kayhan.ir

کد خبر: ۱۶۰۱۹۶
تاریخ انتشار : ۲۲ ارديبهشت ۱۳۹۸ - ۲۰:۳۷
بررسی یک عبرت تاریخی؛ زمینه‌ها و شرایط انعقاد معاهده برجام -۲۶

بحران‌آفرینی برای مهار رقیبان




  سهراب صلاحی
  در اینجا بود که با مطرح‌شدن طرح‌های آمریکا برای سلطه برجهان، زمینه‌های چالش این کشور و اروپا آشکار شد. انگلستان که همواره در اروپا به‌عنوان متحد سیاست‌های واشنگتن عمل نموده است با هرگونه تجدید هویت و استقلال اروپا به بهانه ترس از تسلط مجدد آلمان بر اروپا مخالفت نموده و خواستار پیروی اروپا از آمریکاست. دیدگاه دیگری در اروپا به رهبری فرانسه و آلمان وجود داشت که با پیروی از آمریکا مخالف بودند و طرح وحدت سیاسی، اقتصادی و نظامی اروپا را مطرح و اعلام کردند که با عملی شدن تدریجی چنین طرحی اروپا خواهد توانست به قدرتی مستقل تبدیل شود که یارای رقابت با نظم نوین جهانی مدنظر آمریکا را داشته باشد.
    دو کشور یادشده طرح وحدت پولی اروپا در 1992 را تهیه و در راستای تحقق وحدت جامعه اروپا پیشنهاد تشکیل ارتش واحد اروپایی مرکب از یک نیروی 50 هزارنفری را مطرح نمودند که با واکنش شدید جرج بوش پدر روبرو شد و آمریکا طی اقداماتی تلاش کرد که همچنان اروپا را تحت‌الشعاع سیاست خارجی خود داشته باشد.
ابتدا در بعد دفاعی- امنیتی، آمریکایی‌ها تلاش کردند تا با دخالت بدون مجوز شورای امنیت در حوادث شبه‌جزیره بالکان در اوایل دهه آخر قرن بیستم و مدیریت بحران منطقه به کشورهای اروپایی تفهیم نمایند که اروپا هنوز برای ایجاد ثبات و حفظ امنیت در این منطقه نیازمند آمریکا است. در جنگ اول با عراق در 1991 نیز بسیاری از کشورهای اروپایی به‌عنوان متحد آمریکا در لشکرکشی این کشور علیه عراق حضور پیدا کردند. پس از حوادث 11 سپتامبر نیز آمریکایی‌ها برای این‌که بتوانند همانند دوران جنگ سرد، اروپا را در زیر چتر نظامی خود داشته باشند تلاش کردند تا تروریسم را به‌عنوان دشمن مشترک جهانی به‌جای کمونیسم معرفی کنند که نبرد با آن نیز باید نبردی جهانی باشد و ازاین‌رو کل جهان را حوزه عمل خود بدانند. اروپا نیز در اولین واکنش خود به حملات 11 سپتامبر همراه و موافق آمریکا بود و در حمایت از این کشور، تروریسم و تکثیر سلاح‌های کشتارجمعی را دو تهدید عمده علیه امنیت جهانی تلقی می‌کرد، اما در ماهیت تهدید و محدوده پاسخ موردنیاز باهم اختلاف پیدا کردند. دولت‌های اروپایی معتقد بودند که باید سیاست‌هایی اتخاذ کرد که به قطع ریشه‌های سیاسی و اجتماعی تروریسم منجر شود و مبارزه با تروریسم نمی‌تواند اصل محوری سیاست غرب در مسائل امنیت جهانی باشد.به همین دلیل بحران و اشغال عراق شکاف دیدگاه‌های اروپا و آمریکا که پس از 11 سپتامبر شروع‌شده بود را به نقطه اوج رساند؛ اما با عقب‌نشینی آمریکا از عراق که از آن به‌عنوان بزرگترین شکست سیاست خارجی آمریکا سخن گفته می‌شود و ازجمله پیامدهای مثبت آن در جهان اسلام، پیروزی‌های مستمر و مداوم مقاومت اسلامی در مقابل رژیم صهیونیستی در جنگ‌های 33 روزه،22 روزه، 8 روزه و نهایتاً 51 روزه بود و آن‌گاه‌که شعله‌های بیداری اسلامی از کشورهای شاخ آفریقا سر برآورد، بعضی کشورهای اروپایی نیز از قدرت روزافزون بیداری اسلامی در جهان اسلام احساس خطر کردند. قدرت‌های اروپا یعنی انگلیس، آلمان و فرانسه این بار در موضوع لیبی و سپس در موضوع سوریه و تجهیز و گسیل گروه‌های تروریستی به این کشور، در کنار آمریکا ایستادند.
در حال حاضر، آمریکا در بسیاری از کشورهای اروپایی نیروی نظامی و حتی زرادخانه‌های هسته‌ای دارد و پس از موضوع سوریه که طرح آمریکایی‌ها در این کشور به بن‌بست رسید، آن‌ها پرونده جدیدی بین اروپا و روسیه در موضوع اوکراین بازنمودند. این پرونده اگرچه برای اروپایی‌ها به جهت همسایگی با روسیه و همچنین نیاز اروپا به انرژی این کشور خطرناک است، اما خطر چندانی برای آمریکا ندارد و آمریکا می‌تواند با شعله‌ور ساختن حس رقابت و احیاناً درگیری بین اروپا و روسیه همچنان سیطره نظامی خود بر اروپا را حفظ نماید. درعین‌حال آنچه می‌تواند بیش از همه دنباله‌روی اروپا از سیاست خارجی آمریکا به‌مانند دوران جنگ سرد را تضمین نماید، تسلط آمریکا بر شریان‌های جهانی انرژی است؛ زیرا اتحادیه اروپا که حدود 25 درصد نفت جهان را مصرف می‌کند، قسمت عمده‌ای از انرژی مصرفی خود را وارد می‌نماید؛ درصورتی‌که نمی‌تواند بر مخازن انرژی روسیه تکیه کند. پس از اروپا، قدرت اقتصادی دیگری که پیروی از سیاست‌های خارجی آمریکا پس از جنگ سرد، همانند قبل از آن، برای دستیابی به اهداف کلان آمریکا مهم است، ژاپن است.
تا پیش از بحران نفتی 1973 (جنگ اعراب و رژیم صهیونیستی) به جهت این‌که نفت به ‌راحتی توسط کمپانی‌های ژاپنی و تنها با پرداخت بهای اندک به دست می‌آمد، خلیج‌فارس برای ژاپنی‌ها چندان مهم نبود. ژاپن از لحاظ منابع انرژی همچون سایر منابع طبیعی بسیار فقیر و وابسته است و تنها 2 دهم درصد از نفت موردنیاز خود را در کشور تولید می‌کند و 98 درصد نفت موردنیازش به واردات متکی است که 72 درصد از این نفت وارداتی مصرف بخش صنعتی است و بقیه سهم مصارف عمومی است. با توجه به این‌که سهم زغال‌سنگ در مصرف انرژی ژاپن 12 درصد است، بنابراین کاهش واردات نفت ژاپن به معنای مرگ صنایع ژاپنی است.چنین امری بقای ملی ژاپن را نیز به خطر می‌اندازد.
باوجودی که ژاپنی‌ها پس از بحران 1973 تلاش کردند منابع واردات نفت خود را متنوع نمایند، درعین‌حال هنوز حدود 70 درصد نفت موردنیازشان را از خلیج‌فارس وارد می‌کنند، یعنی بسیار بیشتر از دو قدرت دیگر اقتصادی اروپا و چین. علاوه بر نفت، ژاپن از واردکنندگان مهم گاز از منطقه خلیج‌فارس است.به جهت اشباع بازارهای آمریکایی و اروپایی، کشورهای حوزه خلیج‌فارس نیز یکی از بازارهای مهم وارداتی تولیدات ژاپن است. همچنین منطقه خلیج‌فارس یکی از مناطق مهم سرمایه‌گذاری ژاپن به‌خصوص در حوزه صنایع پتروشیمی است.
پایان جنگ سرد و دگرگون شدن نظام دوقطبی از یک‌سو و رشد اقتصادی ژاپن که این کشور را پس از آمریکا در رتبه دوم قرار داده بود (اینک چین بر این کشور پیشی گرفته و ژاپن به رتبه سوم جهانی تنزل پیداکرده است)، ژاپن را بر آن داشت تا به انزوای سیاسی این کشور در دوران پس از جنگ دوم جهانی پایان داده و با توجه به رشد اقتصادی جایگاه سیاسی خود را در نظام بین‌الملل بازسازی نماید؛ ازاین‌رو به‌رغم تهدیدات منطقه‌ای و بین‌المللی آمریکا، این کشور سعی کرده است که مبادلات اقتصادی خود با جمهوری اسلامی ایران را تا حدودی ادامه دهد.
 درعین‌حال سیاستمداران آمریکایی برای آن‌که بتوانند همچنان ژاپن را راستای سیاست‌های جهانی خود وادار به مشارکت بیشتری در سیاست‌های منطقه‌ای و امنیت بین‌المللی نمایند برآنند تا با پیشنهاد حضور ژاپن در شورای امنیت سازمان ملل، به این هدف دست یابند. بااین‌وجود ژاپن در جنگ اول آمریکا و متحدانش علیه عراق (1991) نیروی نظامی به منطقه اعزام نکرد و صرفاً گروه­هایی برای مین‌روبی در خلیج‌فارس اعزام نمود.83 درهرحال، ازآنجاکه ژاپن به‌عنوان یک قدرت اقتصادی ازجمله مهم‌ترین رقبای اقتصادی آمریکا به شمار می‌رود و باعث دغدغه سیاستمداران و حتی افکار عمومی آمریکا شده است و همچنین به علت وابستگی شدید صنایع و حتی بقای ملی ژاپن به انرژی خلیج‌فارس، تسلط آمریکا بر منطقه خلیج‌فارس، باعث مهار دشمن دوران جنگ جهانی دوم، متحد دوران جنگ سرد و رقیب اقتصادی پس از دوران جنگ سرد یعنی ژاپن نیز خواهد شد. البته تسلط آمریکا بر منطقه خلیج‌فارس هنگامی امکان‌پذیر است که آمریکا بتواند مهم‌ترین چالشگر نظام سرمایه‌داری جهانی یعنی انقلاب اسلامی را مهار نماید.