطلبان شده است، نادیده گرفتن مولفههایی از جمله نامزدهای انتخاباتی، اقتصادی و فروکش کردن دوقطبی سیاسی سال 88 و شرایط روز جامعه باعث شده است تا تحلیلهای این تشکلها تنها بر حول محور سال 88 بچرخد.
مشکل این تشکلها آن است که این موضوع را نه به عنوان یک بحث اجتماعی بلکه به عنوان هویت خود انتخاب کردهاند و همین موضوع باعث شده است تا پس از گذشت 10 سال از وقایع 88 و در حالی که جامعه از این موضوع عبور کرده است این تشکلها هم چنان بر وقایع سال 88 تکیه کنند. این در حالی است که یکی از سه رأس اصلی فتنه 88 در جلسات خصوصی خود تاکید میکند که تقلبی صورت نگرفته است. اخیرا اما یکی از حامیان و ایدئولوگ پردازان فتنه نیز پس از بگم بگمهای فراوان در مورد ارائه اسناد تقلب سال 88 پس از جلسه دادگاه اعلام میکند: «سعی میکنم دامان نظام را از تقلب تبرئه کنم!» و این همه در حالیست که وقتی تشکلهای اصلاحطلب در حال شعار دادن در مورد تقلب در سال 88 هستند که سران اصلاحات در حال عقب نشینی از این دروغ بزرگند!
گمان میرود همین تناقضها باعث شده است تا برخی از این تشکلهای دانشجویی برای بازگشت به جامعه راه دیگری را انتخاب کنند. اتحاد لیبرالها و کمونیستهای دانشگاه تهران در اردیبهشت ماه سال جاری شاید اولین نشانههای تغییر در این رفتار و ایدئولوژی باشد؛ همچنانکه اعتراضات سال گذشته دانشگاه صنعتی امیرکبیر و شعارهای کمونیستی افرادی که خود را اصلاحطلب میدانستند نشانه دیگری بر اثبات این مدعا است.
تشکلهای تادا و احیا هر کدام در این مدت راهی از سقوط و ناامیدی تا رفتن به سمت رادیکال شدن را پیمودهاند. تشکلهای موسوم به تادا پس از دو سال سکوت در نهایت نسبت به عدم دریافت مجوز خطاب در خردادماه «از پایان صبر خود» برای رئیسدولت دوازدهم نوشتند. تشکلهای احیا نیز مدت هاست برای بقا خود به رفتارهای رادیکال و حتی پیوستن به چپها فکر میکنند.
در این میان، تشکلهای اصلاحطلب هر چند در این سالها سعی کردند تا بدنه اجتماعی خود را در سال 88 نگه دارند اما در حقیقت این خود ایشان بودند که در برههای از تاریخ متوقف شدند، هر چند گمان میرفت اتفاقات سال 88 تشکلهای اصلاحطلب را زنده نگاه دارد اما با گذشت زمان نه تنها باعث پویایی این تشکلها نشد بلکه آنها را متعهد به امری ساخت که دروغ بودن آن حتی برای سران فتنه هم عیان بود. افزون بر این، فتنه سبز با ایستا کردن این تشکلها بلایی بر سرشان آورد که اکنون نه تنها فاصله این گروهها با مردم بیشتر شده است بلکه در پیدا کردن راه ارتباط با جامعه هدف خود و حتی رهبران سیاسی بیرون از دانشگاه نیز دچار مشکلات عدیده هستند. رفتن به سمت شعارهای مارکسیستی و عبور از جریانهای اصلاحطلبی یکی از نمودهایی است که میتوان آن را نتیجه ناامیدی و بیتحرکی پس از فتنه 88 دانست.