نگاهی به دیروزنامههای زنجیرهای
مدعیان اصلاحات: حالا که پهپاد آمریکا را زدیم نوبت مذاکره است!
سرویس سیاسی ـ
انهدام چیرهدستانه پرنده جاسوسی آمریکا توسط سپاه، گرچه محافل رسانهای جهان را به تحسین و تمجید از مقاومت فعال ایران مقابل آمریکا واداشت اما مدعیان اصلاحات را خوش نیامد. پیاده نظام رسانهای آمریکا را حرجی نیست اگر در موقعیت پیروزی و ظفر ایران، با تصویرسازی از سایه جنگ، برگ تسلیم رو کند و برای اربابان کودککش و جهانخوار خود دم بجنباند.روزنامه اعتماد دیروز در یادداشتی با عنوان «سقوط به مثابه نقطه عطف» نوشت: «آنچه مایه نگرانی است، این است که خطر اشتباه محاسبه از هر دو سو و برخورد تصادفی بسیار بالاست. با صفآرایی نیروهای نظامی در جوار هم و اقدامات نظامی مشکوک، خطر جنگ همیشه وجود دارد... باید توجه داشته باشیم که سقوط پهپاد آمریکایی دست تندروها در دولت ترامپ را تقویت کرده است. در چنین شرایط پرمخاطرهای، ضرورت تام دارد که مقامات ما لحن خود را تعدیل کنند و با تکیه بر این برگ برنده مهم، مثلاً از امکان بازکردن درب مذاکره در آینده تحت شرایط سخن بگویند.»[!]شرق نیز با تیتر خاموش «ماجرای سرنگونی گلوبال هاوک» در ادبیاتی هراسانگیز نوشت: «در حالی که شب پنجشنبه را بسیاری در این هراس به صبح رساندند که از جلسه مقامات آمریکایی چه بیرون خواهد آمد، اما مقامات نظامی کشور تأکید داشتند که هیچ هراسی از جنگ و دفاع از حریم کشور ندارند.»اقدام افتخارآفرین سپاه در هدف قرار دادن پهپاد جاسوسی RQ - 4C آمریکا در امتداد سلسله پیروزیهای ایران و شکستهای آمریکا بود؛ از جمله دود هوا شدن هزینه کرد هفت تریلیون دلاری آمریکا در خاورمیانه، شکست ماشینجنگی آمریکا در غرب آسیا، تعلیق برخی تعهدات برجامی و موضع مستحکم و عزتمندانه رهبر معظم انقلاب در برابر ادعای مذاکره آمریکا. هراسافکنی از جنگ و ترساندن مردم در این شرایط البته از مدعیان اصلاحات و تکمیلگران قطعات پازل دشمن برمیآید.
عامل گرانی 130 درصدی مسکن، ژستِ کارشناس اقتصادی گرفت!
عباس آخوندی، وزیر سابق راه و شهرسازی در مصاحبه با روزنامه همشهری گفت: «اگر روند شاخص تورم را در ایران بررسی کنیم، میبینیم در شرایطی که میانگین نرخ تورم جهانی فقط 2 درصد است، ما از 44 سال پیش تاکنون، در 30 سال آن، نرخ تورم بالای 15 درصد را تجربه کردهایم و متاسفانه مطبوعات و رسانهها در بررسی ریشهای این موضوع و کمک به حل آن اقدام درخوری انجام ندادهاند.»آخوندی، متهم ردیف اول گرانی مسکن در سالهای اخیر است. در دوره وزارت آخوندی قیمت مسکن حدود 130 درصد گران شد و این گرانی افسارگسیخته، هموطنانمان را با مشکلات عدیده مواجه کرد.این وزیر سابق که به ناکارآمدی مشهور است، پیش از این گفته بود که افتخار میکنم که در دوره وزارتم حتی یک واحد مسکونی نیز نساختم!حالا وزیری که گرانی 130 درصدی مسکن و افتخار به نساختن مسکن را در کارنامه خود دارد، ژست کارشناس اقتصادی گرفته و مدعی شده است که رسانهها در بررسی ریشهای موضوع تورم، اقدام درخوری انجام نداده اند!اتفاقا رسانههای منتقد دولت پیش از این به درستی درباره مسئله تورم، ریشهیابی کرده بودند. ریشه این مسئله حضور افرادی همچون آخوندی در راس وزارتخانهها و امور اجرایی کشور است.
جدال اصلاحاتیها از عملی نشدن وعدههای روحانی نشأت میگیرد!
روزنامه شرق دیروز در سرمقاله خود به اختلافات شدید اصلاحطلبان پرداخته است. اختلافاتی که به دنبال ماجرای پیش آمده برای نجفی از پرده برون افتاد. در سرمقاله شرق آمده: «مجادله قلمی محسن میردامادی و کرباسچی بر سر ماجرای محمدعلی نجفی بیش از آنکه مجادلهای اخلاقی باشد، مجادلهای سیاسی است که پرده از اختلافات طیفهای اصلاحطلب برمیدارد. اصلاحطلبان همواره به این بالیدهاند که با وجود سلیقههای متنوع و متکثر توانستهاند جبههای واحد تشکیل دهند؛ جبههای که در همین اواخر به پیروزی دو دورهای حسن روحانی منجر شد؛ اما اکنون گویا اختلافات سیاسی آنان بروز پیدا کرده است.»ادعای شرق در مورد بالیدن اصلاحطلبان به خویش برای جبهه واحد بودنشان تا حدود زیادی با واقعیت فاصله دارد. چنانکه تجربیات گذشته نشان داده هرگاه اصلاحطلبان در بخشی به قدرت رسیدهاند، آن گاه ناگهان زخمهای کهنه سر باز میکنند. این سرمقاله سپس نوشته است: «بیشک برخی از این اختلافات از عملی نشدن وعدههای روحانی نشأت میگیرد و بخشی از آن هم از تغییرات چشمگیر اجتماعی، خاصه بعد از حوادث دی ۹۶. برخی اصلاحطلبان باور دارند که باید این اعتراضات را جدی گرفت و هم درون طیفهای اصلاحطلب هم در خارج از آن، تغییراتی به وجود آورد.»در ادامه آورده است: «شاید مجادله قلمی کرباسچی با میردامادی عمق این اختلافات را عیان نکند و این را که اختلافات اخیر بر سر چیست؟ آنچه ظن وجود این اختلافات را تقویت میکند، توییت حسامالدین آشنا، مشاور رئیسجمهور است که با یک تیر، دو نشان میزند و هم نواصولگرایان و هم اصلاحطلبان نزدیک به محمد خاتمی را نشانه میرود. در توییت آشنا چنین آمده است: «تعداد زیادی از جوانان عزیز نواصولگرا سودای نمایندگی مجلس دارند، این حقشان است. مشکل از اعتبار سوخته فرماندهان عزیزی است که مردم باید به تکرار میکنم آنان پاسخ مثبت و به جوانان سیماساخته رأی بدهند.» ورود آشنا به برخوردهای جناحی نشان میدهد که دولت روحانی نیز درصدد است در آینده راه خود را از برخی اصلاحطلبان و اصولگرایان جدا کند.»
سازندگی: رسالت ما دفاع از «بورژوازی ملی» است
روزنامه سازندگی در یادداشتی به قلم سردبیر خود با تیتر «روزنامهنگاری علیه روشنفکری مجازی» نوشته است: «از امروز تنوع ستونهای روزنامه بیشتر میشود و موضعگیریهای ما روشنتر.»در بخشی از این یادداشت آمده است: «دفاع از بورژوازی ملی چه در سیاست، چه در اقتصاد و چه در فرهنگ رسالت ما در این دوران بیرسالتی است.»بورژوازی ملی که سازندگی از آن سخن گفته و باید آن را در بوته تاریخی خود جست و کاوید، از طرفی در مقابل بورژوازی کمپرادور و از طرفی هم در مقابل بورژوازی امپریالیستی کشورهای متروپل و در کشورهای تحتسلطه مطرح میشود.«بورژوازی ملی» بر اساس آنچه ناقلان و ناقدان آن میگویند، از یک طرف با شعارهای ناسیونالیستی در تقابل با بورژوازی بیگانه و سرمایههای خارجی قد علم میکند (در وجه مثبت خود) و از طرف دیگر نگران اقتصادی است که در دست طبقه اشراف و سرمایهدار نیست! بورژوازی ملی در عین اینکه مایل است در رقابت با استعمار، استثمار و سرمایهگذاریهای خارجی، خودش به بهرهبرداری از کارگران و نیروی کار ملی بپردازد، از هرگونه ارتقای خواستهای اجتماعی کارگرانگریزان است.با اینکه امروزه از منتهیالیه چپ تا منتهیالیه راست؛ سوسیالیستها و لیبرالها و پستمدرنها و ... با بورژوازی ملی مخالف هستند، روزنامه سازندگی و عدهای از ملی مذهبیهای سابق، از بورژوازی ملی سخن میگویند. آنها به دلیل اینکه مخالف حضور نهادهای عمومی در حوزه اقتصادی هستند و ساختار تشکیلاتی خود را تکیده و نیازمند منابع مالی میدانند، در پی ساختن کلونی اقتصادی و حاشیه امنی برای بقای سیاسی هستند؛ به همین خاطر بورژوازی ملی رسالت امروز آنهاست. به این حرفها که در آثار و نوشتههای ملی مذهبیها موج میزند توجه کنید: «بورژوازی ملی از انقلاب مشروطه بدین سو یکی از اصلیترین منابع مالی فعالین سیاسی بوده است، و در این شرایط لازم است که دوباره چنین نقشی را بر عهده بگیرد و از هر چه در توان دارد برای حفظ و دوام جنبش ضد استبدادی در ایران مایه گذارد... امروز بیشازپیش این دو طبقه (زحمتکش/ کارگر و بورژوازی ملی) به همراهی و همگامی و همکاری یکدیگر در مبارزه با استبداد نظامی نیاز دارند. بورژوازی ملی باید به کارکرد سیاسی – تاریخی خود که عبارت است از کمکهای مالی و لجستیکی به نیروهای سیاسی تحولخواه برگردد.»لازم به ذکر است، واژه «بورژوازی» که اصطلاحی در حوزه سیاست و جامعهشناسی است، به دسته بالاتر یا مرفه و سرمایهدار جامعه اطلاق میشود.
مشکل روابط بانکی از تحریمهای ثانویه آمریکا است نه FATF
ارگان دولت دیروز با رو تیتر «افایتیاف» اقدامات تقابلی علیه تهران را دوباره تعلیق کرد، تیتر زد: «ایران به لیست سیاه نرفت» در گزارش روزنامه ایران آمده است: «کمی پس از دستیابی به توافق هستهای، ایران در مسیر محقق کردن منافع اقتصادیاش در چارچوب برجام با موانع تعاملات بینالمللی با بانکها و مؤسسات مالی بینالمللی روبهرو شد. یکی از دلایل این مشکلات اقدامات مقابلهای FATF علیه ایران بود که به بانکها توصیه کرده بود در معامله با ایران احتیاط کنند. در نتیجه ایران چارهای نداشت تا برای عملیاتی کردن سازوکارهای مالی بینالمللی به دستورالعمل این نهاد مشورتی عمل کند. مقامهای کشورمان برای خروج دایمی از فهرست سیاه این گروه باید قوانین مقابله با پولشویی و مبارزه با جرایم سازمان یافته خود را اصلاح میکردند. از چهار لایحه مورد نظر گروه ویژه اقدام مالی تاکنون لوایح «اصلاح قانون مبارزه با تروریسم» و «اصلاح قانون مبارزه با پولشویی» از سوی ایران تصویب شده است. این در حالی است که لوایح الحاق دولت ایران به کنوانسیونهای بینالمللی مقابله با تأمین مالی تروریسم (CFT) و مقابله با جرایم سازمانیافته فراملی (پالرمو) که در دی ماه سال گذشته و در پی تصویب مجلس و رد شورای نگهبان به مجمع تشخیص مصلحت نظام ارسال شد همچنان بلاتکلیف باقی مانده است.»برخلاف ادعای ارگان دولت، عدم برقراری مبادلات بانکی ایران نه به دلیل توصیه FATF به کشورها برای احتیاط در همکاری با ایران، که ناشی از تحریمهای ثانویه آمریکا است. FATF هم نباشد، تحریمهای ثانویه آمریکا مانع از تحقق روابط بانکی ایران با خارج از کشور است. این چهارمین بار است که FATF تعلیق ایران از لیست سیاه را تمدید میکند. مقامات آمریکایی و اروپایی هم که بیشترین درصد پولشویی و حمایت از تروریسم در کشورهای آنها انجام میشود، بارها بر پیوستن ایران به FATF تأکید کردهاند که آخرین نمونه آن، تصریح مایک پمپئو، وزیر خارجه آمریکا بود. پیش از آن هم رئیسFATF مارشال بیلینگزلی که همزمان معاون وزیر خزانهداری آمریکا هم هست، در پاسخ به سؤال نماینده کنگره آمریکا که «ما چگونه باید فشارها بر حکومت و نهادهای مالی ایران را حفظ کنیم و اطمینان حاصل کنیم که آنها نتوانند شکافهایی برای دور زدن تحریم ایجاد کنند؟» گفته بود: «باید مصرانه از آنها بخواهیم قوانین مقابله با تامین مالی تروریسم و پولشویی لوایح مرتبط با FATF را در ایران تصویب کنند!» با این وضع، اصرار داخلی بر همکاری با FATF خیانت نیست؟
مذاکره با آمریکا در شرایط فعلی یعنی تسلیم
عباس عبدی دیروز در روزنامه ایران نوشت: «چرا مذاکره بیمعناست؟ آغاز هر مذاکرهای در این شرایط به معنای پذیرفتن ادعاهای زورگویانه و غیرمنطقی طرف مقابل است و هیچ دستاوردی نخواهد داشت. ایران تا کنون بارها در امور گوناگون با آمریکاییها مذاکره کرده است. درباره عراق، درباره افغانستان و درباره مسئله هستهای. بنابراین ایران نبوده که میز مذاکره را ترک کرده است. کسی دارد شعار درخواست مذاکره را میدهد که پیشتر نتایج مهمترین مذاکرات سیاسی در قرن 21 را پاره کرده و به آن ملتزم نیست. این را مذاکره نمیگویند. اگر اسمش را مذاکره بگذارند رسمش تسلیم است. اینکه ترامپ این حرف پوچ را میزند چندان غیرمنتظره نیست، ولی اینکه عدهای ایرانی و غیرایرانی آن را تکرار میکنند، مسئله اصلی است. دیگران نباید بگویند در این وضع با ترامپ مذاکره کنید. آنها یا باید ترامپ را محکوم کنند و یا باید بگویند بروید تسلیم او شوید. این توصیه قابل فهم است که بگویند، ولی نمیتوانند حد تسلیم را تعیین کنند که حدی جز نابودی به دست خود ندارد.»