kayhan.ir

کد خبر: ۱۶۲۹۵۳
تاریخ انتشار : ۲۹ خرداد ۱۳۹۸ - ۱۹:۱۳

چند نکته فراتر از یک پاسخ عادی



 رضا صفری
در سفر شینزو آبه نخست‌وزیر ژاپن به ایران و دیدار او با مقام معظم رهبری و همچنین پاسخ حکیمانه ایشان به تقاضای ترامپ برای مذاکره، به چند نکته فراتر از رفت و آمد‌های دیپلماتیک باید توجه کرد :
پاسخ‌های محکم و قاطعانه مقام معظم رهبری نشان داد که اگر همه ملت به بلوغ سیاسی برسند و در مورد قضیه‌ای وحدت نظر داشته باشند، رهبری نیز به پشتوانه بلوغ سیاسی مردم، قدرت بیشتری برای اعلام نظر و تحقق خواست ملت خواهد داشت. فرقی هم بین سیاست خارجی و یا اداره امور داخلی کشور وجود ندارد. با این وجود، حتی اگر بعضی ورشکسته‌های سیاسی و کاسبان تحریم، برای اعاده حیثیت برباد رفته خود و دادن نشانی غلط، مدام در گوش مردم خوانده و دم از تسلسل مذاکره بزنند، باز هم فایده‌ای نخواهد داشت و رهبری وقعی به نظر روشنفکر نماها نمی‌نهد.
شش سال پیش و در همان ابتدای زمزمه مذاکره با آمریکا و مذاکرات برجامی، رهبری بارها تذکر دادند که نباید به آمریکا اعتماد کرد و یا فرمودند که مذاکره کنید مشکلی ندارد، اما به مذاکره با آمریکا خوشبین نیستم. شاید همان زمان نیز رهبری می‌توانستند، حرف امروز را با قاطعیت بزنند و مانع مذاکرات شوند، اما باید قبول کنیم که به دلیل شعارهای پر زرق و برق غربگرایان در انتخابات 92 و سوءاستفاده از مشکلات معیشتی مردم در آن زمان، برخی خواص و مردم عادی فریب خورده و به این جریان اعتماد کردند.
رسانه‌ها با ایجاد هیجانات کاذب در جامعه، به نوعی باعث انحراف افکار عمومی شدند، تا جایی که در همان روزهای توافق با 5+1، مردم به خیابان‌ها ریخته و شادی و پایکوبی می‌کردند، زیرا انتظار داشتند با این توافق تمام مشکلات کشور حل شود.
اما وقتی مردم بی‌کفایتی مسئولین داخلی و ربط نداشتن بسیاری از مشکلات کشور به تحریم را با جان و دل خود حس کردند و از طرفی ماهیت حقیقی غرب بیشتر برایشان آشکار شد، دریافتند که مشکل از جاهای دیگری آب می‌خورد. یعنی گذشت زمان مردم را پخته‌تر کرد.
بنابراین اگر در آن روز رهبری جلوی مذاکرات را می‌گرفتند، توده مردم تا این اندازه به بلوغ نمی‌رسید و چه بسا ایشان از سوی بعضی افراد ظاهر بین، متهم به دیکتاتوری هم می‌شدند و عده‌ای هم بهانه می‌آوردند که رهبری نمی‌گذارد ما با دنیا تعامل داشته باشیم.
 در واقع در این قضیه، ایشان مانند پدری صبور و مهربان برای جامعه بودند. شاید یکی از فرق‌های نظام‌های پادشاهی و استبدادی با ولایت فقیه در امثال این موارد نهفته است که ولایت فقیه به رشد افکار عمومی و رساندن جامعه به یک هدف خاص می‌اندیشد و دیگری به توسعه خود اهمیت می‌دهد.
هر چند رسیدن به این نقطه، با ضررهایی نیز همراه بود اما نتیجه حاصل از این رشد، تا سال‌ها می‌تواند ملت را از آفت نگاه به بیرون واکسینه کند و همین تجربه نیز می‌تواند گذشته را جبران کند.
حماقت ترامپ در دنیای سیاست بارها و بارها ثابت شده است، اما باید اذعان کرد که انتخاب نخست‌وزیر ژاپن به عنوان گزینه‌ای که باید حامل پیام او باشد، بسیار هوشمندانه بود. هیچ یک از نخست‌وزیرهای ژاپن در طول چهل سال پس از انقلاب، به ایران نیامده بودند – شاید بتوان علت را در فشارهای آمریکا و ترس ژاپن از آمریکا جست‌وجو کرد- از طرفی هرچند بعد از جنگ جهانی دوم، ژاپن عملاً مستعمره آمریکا شد و بارها ذلت این استعمار را به جان خرید، تا جایی که بمباران شیمیایی هیروشیما و ناکازاکی را مانند استخوان در گلوی خود نگه داشته و توانایی انتقام گیری از آمریکا را ندارد، اما با همه فیلتر و سانسوری که در مورد ژاپن و زندگی مردم آن از سوی داخلی‌ها صورت می‌گیرد، در ذهن مردم ایران، این کشور نماد یک کشور پیشرفته و صنعتی در جهان امروز تلقی می‌گردد.
بنابراین ژاپن بهترین گزینه برای دانه پاشیدن از سوی ترامپ بود، تا بدین وسیله ساده اندیشان داخلی را این بار با این ترفند که فرصت استثنایی و تاریخی برایتان پیش آمده، وسوسه کند. به همین دلیل ترامپ انتظار نداشت که با چنین پاسخی از سوی ایران رو‌به‌رو شود. این را می‌توان از آنجا فهمید که ترامپ بعد از سیلی خوردن، نفهمید که آیا از در خورده یا از دیوار؟ او در توییتی گفت: نه آنها برای توافق آماده هستند و نه ما! این درحالی است که در این مدت، درخواست مذاکره به طرق مختلف و با ترفندهای گوناگون همواره از سوی آمریکا بوده است.
برخلاف سخن آمریکایی‌ها که می‌گویند همه گزینه‌ها روی میز است، تنها گزینه و آخرین سنگری که برای آمریکا مانده، همین جنگ اقتصادی است. اگر این گزینه از بین برود، عملاً با پیروزی ایران، تعاملات حاکم بر دنیا به هم خواهد خورد، و ایران در واقع آتش پایان آمریکا را - که مدت‌ها پیش روشن شده- بیش از پیش شعله‌ور می‌کند. افکار عمومی و سایر ملت‌های دنیا نیز به دلیل ظلم‌هایی که از آمریکا دیده‌اند، جسارت بیشتری پیدا کرده و پشت ایران خواهند ایستاد. ضمن اینکه خود نیز می‌توانند از ایران الگو بگیرند.
بنابراین به آب و تاب افتادن ترامپ - که یکی از مغرورترین رئیس‌جمهورهای آمریکا محسوب می‌شود– و دادن پیغام‌های متعدد و شماره تلفن و و اسطه قرار دادن و ... حاکی از آن است که آمریکایی‌ها نیز به خوبی این قضیه را دریافته‌اند. به همین دلیل است که آنها اینقدر برای مذاکره تقلا دارند.
اگر تحریم‌ها کارایی داشتند و یا به نتیجه می‌رسیدند، لزومی نداشت که آمریکایی‌ها تا این اندازه ذلت بکشند و برای مذاکره با ایران دست و پا بزنند. آنها متوجه‌اند که گزینه‌های روی میز، میز و صاحب میز، یک جا در حال از بین رفتن هستند.
رهبری معظم انقلاب در کنار رد درخواست ترامپ و اهمیت ندادن به پیام او، حضور نخست‌وزیر ژاپن در ایران را مغتنم شمرد و برای روابط بیشتر ایران و ژاپن ابراز علاقه نشان داد، تا تحقیر یک مستبد و تکریم مهمان قابل احترام با یکدیگر خلط نشوند.
تصور کنید که مشابه پاسخ مقام معظم رهبری در زمان قاجار و یا پهلوی از سوی شاهان این مملکت بود. چه اتفاقی می‌افتاد؟ احتمالاً ایران با یک حمله نظامی از سوی آمریکا و انگلیس مواجه و با خاک یکسان می‌شد و یا اینکه آنها نسخه‌ای برای کودتا در ایران می‌پیچیدند. اما چگونه به اینجا رسیده ایم که با این پاسخ تحقیرانه رهبری نه تنها قند در دلمان آب شده بلکه دشمنان ما حتی یک تیر هوایی هم برای ترساندن ما شلیک نکردند؟ آیا غیراز این است که شهدا و راه آنها کشور را بیمه کرده است؟ به فضل الهی و در آینده نزدیک باید منتظر فتح خرمشهر‌ها باشیم.