kayhan.ir

کد خبر: ۱۶۲۹۳۰
تاریخ انتشار : ۲۸ خرداد ۱۳۹۸ - ۲۲:۰۲
نگاهی به دیروزنامه‌های زنجیره‌ای

دفاع تمام قد روزنامه مشاور روحانی از لیبرالیسم /لیبرالیسم خیلی هم خوب هست، حیف کسی نمی‌فهمد!




سرویس سیاسی-
روزنامه سازندگی، تیتر 1 شماره اخیر خود را به یادداشتی به قلم سردبیر اختصاص داد و نوشت: «لیبرالیسم که هنوز فهم درستی از آن در دو جناح وجود ندارد، هیزی و دزدی نیست. لیبرالیسم در لذت‌سالاری و سودسالاری خلاصه نمی‌شود. حتی در لیبرال‌ترین جوامع، ارزش‌هایی چون میهن‌دوستی، اخلاق‌باوری و پاک‌دستی معنا دارد. حتی در جوامع غیردینی اگر اخلاق دینی حاکم نیست اخلاق مدنی محترم است و راست‌گویی و پاکدستی و وفاداری به میهن و خانواده در زمره ارزش‌های مدنی است. محاکمه بیل کلینتون مشهورترین روایت از این نوع لیبرالیسم است و مبارزه روشنفکران آمریکایی با دونالد ترامپ هم از همین موضع است. در لیبرالیسم نامتدین البته حوزه خصوصی هر فرد به خود او مربوط است و تا زمانی که شاکی خصوصی نداشته باشد کسی حق شکایت ندارد.»
این دفاعیه نوشتن برای لیبرالیسم و غش‌ و ضعف رفتن برای آن، نوشته کسی نیست که فقط یک روزنامه‌نگار مدعی اصلاحات باشد؛ او اکنون مشاور رسانه‌ای نهاد ریاست‌جمهوری و دبیر شورای بررسی‌های ویژه است! حالا که متفکران غربی به افول و رو به احتضاربودن لیبرالیسم معترفند، ارگان سازندگی وکیل مدافع آن شده! حال آنکه تقلای این روزنامه برای دفاع از لیبرالیسم که اساس تمدنی رو به غروب است، بسان پوشاندن لباس عروس بر تن موجودی فرتوت و پوسیده است.
چرا صداوسیما از ستاره‌های حلبی دعوت می‌کند؟
در ادامه این مطلب که ظاهراً مراد نگارنده آن پریشان‌گویی و بهانه‌جویی برای هجمه به اصولگرایان بوده، آمده است: «در مقام آسیب‌شناسی می‌توان از اصولگرایان و بنیادگرایان برای سرکوب غرایز مشروع انسانی انتقاد کرد»!
نویسنده این مطلب که گویا سازش کوک نبوده، مجاهدین (همان منافقین که هرازگاهی با مدعیان اصلاحات هم‌نوا و هم‌راستا می‌شوند) را هم‌ردیف با اصولگرایان به نقد کشیده و نوشته: «می‌توان از مجاهدین تا بنیادگرایان را به نقد کشید که چرا عشق مشروع را انکار کردند؟ چرا ثروت مشروع را انکار کردند؟ چرا شادی مشروع را انکار کردند؟ چرا هنوز پخش موسیقی حلال از صداوسیما سخت و دشوار است؟ چرا در تبلیغ واجبات شرعی چون نماز و روزه به بدترین شیوه اقدام می‌شود تا جایی که ‌گریز از دین به یک کنش سیاسی بدل شده است؟ چرا با نادیده گرفتن مبانی فقه سنتی که راه‌هایی حلال برای زندگی متعادل را فراهم ساخته است راه‌های حرام را ترویج می‌کنند؟ می‌توان از اصولگرایان حاکم پرسید که چرا و چگونه طیفی از هنرپیشگان و ورزشکاران به‌جای هنرمندان و روشنفکران به نخبگان جامعه بدل شده‌اند؟ چرا در صداوسیما در هر جشن و مهمانی از ستاره‌های حلبی دعوت می‌شود، اما از ستاره‌های واقعی خبری نیست؟»
جالب است؛ گزاره‌های بالا اتفاقاً دیدگاه افرادی بوده است که امروز لیبرال و مدعی اصلاحات شده‌اند! زمانی که محمد خاتمی سال 69 در نامه‌ای به سردبیر وقت کیهان، از پوشش خبری ضعیف تجمع علیه بدحجابی در میدان ولی‌عصر(عج) تهران انتقاد کرد و آن را ناشی از روشنفکری‌زدگی، مخالفت با حزب‌الله و طرفداری از فساد و .... دانست! خاتمی نوشته بود: «بنده کار ندارم که ممکن است ندانم‌کاری و ‌اشتباه و حتی بهره‌برداری نادرست هم از این جریانات شود ولی آیا در حسن نیت حزب‌الله که اکثریت قریب به اتفاق این جمعیت‌ها است شکی دارید و آیا با اجازه و حساب‌وکتاب و آرامش هم حزب‌الله حق ندارد علیه مظاهر فساد اعتراض کند؟ نمی‌دانم این برخورد زشت و غیرقابل‌توجیه کیهان را بر چه حمل کنم؟ روشنفکری، مخالفت با حزب‌الله، طرفداری از فساد!! یا عقل و منطق؟! قضاوت را به شما و وجدان‌های پاک وا می‌گذارم.»
و این در حالی است که صاحب تیتر «من هم شارلی هستم»! (در زمان اهانت نشریه فرانسوی شارلی ابدو به ساحت پیامبر اعظم(ص)) اکنون نگران عشق و ثروت و شادی مشروع و درست تبلیغ نکردن واجبات شرعی و مبانی فقه سنتی که راه‌هایی حلال برای زندگی متعادل فراهم ساخته، شده است!
اما درباره سلبریتی‌ها؛ وضعیت این‌ها به هر دلیلی باشد، برای کاسبی رأی مدعیان اصلاحات مفید فایده بوده. دیروز در ایام تبلیغات انتخابات، از خوش‌رقصی سلبریتی‌ها در حمایت از روحانی ذوق و شوق می‌کردند، امروز می‌گویند چرا به نخبگان جامعه بدل شده‌اند، و عجیب‌تر آنکه در این خصوص اصولگرایان را شماتت می‌کنند!
نکته قابل‌تأمل آن است که بین منافقینی مانند مسعود رجوی با قرائت‌های کمونیستی و التقاطی از دین، با دیدگاه‌های اصولگرایان و یا سیاست‌گذاران در صداوسیما زمین تا آسمان فرق است و این القائات، شیطنت و لجن‌پراکنی است که از مجاهدین به اصولگرایان حاکم و سیاست‌گذاران در صداوسیما برسی!
نکته دیگر آنکه اتفاقاً منافقین دیروزی که نویسنده آنها را ظاهراً نقد می‌کند، امروزه همان کسانی هستند که با لیبرالیسم به وحدت استراتژیک رسیده و زیر یک پرچم سینه چاک می‌کنند که نمونه‌اش را در تجمع اخیر دانشگاه تهران در برابر حجاب شاهد بودیم.
باید با دیپلماسی با آمریکا به نتیجه برسیم، وگرنه جنگ می‌شود!
قاسم محبعلی از مدیران وزارت امور خارجه در دولت اصلاحات در مصاحبه با روزنامه آرمان گفت: «به نظر می‌رسد آمریکایی‌ها یک پلن A و یک پلن B دارند. پلن A آنها همان مسئله‌ای است که در حال اجراست. یعنی تحریم‌های اقتصادی، سیاسی و احتمالاً محاصره دریایی و فشار غیرمستقیم نظامی علیه ایران، اما پلن B آنها ممکن است که شامل مواجهه و رویارویی باشد. اما هنوز به نظر نمی‌رسد که هنوز پلن A آمریکایی‌ها تکمیل شده باشد. بنابراین پلن آنها فعلاً مسئله جنگ و اقدام نظامی را دنبال نکرده و در مقابل فشار حداکثری اقتصادی را در دستور کار خودشان دارند. لذا آنها به دنبال رسیدن به مذاکرات احتمالی با تهران براساس شرایط مدنظر خودشان هستند. اما در پاسخ به این پرسش که این روند تا کجا ادامه می‌یابد؟ دو احتمال وجود دارد یا اینکه سرانجام دیپلماسی همانند برجام به نتیجه می‌رسد و طرفین به یک توافق تازه می‌رسند. یا بالعکس این روند راهکار دیپلماتیک ندارد و آمریکایی‌ها وارد پلن B می‌شوند. درهرصورت اگر راهکار دیپلماتیک برای برون‌رفت از شرایط کنونی پیدا نشود ممکن است شاهد یک درگیری در منطقه باشیم.»
این فعال مدعی اصلاحات پیش از این در مصاحبه با القدس العربی در اظهارنظری تأمل‌برانگیز گفته بود: «چرخش اساسی در سیاست خارجی ایران جز از طریق وارد کردن شوک نظامی ایجاد نخواهد شد.»
مدعیان اصلاحات، یک روز با دروغ تقلب، گرای تحریم‌های فلج‌کننده به دشمن می‌دهند و روز دیگر با دوگانه دروغین «جنگ- مذاکره»، در پی آن هستند تا حواس افکار عمومی را از میدان اصلی نبرد که همان جنگ اقتصادی است، پرت کنند.
در روزهای گذشته، مایک پمپئو وزیر خارجه آمریکا در اظهارنظری که پیش از آن نیز بارها از سوی مقامات آمریکایی مطرح شده بود، گفته بود: «واشنگتن خواهان جنگ با ایران نیست و به اعمال فشار اقتصادی علیه تهران ادامه خواهد داد.»
ادعای «محیط ‌زیستی‌ترین دولت» تنها با اهداف سیاسی
روزنامه شرق دیروز در گزارشی نوشت: «جمعی از کارشناسان، فعالان، خبرنگاران و دوستداران محیط‌زیست کشور با ارسال نامه‌ای خطاب به رئیس‌جمهور، از او خواستند عنوان «محیط‌ زیستی‌ترین دولت» را از کابینه‌اش پس بگیرد. در این نامه آمده است: چون رویکردهای زیست‌محیطی دولت‌های یازدهم و دوازدهم هیچ‌وقت از مقام شعار فراتر نرفته است، این دولت‌ها شایستگی داشتن لقب «محیط‌ زیستی‌ترین دولت» را ندارند.»
 در ادامه این یادداشت آمده: «این در حالی است که این لقب بارها از سوی خود رئیس‌جمهور، حامیان وی و برخی مقام‌های ارشد اجرائی در تبلیغات انتخاباتی سال‌ها 92 و 96 و دیگر سخنرانی‌ها به دولت نسبت داده شده است.»
همان‌طور که در این مطلب نوشته شده لقب «محیط‌ زیستی‌ترین دولت» از سوی برخی ازجمله حامیان دولت تدبیر و امید به این دولت اهدا شد. در این انگاره‌سازی محیط زیستی با اهداف سیاسی روزنامه‌های زنجیره‌ای و ازجمله همین روزنامه شرق عمده‌ای داشته‌اند. آنها پیش‌ازاین با انتشار مطالبی مانند «دستاوردهای محیط زیستی دولت روحانی» به این روند کمک شایانی کردند.
گزارش مذکور در ادامه آورده: «امضاءکنندگان این نامه معتقدند سردادن شعارهای زیست‌محیطی از سوی دولت، بازی با الفاظ است و آن را نوعی توهین به شعور مردم و دلسوزان محیط‌زیست تلقی می‌کنند... برای نمونه شعار «محیط‌زیستی‌ترین دولت» نقطه امیدی بود برای بسیاری از فعالان و دلسوزان محیط‌زیست کشور، اما به دلیل اتخاذ تصمیم‌های نامناسب و بی‌توجهی به توسعه پایدار و ارزیابی‌های واقعی زیست‌محیطی در اجرای پروژه‌ها، می‌توان به این نتیجه رسید که ادعای «محیط ‌زیستی‌ترین دولت» تنها با اهداف کاملاً سیاسی مطرح شد.»
 در این نوشتار تأکید شده: «موافقت با پروژه‌های انتقال آب، انتصاب مدیران غیرمتخصص در سازمان‌های «حفاظت محیط‌زیست» و «جنگل‌ها، مراتع و آبخیزداری»، بی‌توجهی به دیپلماسی آب و تأمین حقابه‌های کشور، نابودی بیشتر تالاب‌ها، مهارنشدن ریزگردها، تداوم رشد بیابان‌زایی، واگذاری مرجعیت کنوانسیون تنوع زیستی به وزارت جهاد کشاورزی و واردات بی‌رویه محصولات تراریخته را ازجمله دلایل خود برای مخالفت با عملکرد دولت در حوزه‌های محیط ‌زیست و منابع طبیعی در شش سال گذشته عنوان کرده و از رئیس‌جمهور خواسته‌اند با توجه به این انتقادات، از «محیط ‌زیستی‌ترین دولت» خواندن کابینه خود دست بکشد.»
اصلاح‌طلبان در ماجرای نجفی بداخلاقی کردند و نمره مردودی گرفتند
روزنامه اعتماد در یادداشتی به قلم عباس عبدی نوشت: «اصلاح‌طلبان در این ماجرا برخلاف اصول و شعارهای اعلام شده خود عمل کردند. چه در انتخاب آقای نجفی به‌عنوان شهردار و چه در شش ماه بعدازآن و حتی در هنگام استعفایش بداخلاقی کردند و عامل استعفا را چیز دیگری معرفی کردند و خواستند که آبروداری کنند. آبروی چه کسی را خدا می‌داند؟ و از همه این‌ها بدتر در جریان قتل نیز مانع از سقوط به دامن سناریوی پرستو نشدند!»
در ادامه این مطلب آمده است: «به‌عنوان نمونه در مقطع ۷ ماهه شهرداری ایشان، اخباری از اقدام برای سوءاستفاده‌های احتمالی برخی از مرتبطین با این ماجرا در شهرداری شنیده می‌شد که متأسفانه به‌جای رسیدگی مسکوت گذاشته شد...‌اشتباه دیگر اصلاح‌طلبان این بود که درباره حضور یا عدم حضور آقای نجفی برای شهرداری، استمزاج کردند، ولی هنگامی که جواب منفی شنیدند، دوباره همان انتخاب را انجام دادند. خوب از ابتدا نمی‌پرسیدید، بهتر بود. این نحوه خط‌مشی در انتخاب شهردار با منطق گذشته و نقدی که پیش‌تر به رفتار خود داشتند، همخوانی نداشت... در مجموع و به نظر بنده اصلاح‌طلبان در این ماجرا نمره مردودی گرفتند. اذعان به این نکته حداقل انتظاری است که از ما می‌رود.»