بر خوان گسترده رحمت (۲۱)
فصل فراق
آنان که از بستان محبت و دلدادگی گلی بوییده و ثمری چشیده اند، نیک میدانند ناگوارترین زمان برای یک عاشق بیقرار، لحظه وداع است. سوز فراق و جدایی، در جان دلداده شیدا، شعلهای از اندوه برمی افروزد که درعین جانگداز بودن، زیبا و مقدس است. ادبیات ما بلکه ادبیات جهان مشحون از سرودههای ناب در هجر و فراق است و شاعران در ابراز این نوع از احساسات پیشگامند. شعر معروف و زیبای سعدی از همین گونه است:
بگذار تا بگرییم چون ابر در بهاران
کز سنگ ناله خیزد روز وداع یاران
هر کو شراب فرقت روزی چشیده باشد
داند که سخت باشد قطع امیدواران
با ساربان بگویید احوال آب چشمم
تا بر شتر نبندد محمل به روز باران
در روایات آمده است که اگر بندگان، فضایل ماه مبارک رمضان را میدانستند دوست داشتند همه عمرشان ماه رمضان باشد. اهل صیام، در روزهای پایانی ماه رحمت، در حسرت برچیده شدن این مائده آسمانی، سخت دلتنگ و به خاطر از دست رفتن این فرصت ملکوتی اندوهگیناند. عزیزی در آشفته حالی ابراز میداشت: پس از ماه رمضان سر به شانه کدام مهربان گذاشته و آغوش کدام دلارام را بجوییم و با کدام همراز دلجو نجوا کنیم؟ این غم و اندوه از فراق محبوب، طبیعیترین واکنش کسانی است که به سراپرده معرفت ماه رحمت، بار یافتهاند.
اما اوج این واکنش در دعای چهل و پنجم صحیفه امام سجاد علیهالسلام است که به زیباترین الفاظ و ژرفترین مضامین آن را بیان فرموده است. امام در قسمتی از این دعا، ماه رمضان را مخاطب قرار داده و با آن وداعی جانسوز میکند.
ترجمه بخش کوتاهی از این وداع را میخوانیم:
«... ماه رمضان فرصتش به انتها رسید و شماره روزهایش به پایان آمد و فصل فراق خویش را به روی ما گشود. و ما همچون یار ارجمندی که دوریاش برایمان تلخ و ناگوار است، با او وداع کنیم. او که رفتنش دچار اندوهمان ساخته و سخت در وحشت بیکسی و تنهاییمان افکنده است. او میرود در حالی که حق کرامتش بر ما ماند و حرمتش لازم و حقش شایسته ادا کردن است. پس او را چنین بدرود گوییم:
خداحافظ ای ماه بزرگ خدای و ای جشن اولیا.
خداحافظ ای گرامیترین همنشین از میان همه زمانها و ای بهترین ماه در روزها و ساعتها.
بدرود ای ماهی که آرزوها در او دست یافتنی و خوبیها گسترده بود.
وداع ای یاری که تا رخ نمودی شکوهمند جلوه کردی و چون رهسپار رفتن شدی، فقدانت جانگداز است.ای امید گستری که فراقی دردناک داری.
بدرود ای مونسی که تا آمدی مسرورمان ساختی و رفتنت وحشت افزود.
خداحافظ ای آنکه مجاورتت دلها را نرم و خاشع ساخت و از ارتکاب گناهان کاست.
بدرود ای یاریگری که بر شیطانمان چیره نمودی و راههای خیر را هموار ساختی.
بدرود که در حریم خجستهات چه بسیارند رها شدگان از دوزخ و چه کامرواست آنکه تو را پاس داشت.
وداع ای آنکه گناهان بسیاری را از صحیفه اعمالمان زدودی و بدیهای مختلفمان را پوشیدی.
وداع ای آنکه بر گناهکاران ماندنت بس به درازا کشید و درسینه مؤمنان بسی پر ابّهت بودی.
بدرود ای ماهی که «روزها» داعیه برابری و هماوردیش در سر نپرورانند.
بدرود ای ماهی که شأنت «مِن کُلّ امرٍ سَلام» است.
بدرود ای آنکه مصاحبتش ناپسند و همنشینیاش ناستوده نیست.
خداحافظ که با خجستگی و فزونی بر ما وارد شدی و چشمه زُلالت، پلیدی گناهانمان را شست.
خداحافظ ای آنکه وداعش نه از سر ملال و ترک صیامش نه به خاطر رنج و سُتوه است.
بدرود ای که نیامده خواهانت بودیم و هنوز رهسپار نشده دلتنگ توایم.
وداع ای که به یُمن وجودت چه بدیها از سرمان رفع شد و چه برکاتی سیل آسا بر ما فرود آمد.
بدرود ای آنکه دیروز مشتاق دیدن رویت بودیم و فردا چه دلتنگ و آرزومند دیدارت هستیم.
سلام بر تو و بر شب قدر تو که برتر از هزار ماه است.
و سلام بر تو و بر آن نعمتت که از او ناکام ماندیم و بر فرخندگیت که چون نسیمی از ما گذشت و از ما ستانده شد.»
سید ابوالحسن موسوی طباطبایی