نگاهی به دیروزنامههای زنجیرهای
یکی از گرفتاریهای روحانی مسئولیتهای رسمی اوست!
روزنامه شرق در سرمقاله شماره دیروزش ابتدا به شعری از سیدغلامرضا روحانی اشاره میکند: «سپلشت آید و زن زاید و مهمان برسد – عمه از قم برسد، خاله ز کرمان برسد – خبر مرگ عموقلی برسد از تبریز – نامه رحلت دایی ز خراسان برسد – هر بلایی به زمین میرسد از دور سپهر – بهر ماتم زدهای بیسروسامان برسد...»
سرویس سیاسی ـ
با این مقدمه نویسنده به سراغ رئیسجمهور میرود و گرفتاریهای او را در سه دسته تقسیم میکند: «1) مسئولیتهای رسمی یک رئیسجمهور[!!] هر کس دیگری هم که جای او باشد باید وظایف خود را انجام دهد... 2) فشارهایی که این روزها قدرتهای جهانی بر ایران میآورند.»
تا اینجای کار و در این دو مورد که باید گفت روزنامه شرق به زحمت افتاده و فراصت فرمودهاند و به این نتیجه رسیدهاند که یکی از گرفتاریهای روحانی انجام دادن کارهایی است که در شمار وظایف یک رئیسجمهور است! این نگاه طیف موسوم به اصلاحطلب است، چنانکه وظایف یک رئیسجمهور را گرفتاریهای او میداند! بر همین بستر فکری است که این طیف دچار غرور ذاتی و تفرعن هستند. چرا که در هر پست و مقامی که هستند، اگر کمترین حد وظایف خود را انجام دهند، چون آن را وظیفه نمیدانند با تصور رفع گرفتاری دچار غرور میشوند.
در مورد فشارهای قدرتهای جهانی نیز باید گفت که این فشارها مگر در دورههای پیشین نبوده است؟ به جز این، دولتمردان و حامیانشان در زمانی که بحث بر سر برجام و دستاوردهایش است، مدعی هستند که با «قدرت دیپلماسی» خود شرایط را برای کشور بهتر از قبل کردهاند. اما اینجا که بحث فرافکنی است و توجیه تراشی برای کمکاری دولت، از فشارهای بسیار نظام سلطه میگویند! به جز اینها دستکم پیش از این تمام خواستههای غرب را انجام نداده بودیم و در دستاوردهای جوانان این مملکت بتن نریخته بودیم و این احساس را نداشتیم که نظام سلطه کلاه سرمان گذاشته است.
روزنامه شرق مورد سوم از گرفتاریهای روحانی را این گونه بیان میکند: «رویدادهای طبیعی از جمله سیل و توفان و زلزله و تبعات آنها که هم مردم را عاصی کرده و هم آه دولت را از نهادش برآورده است.»
آیا توزیع ارز و ذخایر طلای کشور با آن وضعیت در سال گذشته جزو وظایف دولت بوده یا نظام سلطه دولتمردان را با زور اسلحه به این کار مجبور کردند یا اینکه این موضوع جزو بلایای طبیعی است؟ آیا حقوقهای نجومی نیز جزو بلایای طبیعی است؟ عدم حذف یارانه ثروتمندان یا عدم ساخت خانه در 6 سال گذشته و یا واگذاری شرکتهای دولتی به ثمن بخش به نام خصوصیسازی و سپس نابود کردن آنها جزو کدامیک از موارد بالا است؟
روحانی روشن کند برای حل کدام مسئله غیرقابل حل
اختیارات ویژه میخواهد
مصطفی هاشمیطبا، کاندیدای اصلاحطلب انتخابات ریاست جمهوری 96 در سرمقاله شماره دیروز روزنامه آرمان با عنوان «دولت ابتکار عمل به خرج دهد» نوشت: «دولت باید برای برون رفت از شرایط فعلی ابتکار عمل به خرج دهد و مجلس نیز همراهی کند...اکنون روسای 3 قوه با حکمی که مقام معظم رهبری به آنها اعطا کرده اختیارات زیادی دارند، اما بهنظر میرسد که اگر همه اختیارات نیز به یک نفر تفویض شود، تا زمانی که بینش لازم وجود نداشته باشد وضعیت به همین روال باقی خواهد ماند. طبق قانون اساسی پس از مقام معظم رهبری رئیسجمهور دومین شخصیت کشور است و از اختیارات فراوانی برخوردار است. اینکه رئیسجمهور از اختیارات ویژه سخن میگوید، چندان دقیق نیست. آقای روحانی باید برای طرح چنین مسئلهای روشن کنند که چه محدودیتی در کار دارند و برای حل کدام مسئله غیرقابل حل اختیارات ویژه طلب میشود.»
هاشمیطبا در ادامه نوشت: «بهتر است ابتدا کارهای مدنظر آغاز شود و پس از آن اگر نیازی وجود داشته باشد، با توصیف دقیق مشکل از اختیارات ویژه سخن گفته شود. باید در هر موضوعی طرحهای مشخص و روشن وجود داشته باشد و تا زمانی که طرح درست و دقیقی موجود نباشد، بود و نبود اختیارات ویژه هم تفاوت چندانی در عملکردها ایجاد نخواهد کرد.»
کارشناسان بارها تاکید کردهاند که دولت اختیارات و امکانات گستردهای دارد و براساس این اختیارات باید با اهتمام جدی به اقتصاد مقاومتی و برنامهریزی برای رونق تولید، مشکلات کشور را رفع کند.
پرستوسازی از همسر دوم نجفی غیرمنطقی است
مجید ابهری، رفتارشناس دیروز در روزنامه آفتاب یزد نوشت: «پرستوسازی از خانم استاد و یا برنامهریزی شدن ازدواج ایشان و ارتباط این پرونده با اقدامات زمان شهرداری آقای نجفی اگر ظالمانه نباشد، غیرمنطقی است چرا که در اصل موضوع یک انسان در یک پیوند نامناسب دچار اختلافات مختلف گردیده و دست به قتل زده است. ریزهکاریها و نکات ظریف پرونده توسط قضات دادسرای جنایی که بارها چنین مواردی را مورد بررسی قضاوت قرار دادهاند خیلی دشوار نیست اما ایجاد آشفتگی در فضای افکار عمومی مخصوصا در شبکههای اجتماعی کار منصفانهای نیست چرا که بسیار احتمال دارد که هر کدام از ما در چنین موقعیتی قرار بگیریم در هر حال در اظهارنظرها و تحلیلها خدا، وجدان، شرافت قلم و متانت حرفهای را باید در نظر داشته باشیم.»
نوع مواجهه طیف موسوم به اصلاحطلب با ماجرای قتل همسر دوم نجفی، نمای دیگری از سقوط اخلاقی مدعیان اصلاحطلبی بود. این جریان آلوده نشان داد ابایی ندارد که برای تطهیر همپالگی خود از جنایت، مقتول را یک روز پرستوی اطلاعاتی و روز دیگر مرتکب گناه کبیره جا بزند.
دروغگویی اصلاحطلبانه در مورد شفافیت!
روزنامه شرق دیروز در گزارشی با عنوان «چرا نمایندگان مجلس زیربار شفافیت آرا نمیروند؟» به نمایشی حیرتآور درباره شفافیت پرداخت. حیرتآور از آن جهت که در دورهای که طرح شفافیت مطرح شد، روزنامههای زنجیرهای از جمله همین شرق به آسمان و ریسمانبافی پرداختند تا بگویند که شفافیت خوب نیست و برای آزادی بیان مضر است!
نکته مهم در این باره آن است که این تیتر باید اینگونه میشد که «چرا اصلاحطلبان مجلس زیربار شفافیت آرا نمیروند؟»
اما موضوع مهم دیگر آن است که در گزارش شرق در بخش موافقان شفافیت، نام دو خانم از نمایندگان اصلاحطلب ذکر شده است و هیچ اشارهای به نمایندگان فراکسیون ولایی نشده که طرح از جانب آنها ارائه شد و عملا فراکسیون امید یعنی اصلاحطلبان مجلس مانع تصویب آن شدند.
از دیگر نکات قابل تامل این است که پس از آنکه اصلاحطلبان با یک «تکل دو پا» طرح شفافیت را از صحن مجلس روانه بایگانی کردند، نمایندگان اصولگرایی مانند احمد امیرآبادی و حسینعلی حاجی دلیگانی و حجتالاسلام مجتبی ذوالنور و حجتالاسلام پژمانفر بهصورت داوطلبانه به شفافسازی عملکرد خود پرداختند.
دیگر نمیگذاریم عدهای در اردوگاه اصلاحات
هرکه را دلشان خواست به مجلس و شورای شهر بفرستند
صادق خرازی، دبیرکل حزب ندای ایرانیان در مصاحبه با روزنامه سازندگی در پاسخ به سؤالی درخصوص راهبرد انتخاباتی اصلاحطلبان گفته است: «در حال حاضر برگ برندهای وجود ندارد. واقعیت این است که من جریان اصلاحات را فاقد هدف و برنامه میدانم.»
وی در بخش دیگری از این مصاحبه گفته است: «معتقدیم که جریان اصلاحات دچار اشتباهاتی شده و این اشتباهات شوک جسمی را بر پیکره آن وارده کرده است. ما اعتقاد داریم پیرسالاری هنوز ادامه دارد. قطعا سیاست دوره قبل را برنمیتابیم که عدهای بنشینند و تصمیم بگیرند و هرکس را که دلشان خواست به مجلس و شورای شهر بفرستند و اعلام کنند هرچه ما میگوییم بگویید چشم؛ و در نهایت هم مسئولیتی نپذیرند. این داستان گذشته است.»
بین خاتمی و عمق جامعه فاصله زیادی افتاده است
خرازی در مورد «آقای تکرار میکنم» هم گفته است: «خاتمی خیلی از سیاست دور شده و علاقهای ندارد که کنشگر سیاسی باشد. خاتمی نتوانسته جامعه را اقناع کند و این نشان میدهد که بین خاتمی، مشاورین ایشان و عمق جامعه فاصله زیادی افتاده است. نمونه آن بحث فدرالیسم است که اخیراً مطرح کردند.»