فرمان نافرمانی! (نگاه)
ع-ثقفی
نشستهاند در سایه شیطان و فرمان صادر میکنند. شیطان میگوید بگو، میگویند، شیطان میگوید بخواه و میخواهند. کاری به عاقبت خویش ندارند. در آن عاقبت وقتی گرفتار عقوبت شدند، از شیطان آیا کمکی در حق آنان برمیآید؟ او به آنان خواهد گفت آیا من جز آنکه گفتم و خواستم، به زور شما را به دنبال خویش کشیدم؟ آنان هم متقابلا به مخاطبان گفته و خواسته خود همین را تحویل خواهند داد!
در این میان دو فرق میان آنان و مخاطبانشان هست. یکی آنکه این مخاطبان نه در ظل ضلالت شیطان، بلکه در ظل هدایت نظام اسلامی قرار دارند و دیگر اینکه اینان هنوز دلشان چون آنان سیاه نشده است. اینان هنوز به علی و فاطمه عشق میورزند. اینان هنوز در هر مناسبت خانوادگی و اجتماعی خود را به قرآنکریم پناه میدهند. اینان هنوز برای امام عاشورا اشک میریزند و هنوز هم برای احکام جاری زندگی خود به روحانیت روی میآورند.
اینجاست که این سوال مطرح میشود که مجریان مدنی فرمان نافرمانی - که از مدنیت از قضا بویی نبردهاند - کیستند؟ پاسخ این سوال را هم ما و هم مردم خوب میدانیم. آنان خود فروختگانی هستند که مزدور اجرای فرمان اجنبی شدهاند، وگرنه کدام انسان صالحی میخواهد و میتواند به احکام روشن دین پشت کند؟ کدام انسان وطندوستی میتواند کوچهها و خیابانهای شهرش را به خواستههای دشمن بفروشد؟ و کدام صاحب عقلی عقلش را به دست دشمن دین و مردمش میدهد؟
میگویند چرا قصاص قبل از جنایت میکنید، چرا تهمت ارتداد میزنید؟ چرا به دور عدهای دیوار میکشید؟ چرا عدهای را مزدور دشمن میدانید؟
میپرسم چرا چشم به واقعیتهای پیرامون خود میبندید؟ چرا اوج خود فروختگی برخی مزدوران دشمن را نمیبینید؟ چرا به جای صدق ارزشهای خودی از اکاذیب اذناب دشمن دفاع میکنید؟
البته پاسخ این چرا را نیز هم ما و هم مردم خوب میدانیم، پاسخی که عبرتهای تاریخی بارها و بارها به ما آموخته است که اگر نبودند و نباشند اصحاب ساده حق، دشمن چگونه و کجا میتواند اذناب خود را در میان مردم پنهان کند؟ و دشمن چگونه میتواند از قلعه فتنه خویش به قلاع مستحکم خودی نفوذ نماید؟ جز آنکه برخی از سر غفلت و سادهاندیشی با دست خویش درها را به روی دشمن بگشایند؟ یا خود را میان دوست و دشمن حائل قرار دهند و در کمترین حد از خسارت، فرصتهای تدبیر و هوشیاری مردم و مسئولین را صرف قانع ساختن خود تا حد خریدن زمان برای دشمن نمایند و انرژی و توان خودی را بیهوده صرف جدالهای جناحی محض سازند، بیآنکه بیندیشند از قضا دشمن، نگفته از آنان همین را میخواهد - و بیشتر از بلندگوها و فرمانبرانش به همین گروه اخیر دلخوش است - و سر و کار اینان بیآنکه متوجه باشند به سر و سر با خیمه دشمن افتاده است.
این از اصل فرمان و جریان نافرمانی. مصادیق نافرمانی اما از اصل و جریان آن مهمتر است. این مصادیق است که خواهد گفت دشمن از جان دوست چه میخواهد؟ همان مصادیقی که دشمن سرانجام در فصل فرمان ناچار به اعتراف هراس شدید خود از آن است.
دشمن اگر درصدد حذف فیزیکی افراد است، بدیهی است که دقیقا از این ناحیه احساس خطر میکند. دشمنی که در خانه خود نشسته است، اگر هجمه فرهنگی به ارزشهایی مینماید چه دلیلی جز هراس از این ارزشها او را وادار به این کار میکند. لذا هجمههای دشمن به روشنی حاکی از آن است که از چه میترسد و چرا چنین تا حد اقدام به فریب و فتنه میهراسد؟
مذهبی که قلم دشمن در کتاب «فراسوی صلح» نیکسون، چنین به وزن و ثقل آن اشاره و به نبود آن اعتراف میکند:
«این مذهب به روح تمسک میجوید و نه جسم. ارزشهای دنیاگرایانه غرب نمیتواند با این مذهب به مقابله برخیزد، همچنان که ارزشهای دنیاگرایانه اسلامی... آنچه تعیینکننده است قدرت آرمانهای بزرگ است... به قول خانم کلینتون فقدان آرمانهای متعالی در حیات آمریکایی ریشه همه بلاهاست... دولت نمیتواند به قلب مردم راه یابد، اما دین میتواند.»
در برابر این ارزشها و نظام ارزشی تحقق بخش آن اما اعتراف استراتژیک دشمن این است: «ما باید آماده شویم تا گروههای قومی و مذهبی را در ایران بر ضد نظام تهران یاری رسانیم و بدینگونه از تواناییهای ایران در تهدید منافع ما در خارج بکاهیم.»
این اعتراف دشمن به دلیل دشمنیهای خود از طریق اذناب داخلیاش، آیا شبههای برای سادهاندیشان باقی میگذارد؟ خام اندیشانی که معتقد به لبخند به چهره خطاکارانند؟
آنان که برای تسامح خود در برابر فتنه و فساد، آیه و حدیث میآورند، بیآنکه بدانند مصداق هر آیت و روایت چیست. اگر نه، آنان که از ضرورت نگاه رحمانی بر چهره مفسدان سخن میگویند در برابر این حدیث علوی به نقل از قول نبوی چه میگویند که:
«امرنا رسولالله(ص) اننلقی اهلالمعاصی بوجوه مکفره که یعنی امر فرمود بر ما رسول خدا(ص) که رودررو شویم با اهل معاصی با رویهای درهم کشیده».
و اما فرمان نافرمانی دشمن از سیاستهای قرارگاه سلطه چنین صدور مییابد.
انقلاب اسلامی زنها را از گوشه خانهها به میدان و صحنه اجتماع آورده است، ولی بعد از انقلاب خیلی روی این موضوع تمرکز نشده که چه برنامهای برای آنها داشته باشند، اما ما - آمریکاییها- روی این موضوع متمرکز شدهایم و همه تلاش ما این است که با چند چیز در میان زنان ایران به صورت جدی مبارزه کنیم که از جمله آنها حجاب است.
این سخنان رائول گریکت -مسئول میز ایران در سازمان سیا پس از رحلت امام(ره) تا بعد از حوادث 18 تیر سال 1378 - در مصاحبه با یک نشریه ایتالیایی است که نوع گروهبندی او از نیروهای سیاسی ایرانی، مبنای فعالیتهای وزارت خارجه آمریکا در مورد ایران بوده است و براساس تحلیلهای او در سال 1378 آمریکا کار حکومت ایران را تمام شده میدانست!
اکنون آیا مروجان تز «توهم توطئه» حرفی دیگر برای گفتن دارند؟ آیا هنوز لزوم برخورد با متجریان را نفی و انکار میکنند؟ یا آنان نیز برادروار به جبهه خودی نگریسته و در رجعتی وجدانی، خود را از جناح مدافع دشمن در نافرمانیهای پس از این فاصله خواهند داد؟
نافرمانیهایی که سعی در آزمایش صبر نظام دارد. نافرمانیهایی که با ژست مدنیت، حرکات وحشیانه و البته متوحش کسانی است که مدتهاست فهمیدهاند کار آنان در این کشور الهی به سر رسیده است و کلاغشان اما به مقصد نرسیده است!
اصحاب اندیشه اما در این کشور نیازی به دانستن برنامههای دشمن ندارند. کار دشمن دشمنی است و اگر فیالمثل از تمرکز بر زن و حجاب او در ایران سخن میگوید، هدفش یا رجزخوانی و تحدی است و یا گم کردن رد جبهه جدیدی که علیه اسلام در این کشور گشوده است. او میخواهد نظام الهی را در این زاویه مشغول کمترین و مذبوحانه ترین تنشها آن هم به دلیل وجود رحمت ذاتی در حاکمیت خود سازد و خود از زاویهای دیگر بنیانهای ارزشهایی معلیتر را مورد هدف قرار دهد. این رحمت ذاتی، در آن حد از وضوح بوده است که ذهن نافهم دشمن نیز این را فهمیده و در همین کتاب به عنوان «سعه صدر و تسامحی که در ذات تفکر اسلامی وجود دارد» بدان اشاره مینماید. اگرچه که با توجه به مهارت دشمن در نفاق، این به قول خودشان کمپلیمانها را هم میتوان به حساب ترفند دیگر دشمن در باز کردن باب تسامح و سوق حرکت قاطع نظام در ایجاد حیاط خلوتی امن برای خود و اذناب خود گذاشت.
آخرین فرمانهای دشمن به نافرمانی، به خوبی موید کم آوردن او تا سطح اقدامات مذبوحانه و مورد تنفر و انزجار مردم است. دشمن این بار نیز در فراخوان اذنابش به نافرمانی، مرتکب اشتباهی دیگر شده است، او همچنان نمیتواند بفهمد که حرکاتی از این دست موجب تشدید حساسیت و هشیاری اهل انقلاب و بسته شدن بیشتر دستها و رسوا شدن بیشتر گامهای مزدورانش خواهد شد و عاقبت نافرمانی نافرمانان، همبستگی بیشتر مردم و اهل انقلاب و فاصله گرفتن نهایی حتی سادهاندیشترین عقول از حرکتهای ضد ارزشی برخی فریبخوردگان بیمار و بیچارگان ناهشیار است.
که جنین نافرمانی در برابر فرمان الهی در این کشور اسلامی، در نطفه خود محکوم به شکست است، حال دشمن تا میتواند فرمان شکست صادر نماید.