اخبار ویژه
واشنگتن پست: نه دوستان به آمریکا اعتماد دارند نه دشمنانش از او میترسند
یک روزنامه آمریکایی نوشت: رویکرد ترامپ در مقابل ایران، سراسر بلوف است.
واشنگتن پست به قلم جنیفر روبین مینویسد: در جدیدترین تحولات در تشدید تنشها بین ایران و آمریکا، تهران اعلام کرده ذخایر اورانیوم غنی شده خود را به بیش از محدودیتهای تعیین شده در توافق هستهای 2015 افزایش خواهد داد.
این اتفاق پس از آن رخ داده که ایالات متحده فشارها بر ایران و متحدانش را که هنوز به توافق هستهای 2015 پایبند هستند، تشدید کرده است. ظاهرا تصور دولت ترامپ این بوده که از توافق خارج شود، فشارها را علیه ایران افزایش دهد. اما مسئله این است که حالا که رئیسجمهوری ترامپ به وضوح اعلام کرده به دنبال جنگ نیست، چه واکنش مناسب دیگری وجود دارد که تحریکی به آغاز جنگ نباشد؟
هیچ کسی در دولت ترامپ اعتبار لازم برای قانع ساختن دیگران را ندارد. از جمله دلایل برای سوء ظن داشتن به رئیسجمهوری ترامپ اظهارات گمراهکننده او در گذشته است. نهایتا مشکل اصلی خود ترامپ است که با سابقه مطرح کردن بیش از 10 هزار «ادعای دروغین و گمراهکننده»، اعتبار رئیسجمهوری آمریکا و دستگاه اطلاعاتی این کشور را به کلی از بین برده است.
به علاوه، اگر ایالات متحده واقعا میخواست که اروپاییها به دنبال آن از توافق هستهای ایران خارج شوند، نباید آنها را با تحریمهای ثانویه تهدید میکرد. واشنگتن اکنون دارد هزینه خروج یکجانبه و بدون فکر از برجام را میپردازد.
ترامپ شاید خود را فرد سرسختی بداند، اما متحدان و دشمنان آمریکا او را فردی خیالپرداز میدانند که به سادگی تهمت میزند و تهدیدهایش معنای چندانی ندارد. نمونه این مسئله هم تهدیدهای مداوم او علیه مکزیک و تهدید به جنگ با کره شمالی است. همانطور که برایان کاتولیس از مرکز پیشرفت آمریکایی میگوید: «در دوران ترامپ سخت است بگوییم ایالات متحده توانایی انجام چه کاری را دارد چرا که تصمیم ترامپ به خروج از توافق هستهای ایران حقیقتا آمریکا را به صورت یکجانبه خلع سلاح و به شیوهای غیرضروری گزینههای سیاستگذاری آن را محدود کرد.»
کاتولیس در ادامه میگوید: «ما با دو سناریوی نگرانکننده مواجه هستیم. در حال حاضر بسیاری از تحلیلگران نگران هستند که رویکرد بیمحابای ترامپ در قبال ایران، ایالات متحده را به جنگی دیگر در خاورمیانه بکشاند. سناریوی دیگر این است که دیگر قدرتهای جهانی تهدیدهای آمریکا را نادیده بگیرند و راهی جدید برای تعامل با ایران بیابند.»
به طور خلاصه به لطف ضعفهای ترامپ و بیاعتبار بودن او، نه دوستان ایالات متحده به این کشور اعتماد دارند و نه دشمنانش از آن میترسند.
درخواست مذاکره بدون پیش شرط واکنش ترامپ به سرنگونی پهپاد آمریکا
شبکه دولتی انگلیس که طی یک سال اخیر، احتمال حمله نظامی به ایران را برجسته میکرد، اکنون در مواجهه با پاسخ دندانشکن ایران میگوید ترامپ به حمله نظامی علیه ایران نیاز ندارد!
وبسایت بیبیسی فارسی نوشت: ترامپ با شعار محدودسازی حضور نظامی آمریکا در خاورمیانه و کاهش هزینهها در این رابطه به قدرت رسیده است و بیرون کشیدن نیروها از افغانستان و سوریه و... هم بیارتباط با این رویکرد نیست. این نیز هست که هر گونه عملیاتی که به دلیل مقابله ایران از کنترل خارج شود و به جنگی با انتهایی نامعلوم بدل شود، نقل و انتقال انرژی و کل اقتصاد جهان را با مشکلات مواجه میکند که تبعاً بر اقتصاد با رونق آمریکا که در کنار میزان کم سابقه پایین بیکاری نقاط قوت ترامپ در داخل هستند هم، تأثیر میگذارند. همه اینها انتخاب مجدد و احتمالی ترامپ را بیش از پیش با علامت سؤال مواجه میکنند که عملاً تا حدودی به سود تهران هم هست، تهرانی که مقاومت کنونی را با شعار «نه جنگ و نه مذاکره» پیش میبرد. طبیعی است که دغدغه انتخاب نشدن در سال 2020، در سوق ترامپ به این که اقدام ایران در زدن پهپاد آمریکا را احتمالاً اشتباه و غیر عمدی توصیف کند تا حمله نظامی بلاموضوع شود، بیاثر نبوده است.
بیبیسی بدون اعتنا به این واقعیت که زمانی، برجام را برای مخاطبان خود بزک میکرده، اکنون خواسته ایران برای پایبندی آمریکا به برجام را «تقریباً محال» مینامد.
جالب اینکه ترامپ دیروز در مصاحبه با شبکه انبیسی نیوز، با وجود سرنگونی پهپاد پیشرفته آمریکا توسط ایران، خواستار مذاکره شد و گفت آماده مذاکره بدون پیششرط با ایران هستیم. او همچنین گفت خواهان جنگ با ایران نیستیم.
موشک، ساخت ایران دوباره به احترام، کلاه از سر بردارید
جایگاه توان موشکی را باید از زبان ژنرال اسرائیلی و در جمع افسران هوایی آمریکا شنید.
مشرق به نقل از سید ناصر حسینیپور نوشت: در تاریخ 17 جولای 2015، یکی از مقامات نظامی صهیونیستها در شهر واشنگتن آمریکا در جمع برخی از فعالان حوزه نظامی، افسران نیروی هوایی آمریکا و برخی از محققین در حوزه دفاع موشکی و سلاحهای هستهای حاضر شده و در حدود یک ساعت به سخنرانی پرداخت.
یوزی رابین از فرماندهان دفاع موشکی ارتش اسرائیل در بخشی از سخنان خود به رونمایی از موشک استراتژیک کروز ایرانی برای حمله به اهداف زمینی اشاره کرده و میگوید: ایرانیها یک بار در سال 2012 میلادی به برنامهای برای ساخت موشک کروز حمله به اهداف زمینی به نام «مشکات» اشاره کرده اما تصویری از آن را نشان ندادند. در نهایت موشک سومار را رونمایی کردند. من به سرعت این موشک ایرانی را با کا اچ 55 روسی مقایسه کرده و متوجه شدم که این نه یک کپی چینی، بلکه یک کپی ایرانی از موشک مورد نظر است. احتمالاً موتور جتی هم که بر روی این موشک نصب شده، از نمونه روسی متفاوت است. این یک دستاورد بزرگ مهندسی برای ایرانیها است. این یک کپی نیست. من از لحاظ تکنیکی به احترام افرادی که این کار را انجام دادند کلاه از سر برمیدارم و به آنها احترام میگذارم.
یادآور میشود سامانه پیشرفته ایرانی موسوم به سوم خرداد، بامداد پنجشنبه گذشته، پهپاد رادارگریز آمریکایی را شناسایی و سرنگون کرد.
مالهکشی سایت دولتی به بدعهدی و خدعه اروپا
یک سایت دولتی میگوید بهجای اینستکس، درباره FATF مذاکره کنیم.
خبر آنلاین به قلم کامران ندری نوشت: «تحریمهای آمریکا علیه ایران در حالی اعمال میشود که آمریکا همراهی جامعه جهانی را علیه کشورمان در دست ندارد از اینرو لازم است ایران نیز همزمان با اقدامات عملی اروپاییها فضای خود را برای بهرهگیری از این وضعیت مهیا نماید.
ایران میتواند در تعاملات دو جانبه و چند جانبه خود دیوار تحریم علیه اقتصاد را فرو بریزد از اینرو موقعیت تازهای را برای خود فراهم آورد. این در حالی است که روابط دو جانبه و چند جانبه نیز ذیل پیمانهای بینالمللی و قواعدی که بر روابط میان کشورها حاکم است، معنا مییابد. ایران میتواند با دیگر کشورها قرارداد دو جانبه یا چندجانبه منعقد کند اما اگر این ارتباطات در مناسبات جهانی معنا و مفهوم نداشته باشند، سودی برای کشور بههمراه نخواهد داشت.
ایران هنوز تکلیف خود را در قبال FATF روشن نکرده است. واقعیت اینجاست که اگر ایران تصمیم به عدم پذیرش FATF داشته باشد، نمیتواند حتی منفعتی از قراردادهای دوجانبه خود ببرد چرا که مناسبات جهانی در این قالب تعریف شده است.
به عبارت دیگر حتی عملیشدن اینستکس و راهاندازی این کانال مالی نیز، مستلزم پیوستن ایران به افایتیاف است.» پیشنهاد سایت دولتی مغالطه چند لایه و غلط اندر غلط است. اولاً طلب ما از اروپا در برجام، لغو تحریمهای نفتی و مالی و بانکی است، نه اینستکس که مبادله غذا و دارو در ازای پول نفت فروخته شده ایران به کشورهای غیراروپایی است؛ و البته همین وعده توخالی را هم پس از 5 ماه عملی نکرده است، در واقع، اروپا برای فرار از تعهدات برجامی، به مدت 13 ماه دولت روحانی را سر دواند و از وعده چرایی خروج آمریکا، وعده راهاندازی کانال اسپیوی و سپس اینستکس عقبنشینی کرد و در گام چهارم، همان اینستکس را هم عملی نکرد. بلکه برای شانه خالیکردن از تعهدات، مدعی شد پیششرط راهاندازی اینستکس، پذیرش همه مطالبات FATF از سوی ایران است، و این درحالی بود که در برجام هیچ نامی از FATF نبود، در واقع لغو تحریمها بلاشرط بود.
با این وصف میتوان پرسید اروپایی که 13 ماه است در قول و فعل اعلام یا اذعان میکند نمیخواهد ونمیتواند مقابل تحریمهای آمریکا بایستد، ولو با رفتن ایران زیر بار تعهدات FATF، چگونه میتواند مقابل تحریمهای آمریکایی بایستد؟! در این میان مدیران دولتی بارها اذعان کردهاند هیچ تضمینی وجود ندارد که حتی در صورت تبعیت کامل از FATF، مشکلات تحریمی حل شود؛ چراکه موضوع نه به قواعد و حقوق بینالمللی، بلکه به زورگویی سیاسی و بیاخلاقی و بیتعهدی آمریکا باز میگردد.
عضو کارگزاران: مگر قرار نبود برجام برد-برد باشد؟
یک عضو حزب کارگزاران ضمن حمله به کارکرد دولت در برجام، اصلاحطلبان را تبرئه کرد.
علی محمد نمازی در روزنامه آرمان نوشت: متاسفانه در سال سوم دولت دوازدهم شاهد بازگشت به عقب در عرصه فعالیتهای اقتصادی و سیاست خارجی و بهخصوص پرونده هستهای و برجام هستیم. تورم نقطهبهنقطه 50درصد، رشد اقتصادی منهای 4درصد، بیش از دوبرابر شدن نقدینگی، رکود، احیای تحریمها و بازگشت شرکتهای خارجی و رشد منفی سرمایهگذاری، افت شدید صادرات نفت و متعاقب آن افزایش بیسابقه کسری بودجه. آقای رئیسجمهور متوجه ناکامی دولت در تحقق شعارهای انتخاباتی، سختترشدن اداره امور و نارضایتی رو به افزون مردم و بهتبع آن ناخشنودی از عملکرد اعضای کابینه میباشد که از قرائن چنین برمیآید که پس از اجبار به استعفای وزیر آموزشوپرورش احتمال تغییر بعضی از اعضای دیگر کابینه نیز وجود دارد. اینکه مشکلات بزرگی در سر راه پیشبرد امور وجود دارد و بر صاحبنظران و تودههای مردم پوشیده نیست و بر رئیسجمهور لازم است نسبت به رفع موانع اقدام و روند امور را تسهیل نماید، اما یافتن راهحلها در گرو شناخت واقعی مشکل و یا مشکلات است.
وی با انتقاد از عدم مشورتپذیری روحانی، این را یکی از مشکلات دولت میداند و مینویسد: آقای رئیسجمهور پس از انتخاب باید با مشورت افراد و یا تشکلهایی که در پیروزی ایشان نقش اساسی داشتند داناترین و تواناترین افراد با رزومه موفق را برای همکاری انتخاب مینمود و به انتقادات و دلسوزیهای صاحبنظران و ارباب جراید توجه لازم را مبذول مینمود. اما شواهد حکایت از آن داشت که در این دو بند خیلی کانالیزه شده بودند.
نویسنده درباره برجام تصریح میکند: اولا مگر قرار نبود که نتیجه این توافق برای طرفهای توافق برد - برد باشد؟ آیا ایران از نظر انتخاب همکار و طرف قراردادها متناسب با جایگاه اعضای 1+5 رفتار نمود؟ ثانیا این همه دولت و شرکت که برای انعقاد قراردادهای همکاری اقتصادی به ایران سرازیر شدند چنددرصد تفاهمنامهها به توافق و قرارداد منتهی گردید! ثالثا از دیگر لوازم برجام اصلاح و ارتقای روابط بین ایران و دیگر کشورها بود که نهتنها بهخوبی رعایت نگردید، بلکه در مواردی معکوس آن اتفاق افتاد. رابعا دولت که شاهد شعارهایی انتخاباتی در مورد برجام و پس از انتخاب ترامپ و مواضعی که از ناحیه او و همکارانش درباره خروج از برجام بود، چه اقدام مورد نیازی را انجام داد؟ با عنایت به عملکرد موفق دولت و مجلس اصلاحات، کارکرد همکاران آقای رئیسجمهور نمیتواند نماد توان و گنجایش اصلاحطلبان باشد، اما بدون داشتن استراتژی و برنامههای صحیح، تغییر وزرا و مدیران ارشد دولت امری کافی برای خروج از بحران و مشکلات اساسی موجود نیست.
اتهامات فتنهگران، سنگینتر از نشر اکاذیب و تشویش اذهان است
جرم مدعیان تقلب در انتخابات 88، فقط نشر اکاذیب نیست.
روزنامه رسالت در یادداشتی نوشت: چهارمین جلسه رسیدگی به اتهامات محمدرضا خاتمی درخصوص ادعای تقلب 8 میلیونی در انتخابات ریاست جمهوری سال 88 برگزار شد. باید منتظر بود، رأی بدوی اتهامات وی صادر شود. براساس آنچه که در جراید منتشر شده، اتهام وی، «نشر اکاذیب» و «تشویش اذهان عمومی» است. در نشست چهارم دادگاه، خاتمی 4 ساعت از خود دفاع کرد، اما حرفی برای گفتن و سندی برای ادعای خود نتوانست ارائه کند. در سه جلسه گذشته هم واقعاًً حرفی برای دفاع که محکمهپسند باشد، نداشت.
ورود به چند و چون و نوع اظهارات خاتمی در دادگاه آنقدر مضحک است که وقت خواننده این مقال را میگیرد و در مطبوعات آمده و اظهارات خاتمی در رسانهها هم هست. همین ادعاها در ایام پس از انتخابات 88 توسط برخی مطرح شد و نتوانستند هیچ سند و مدرکی برای اثبات ادعای خود بدهند. شورای نگهبان در همان سال 88 برای اتمام حجت و جلوگیری از هرگونه شک و شبهه، امکان دسترسی به صندوقها را برای برخی از معترضین فراهم کرد و در چند استان بازشماری صورت گرفت، اما نهتنها ادعای «تقلب» به اثبات نرسید، بلکه «تخلف» هم مشاهده نشد. اتهام محمدرضا خاتمی در این دادگاه نشر اکاذیب و تشویش اذهان عمومی است. به نظر میرسد جرم دیگر او «ایراد تهمت و افترا» و «توهین» به ناظرین و مجریان انتخابات است که این عنوان مجرمانه مهمتر از آن دو اتهام وی است.شورای نگهبان در قانون اساسی بهعنوان یک داور ملی و نهاد دادرسی شکایات انتخاباتی شناخته میشود.
شورای نگهبان در سال ۸۸ برای پیگیری ادعاهای معترضین مهلت قانونی رسیدگی به شکایات را به اذن رهبری ۵ روز تمدید کرد و با بازشماری۱۰ درصد صندوقها در ۶ استان، نه تنها تقلبی کشف نشد، حتی تخلف هم صورت نگرفته بود لذا با اطمینان، صحت انتخابات را تایید کرد. دهها هزار نفر از مجریان انتخابات در سراسر کشور و به همین میزان از ناظرین انتخابات بهعنوان امانتداران مردم در کنار صندوقها حضور داشتند و در روز انتخابات بهعنوان حقالناس از آن صیانت کردند. ادعای رضا خاتمی مبنی بر جابهجایی ۸ میلیون رای هم توهین به آنهاست، هم ایراد افترا و تهمت است که دادستان بهعنوان مدعیالعموم باید از شرافت حقوق ناظرین و مجریان دفاع میکرد و این دو عنوان مجرمانه را به جرائم آقای خاتمی اضافه میکرد.
ادعای تقلب و اعلام نتایج انتخابات از سوی یکی از نامزدها قبل از شمارش حتی یک رای و هنگامی که مردم پای صندوقهای رای بودند، رمز یک آشوب بود و دهها کشته و زخمی بهجا گذاشت. این دروغ هشت ماه کشور را دچار آشوب کرد. این ادعا موجب شد میلیاردها تومان در آشوبها، خسارت به اموال عمومی و خصوصی وارد شود. این ادعا اقتدار ملی و امنیت ملی را توامان هدف قرار داد و میرفت تیر خلاص به جمهوریت و اسلامیت نظام باشد. در رد شبهه تقلب و تخلف همین بس که در اتاق فکر شورش علیه جمهوریت نظام، شعار «انتخابات بهانه است، اصل نظام نشانه است» طراحی شد. در رد شبهه تقلب و تخلف همین بس که در اتاق فکر شورش علیه اسلامیت نظام، شعار «حذف اسلام» از جمهوری اسلامی طراحی شد.
در رد شبهه تقلب و تخلف همین بس که در اتاق فکر شورش علیه موجودیت نظام، تصمیم گرفته شد نمایندگان جنبش سبز به کنگره آمریکا و پارلمان اروپا بروند و تقاضای تشدید تحریمهای اقتصادی ظالمانه علیه ملت مظلوم ایران را مطرح کنند. سوخت اصلی موتور فتنه آمریکایی «جنبش سبز»، دروغ، تهمت و افترای تقلب بود.
به نظر میرسد قاضی محترم دادگاه در صدور حکم بدوی باید با در نظر گرفتن همه این واقعیتها حکم کند و جرم را فقط به اتهام نشر اکاذیب و تشویش اذهان عمومی فرونکاهد.