معاهدات بینالمللی و شرایط و احکام آن
حسن مرادخانی
در مطلب حاضر نویسنده با تشریح مفهوم عهد و معاهده در قرآن، احکام معاهدات و شرایط و آثار فسخ پیمانهای بینالمللی را از دیدگاه قرآن توضیح داده است.
***
عهد به معنای نوعی التزام و گردن گرفتن کاری است. معاهدات، پیمانهای دو جانبه یا چند جانبهای است که طرفین متعهد میشوند تا در یک بده و بستان مالی یا غیرمالی، کار یا کارهایی را انجام دهند. عهدنامهها و معاهدات تا زمانی التزامآور است که طرفین براساس مفاد آن عمل و رفتار کرده باشند؛ البته برخی از معاهدات در ساختار خویش زمان مند است و با پایان زمان، هیچ یک از طرفین تعهدی نسبت به طرف دیگر نخواهد داشت؛ اما در تعهداتی که زمان مند نیست، هر یک از طرفین باید به مفاد آن عمل کنند و در صورت فسخ باید اعلام کنند و تبعات آن را بپذیرند. در صورت تخلف یکی از طرفین معاهدات، فسخ آن انجام میشود و طرف دیگر ملتزم به هیچ عملی مبتنی بر مفاد تعهد و معاهده نیست.
معاهده از منظر قران
واژه عهد بارها در آیات قرآن به معنای عام و اصطلاحی آن به کار رفته است؛ زیرا قول و قرارهایی که طرفین به یکدیگر میدهند، از مصادیق عهد است. بنابراین، اگرچه این قول و قرار در قالب ساختار مکتوب و عهدنامهها داده نمیشود، ولی شخص متعهد است براساس مفاد قول و قرار خویش عمل کند و تخلف از آن نوعی پیمان شکنی است.
در آیه 183 سوره آل عمران از عهد خدا سخن به میان آمده است. این بدان معنا است که عهد تنها میان انسانها نیست، بلکه میتواند بین خدا و خلق نیز عهدی انجام شود. همچنین خدا در قرآن از بد عهدی انسانها نسبت به تعهدات خویش در مقابل خدا سخن به میان آورده است.(اعراف، آیه 102)
از نظر قرآن، معاهداتی که انسان میبندد، حال چه در برابر خدا باشد یا انسانهای دیگر، لازم الاجرا و واجب العمل است و انسانها باید به تعهدات خویش عمل کرده و بر خلاف آن رفتار نکنند. از همین رو به صراحت از مسئولیت انسان در برابر تعهدات و معاهدات سخن به میان آمده و خدا در قرآن میفرماید: با آنكه قبلا با خدا سخت پيمان بسته بودند كه پشت به دشمن نكنند، و پيمان خدا همواره بازخواست دارد.(احزاب، آیه 15)
احکام معاهدات از منظر قرآن
در آموزههای قرآن، برای هر فعل انسانی حکمی بیان شده است؛ زیرا هیچ فعلی نیست که برای آن حکمی نباشد؛ چرا که هر فعل و عمل انسانی دارای آثار مثبت و منفی است. بنابراین لازم است تا براساس آثار و مصالح و مفاسد عمل و متعلقات آن، از سوی خدای حکیم و پروردگار جهانیان، حکمی صادر شود تا انسان بتواند در چارچوب این احکام پنج گانه به اهداف و مقاصد آفرینش از جمله آفرینش انسان دست یابد. احکام پنج گانه وجوب، استحباب، حرمت، کراهت و جواز بیانگر درصد مصالح و مفاسد هر فعل و عملی است که انسان انجام میدهد؛ هرچه مصلحت قویتر باشد، حکم وجوب و هرچه کمتر باشد به سمت استحباب و جواز متمایل میشود؛ چنانکه در صورت قوت مفسدت، حکم حرمت و کاهش آن کراهت مطرح میشود.
از آنجا که عهد و معاهده، فعلی از افعال مکلفین و عملی از سوی انسان است، بطور طبیعی آثار و تبعاتی بر آن مطرح است. بر همین اساس، از سوی خدا احکامی برای این فعل مکلفین بیان شده است. برخی از مهمترین احکام عهد و معاهده از منظر قرآن عبارتند از:
1- جواز انعقاد پیمان عدم تعرّض، با جوامع غیرمسلمان(نساء، آیه 89)؛ زیرا واژه «حبل» در آيه شريفه به معناى عهد و معاهده است. پس بهكارگيرى لفظ «حبل» در آیه به معناى معاهده و عهد است؛ زيرا با آن، عقد أمان بسته مىشود، همچنانكه اشياء با ريسمان بسته مىشود، پیمانها میان طرفین به نوعی بستن تعهدات با ریسمان نهان التزامات حقوقی و اخلاقی است. (نگاه کنید: مجمعالبيان، ج 1 - 2، ص 814؛ كشفالاسرار، ج 2، ص 247)
2- حرمت نقض معاهده و پیمان عدم تعرّض با اقوام دیگر(توبه، آیات 4 و 7)؛ اگر معاهدهای با ملت ها و دولتهای دیگر در این باره بسته شده، باید به مفاد آن عمل شود.
3- عدم مشروعیّت هرگونه معاهده و پیمانی که موجب سلطه کافران بر مؤمنان شود(نساء، آیه 141)؛ بنابراین، معاهداتی که چنین سلطهای را ایجاد کند، از پایه باطل است و لازم نیست براساس آن عمل و مفاد آن مراعات شود؛
4- ممنوعیّت تعقیب و کشتن کافران پناهنده به کافران هم پیمان با مسلمانان، از دیگر احکام قرآنی درباره معاهدات بینالمللی است.(نساء، آیات 89 و 90)
5- وفاداری نسبت به معاهدات و انجام کامل تعهدات از دیگر احکام قرآنی است. از نظر قرآن، التزام عملى به وجوب وفادارى به معاهدات با مشرکان، موجب قرار گرفتن در زمره متّقین میشود.(توبه، آیات 4 و 7) بنابراین، دولت و امت اسلامی میبایست اصل وفاداری را نسبت به هر تعهدی در دستور کار خویش قرار دهند؛ زیرا وجوب وفادارى جامعه اسلامى به معاهدات و پیمانهاى بینالمللى خود یک حکم صریح قرآنی است.(نساء، آیات 89 و 90 و 92؛ انفال، آیه 72؛ توبه، آیات 1 و 4 و 7)
6- وجوب پرداخت دیه به خانواده مؤمن کشته شده از قبیله کافر هم پیمان با مسلمانان از دیگر احکام مربوط به معاهدات بینالمللی است. (نساء، آیه 92) از نظر قرآن، جان و مال و عرض هم پیمانها محترم بوده و کسی نمیتواند متعرض هم پیمان حتی کافران شود.
7- لزوم محترم شمردن پیمان عدم تعرض با کفار، حتى در صورت حمله و هجوم معاهدان به مؤمنان غیرمهاجر از دیگر احکام قرآنی است. (انفال، آیه 72)
8- پیمانشکنى مشرکان، سبب جواز جهاد با ایشان و اسارت آنان است(توبه، آیات 4 و 5)؛ پس وفاداری نسبت به معاهدات تا زمانی است که طرف مقابل پیمان شکنی نکرده و بر خلاف مفاد پیمان و معاهدات، عمل و رفتاری را انجام نداده باشد.
9- عدم مانعیت پیمان شکنیهاى کافران، براى جواز بستن معاهدات جدید با آنها، از دیگر احکام قرآنی است. که البته باید با احتیاط و شرایط بیشتر صورت گیرد. (انفال، آیه 56)
10- ممنوعیت اسیر گرفتن از مشرکان عهدشکن، در ماههاى حرام از احکام معاهدات بینالمللی در قرآن است.(توبه، آیه 5)
11- وجوب پرداخت حقوق معاهدان، بر توارث از مال و ترکه میت حکم دیگر درباره معاهدات بینالمللی است که باید از سوی امت و دولت اسلامی مراعات شود. (نساء، آیه 33)
12- ظهور نشانههاى حاکى از تصمیم کافران بر پیمان شکنى، موجب جواز الغاى معاهدات فیمابین است. بنابراین، لازم نیست تا آنان بطور رسمی الغای معاهده را اعلام کنند، بلکه همین که نشانههایی حاکی از عهد شکنی و خیانت بروز کرد، میتوان تعهدات را کان لم یکن تلقی کرد و به مفاد آن عمل نکرد. (انفال، آیه 58)
13- لزوم مطلع ساختن دشمن از بى اعتبارى عهدنامه آنان، پس از الغا و بى اعتبار دانستن آن از دیگر احکام قرآنی است.(توبه، آیات 1 و 4؛ انفال، آیه 58) گفتنی است که «على سواء» در آیه اخیر به معناى مساوى و برابر بودن است و مقصود از آن، تساوى در آگاهى نسبت به لغو پيمان نامه است. (مجمع البيان، ج 3 ـ 4، ص 850؛ معالم التنزيل، بغوى، ج 2، ص 302)
14- حرمت خیانت در معاهدات فیمابین حتى نسبت به کافران، از دیگر احکام قرآنی نسبت به معاهدات بینالمللی است. از نظر قرآن خیانت نسبت به معاهدات در پى دارنده محرومیت از محبّت خدا است. (انفال، آیه 58)
15- پیمان شکنى مشرکان، سبب جواز تعقیب و به محاصره درآوردن آنان است و دولت اسلامی میتواند عملیات ایذایی و سلطه خویش را در صورت عهد شکنی به مورد اجرا در آورد.(توبه، آیات 1 تا 12؛ نساء، آیات 90 تا 92؛ انفال، آیات 56 و 61 و 72) گفتنی است که مقصود از «يأمنوكم» مىتواند ايمنى خواهى مشركان بوسيله معاهدات ظاهرى باشد، نه ايمنى به وسيله اسلام آوردن.
16- جواز لغو اعتبار پیمان عدم تعرض، در صورت نقض آن از سوى طَرف معاهده از دیگر احکام قرآنی در این باره است. (توبه، آیات 1 تا 13)
17- وارد شدن هر ضربهاى به جان یا مال مسلمانان از سوى طرف معاهده، موجب جواز لغو آن میشود.(توبه، آیه 4)
18- طعن و توهین کفار معاهد به اسلام، موجب جواز لغو اعتبار پیمان صلح و اعلان جنگ با آنان میشود. از نظر قرآن افزون بر عهد شکنی نسبت به مفاد معاهدات هر گونه عملی که اصول اساسی اسلام و امت را در معرض خطر قرار دهد، عاملی برای جواز نقض معاهدات خواهد بود. (توبه، آیه 12)
19- جواز انعقاد معاهده با اهل کتاب، براى هم زیستى مسالمتآمیز در ذمه اسلام و مسلمین از دیگر احکام قرآنی نسبت به معاهدات بینالمللی است.(آل عمران، آیات 110 و 112)
20- الغاى عهدنامهها بدون آگاه ساختن طرف مقابل، موجب خیانت در معاهده است. بنابراین، چنین عمل و رویهای از مصادیق خیانت است که موجب غضب الهی میشود (انفال، آیه 58)؛ زیرا احتمال مىرود كه «انّ اللّه لايحبّ الخائنين» علّت براى «على سواءٍ» باشد؛ يعنى اگر اين دستور را اجرا نكنى از مصادیق خيانتكارى است و خداوند خيانتكاران را دوست نمىدارد.(الميزان، ج 9، ص 113)
عوامل فسخ معاهدات بینالمللی و آثار آن
از نظر قرآن، وفا نسبت به عهدنامهها و معاهدات لازم و ضروری است و هر گونه نقض عهد نسبت به بخشی یا کل عهدنامه به معنای خیانت است و خدا خیانتکاران را دوست نمیدارد. بنابراین، امانت نسبت به معاهدات، انجام عملی تعهدات و التزام آن است. وفاداری به معنای انجام تمام و کمال التزاماتی است که در معاهدات به عهده گرفته شده است. اما در شرایطی میتوان معاهدات را فسخ کرد و آن را به طرف مقابل بطور رسمی اعلان کرد. از جمله عوامل فسخ معاهدات بینالمللی از نظر قرآن عبارتند از:
1- خوف از خیانت طرف معاهده، موجب جواز فسخ آن است.(انفال، آیات 56 و 58) بنابراین، لازم نیست که دشمن خیانتی را انجام داده باشد، بلکه اگر احتمال قوی خیانت وجود داشته باشد، لازم نیست تا به آن وفا شود و با اعلان رسمی به طرف مقابل او را از فسخ معاهده آگاه و مطلع میکند.
2- وارد شدن هر ضربهاى به جان و مال مسلمانان، به وسیله مشرکان معاهد، سبب جواز فسخ آن میشود.(توبه، آیات 1 و 4)
3- طعن و توهین به آیین اسلام، سبب فسخ و لغو اعتبار پیمان عدم تعرض میشود.(توبه، آیه 12) بنابراین، حتی اگر دشمن به مفاد پیمان نامه عمل کند، اما به طعن و توهین آیین اسلام اقدام کند، قرارداد ملغی میشود.
4- کمک و پشتیبانى دشمنان از سوى طرف معاهده عدم تعرض، سبب جواز فسخ آن میشود.(توبه، آیات 1 تا 4) اگر دشمن خود اقدامی علیه معاهده انجام نداده باشد، اما کمکرسانی به دشمنانی که در خط مبارزه علیه اسلام و امت هستند کند، در عمل خلاف معاهده عمل کرده و میتوان چنین معاهدهای را الغاء و فسخ کرد.
به هر حال، از نظر قرآن پایبند بودن طرف معاهده به پیمان، شرط لزوم وفادارى به معاهده آن خواهد بود(توبه، آیات 4 تا 12) و هر گونه انجام فعالیتهای پیش گفته به معنای نقض قلمداد شده و جواز فسخ و الغای آن صادر میشود.
از نظر قرآن، کسانی که اهل تقوای فطری هستند و براساس عقلانیت و فطرت عمل میکنند، هرگز بر خلاف اصول انسانی امانت، صداقت، وفا و عدالت عمل نخواهند کرد؛ اما کسانی که حتی به اصول فطری و عقلانی پایبند نیستند و از تقوای فطری و عقلی تبعیت نمیکنند، گرفتار نقض عهد و پیمان شکنی هستند. از همین رو خدا در قرآن، نقض عهد را به غیرمتقین نسبت میدهد؛ در حالی که کافران بطور طبیعی از تقوای هدایتی تشریعی برخوردار نیستند؛ پس مراد از این تقوا همان تقوای فطری و عقلانی است که در ذات همگان نهادینه شده است.(انفال، آیه 56؛ توبه، آیه 7)
آثار فسخ معاهدات بینالمللی
از نظر قرآن، فسخ معاهدات بینالمللی آثاری دارد که از جمله آنها میتوان به موارد زیراشاره کرد:
1- ابطال اعتبار: پیمانهاى صلح مسلمانان از سوى خدا و رسول و امروز از سوی دولت اسلامی، در پى نقض آن به وسیله مشرکان معاهد از اصولی است که در آیات قرآن بر آن تاکید شده است.(انفال، آیات 56 و 58؛ توبه، آیات 8 و 10)
2- اعلان جنگ: اعلان جنگ به کافران، در پى نقض معاهده از ناحیه آنان(توبه، آیات 12 و 13) و فراخوانى مسلمانان به پیکار با پیشوایان کفر، به جهت نقض معاهده از سوى آنان از جمله آثاری است که خدا در همین آیات بیان کرده است.
3- تبعید: اگر پیمان شکنان از اهل ذمه باشند، در این صورت آنان از مرزهای جغرافیایی اسلام تبعید و اخراج میشوند. چنانکه پیمان شکنى برخى اهل کتاب از یهود بنى نضیر، موجب تبعید و آوارگى آنان از مدینه و اخراج از سرزمینهای اسلامی شد(حشر، آیات 2 و 3)؛ زیرا براساس شأن نزول آيات، مقصود از «الذين كفروا من اهل الكتاب» يهوديان بنى نضير است كه پيمان خويش را با رسول گرامى اسلام (ص) نقض كردند. (مجمع البيان، ج 9 - 10، ص 386؛ كشف الاسرار، ج 10، ص 31)
4- فسق: پیمانشکنى اکثر مشرکان و عدم التزام به معاهدات خویش، موجب فسق و انحراف آنان است.(توبه، آیه 8)
5- متجاوز: پیمان شکنى و عدم التزام به آن، برخاسته از روح تجاوز پیشگى است و پیمان شکن به عنوان متجاوز مطرح میشود.(توبه، آیات 8 و 10)