اهم شروط فهم قرآن از دیدگاه شهید مطهری(ره)
این موضوع که آیا قرآن شرایط ویژهای برای فهم دارد یا نه و اگر دارد آن شرایط کدامند، از موضوعاتی است که شهید مطهری بیش از هر موضوع دیگری درباره آن سخن گفته است. علت این امر شاید تحریفها و تأویلهایی بود که در زمان ایشان از سوی گروههای انحرافی و التقاطی نسبت به مفاهیم قرآن صورت میگرفت. استاد مطهری معتقد است که فهم قرآن متد ویژهای دارد که در چارچوب ضابطههای ویژه و معین شکل میگیرد و بدون فراهم بودن آن ضابطهها که تعیینکننده فهم صحیح از سقیم است، هرگونه برداشتی از قرآن برداشت انحرافی و غیرقابل اعتماد است. در این نوشتار هفت ضابطه مهم در فهم قرآن از دیدگاه ایشان به صورت اجمالی طرح میشود.
***
1- انتظار از قرآن
نخستین پیش شرط شناخت و فهم قرآن، تصحیح توقع و انتظاری است که مفسر از هدف و رسالت قرآن باید داشته باشد. این مطلبی است که استاد مطهری نیز بر آن تأکید دارد:
«اولین چیزی که در شناخت قرآن و نزدیک شدن به آن مطرح است این است که بدانیم اصولاً قرآن برای چه نازل شده و ماهیت آن چیست تا در اصالت آن دچار شک و تردید نشویم، زیرا هر کتابی که انسان نداند برای چه نوشته شده و هدف آن چیست، نمیتواند به هیچ وجه روی آن اظهار نظر کند». (آشنایی با قرآن، ج 2، ص 63)
اما نکته مهمی که وجه جداکننده دیدگاه مطهری از دیگران است، این است که ایشان مبدأ و مأخذ این انتظار را خود قرآن میداند نه تصورات و توهمات بیرون و بیگانه از آن. وی در این زمینه قرآن را نه صامت، بلکه دارای زبان گویایی میداند که به روشنی رسالت و هدف و به طور کلی ماهیت خودش را بیان کرده است و از این رو آنجا که خود، دیدگاهش را درباره این موضوع مطرح میکند به قرآن تکیه میکند:
«حال ببینیم واقعاً قرآن چه کتابی است و برای چیست؟ آیا کتاب طب است؟ فلسفه است؟ تاریخ است؟ ریاضی است؟... هیچ کدام؟ پس چیست؟ کتاب هدایت است!! هُدی.» (همان)
بنابراین از نگاه مطهری با آنکه تعیین انتظار از قرآن، یک پیش شرط ضروری در شناخت قرآن و قضاوت درست نسبت به مفاهیم و آیات آن به شمار میآید، اما آبشخور آن خود قرآن است؛ در خود قرآن با توجه به آیات صریح و روشن آن باید جستوجو کرد.
2- کنار نهادن ذهنیتهای پیشین
نکته دیگری ایشان مطرح کرده است که به گونهای با این مسئله ارتباط پیدا میکند و آن ذوقها و سلیقههاست. استاد بر این نکته اصرار دارد که فهم صحیح قرآن، بسته به آن است که انسان همه سلیقهها و همچنین داوریهای پیشین خود را درباره موضوعی که در آیات مطرح است کنار بگذارد و با ذهن خالی به آیات مراجعه کند. ذوق و سلیقهها و خواستههای پیشین، مانع از رسیدن به معانی و مفاهیم قرآن و باعث تحریف و تأویل آن میگردند:
«روشنتر اینکه نباید قرآن را موافق ذوق و ذائقه خود تفسیر کنیم یا مورد استشهاد قرار دهیم، بلکه ذوق خود را باید بر قرآن تطبیق دهیم؛ اگر قرآن را پیشوای خود قرار دادهایم باید ذوق ما ساخته شده بر موازین قرآن مجید باشد.» (تفسیر قرآن، سوره تکویر، ص 140)
در جای دیگر درباره تحریفات و تأویلات برخی روشنفکران از آیات قرآن مینویسد:
«فکر میکنم ریشه اصلی گرایش پارهای روشنفکران مسلمان به مادیت تاریخی دو چیز است؛ یکی همین که پنداشتهاند اگر بخواهند فرهنگ اسلامی را فرهنگ انقلابی بدانند و یا اگر بخواهند برای اسلام فرهنگ انقلابی دست و پا کنند، گریزی از گرایش به مادیت تاریخی نیست. باقی سخنان که مدعی میشوند شناخت قرآنی ما چنین الهام میکند، بازتاب شناخت ما از قرآن چنان است، از آیه استضعاف این گونه استنباط کردهایم، همه بهانه و توجیهی است برای این پیش اندیشه، و همین جاست که سخت از منطق اسلام دور میافتند و منطق پاک و انسانی و فطری و خدایی اسلام را تا حد یک منطق ماتریالیستی تنزل میدهند.» (مجموعه آثار، ج 2، ص 463)
از این سخن چنین استنباط میشود که قدر مسلم، دیدگاهها و گرایشهای فکری که آگاهانه نسبت به یک موضوع انتخاب میشوند، نباید بر آیات تحمیل شوند. بر عکس باید ذهن را از آنها خالی کرد و البته این کار شدنی است، اما آیا مجموع معلومات و اطلاعات کلی انسان که فضای فکری او را شکل میدهد، نیز این حکم را دارد یا خیر؟ از سخنان فوق نمیتوان چیزی در این زمینه به دست آورد، بلکه شاید بتوان از سخنان پیشین راجع به عوامل مؤثر در به فعلیت رسیدن قابلیت مفاهیم آیات در معانی متعدد، خلاف آنچه در اینجا آمد، استنباط کرد، به ویژه که خالی کردن ذهن از تمام اندوختهها امری ناممکن مینماید.
3- تعقل و تزکیه
یکی از نکتههایی که مطهری روی آن تأکید دارد و بیخبری یا غفلت از آن را موجب خطا و لغزش در فهم قرآن میداند، تعقل و تزکیه است. از نظر استاد شهید، قرآن با دو زبان سخن میگوید و از دو ابزار برای ارتباط با مخاطبانش بهره میگیرد؛ یکی عقل و دیگری دل. گاهی قرآن با زبان عقل که منطق و استدلال است سخن میگوید، و گاهی با زبان دل که احساس است. مفاهیم قرآن، تنها برهان و استدلال نیست. گاهی موعظه و تذکر نیز هست که دل را به تپش و تحرک وا میدارد. کسی که میخواهد قرآن را بفهمد باید هم با زبان عقل آشنا باشد و هم با زبان دل، یعنی هم قدرت استدلال و توانایی اندیشیدن داشته باشد و هم روح شفاف و قلب پاک، زیرا احساسی که از قلب محصور در چنبره غرایز و کششهای حیوانی پدید آید احساس قلب نیست، بلکه هواهایی است که با طبیعت قلب و فطرت الهی بیگانه است:
«... درک معانی قرآن نیز ویژگیهایی دارد که باید به آن توجه داشت... یک وظیفه قرآن، یاد دادن و تعلیم کردن است. در این جهت مخاطب قرآن عقل انسان خواهد بود و قرآن با زبان منطق و استدلال با او سخن میگوید. اما بجز این زبان، قرآن زبان دیگری نیز دارد که مخاطب آن عقل نیست، بلکه دل است، و این زبان دوم احساس نام دارد. آنکه میخواهد با قرآن آشنا گردد و بدان انس بگیرد میباید با این دو زبان هر دو آشنایی داشته باشد و هر دو را در کنار هم مورد استفاده قرار دهد. تفکیک این دو از هم، مایه بروز خطا و اشتباه و سبب خسران و زیان خواهد بود.» (آشنایی با قرآن، ص 35)
بنابراین آنها که فکر میکنند قرآن را فقط با استدلال خشک بدون آنکه روح و نفس به طهارت و پاکی لازم رسیده باشد و با احساس برخاسته از شمیم معطر وحی دمساز باشد میتوان فهمید، سخت دراشتباه اند، زیرا قرآن کتابی است که «لایمسّه الاّ المطّهّرون».
4- جامع نگری نسبت به آیات
مطهری آیات قرآن را یک مجموعه به هم پیوسته و جداییناپذیر میداند و همین واقعیت را بنیاد روشی خاص در فهم قرآن میشمارد که عبارت است از مطالعه مجموعی آیات و شناخت نگاههای رویاروی هر یک به دیگری. وی همواره بر این جمله تأکید دارد که: القرآن یفسّر بعضه بعضاً. ندانستن یا توجه نداشتن به این ویژگی که فهم هر بخش از آیات بستگی دارد به شناخت آیات دیگرِ مرتبط با موضوع، یا حتی آیات عام و کلی که بیانگر دیدگاههای کلیتر قرآن هستند، انحراف و بدفهمی در مورد آیات قرآن را در پی دارد. بنابراین مهمترین گام در مسیر فهم قرآن، آشنایی و تسلط بر آیات و جامعنگری در مقام تفسیر و فهم است، و تنها از این راه است که میتوان به مقصود خداوند نائل آمد:
«نکته مهمی که در بررسی قرآن باید به آن توجه داشت این است که در درجه اول میباید قرآن را به کمک خود قرآن شناخت، مقصود این است که آیات قرآن مجموعاً یک ساختمان به هم پیوسته را تشکیل میدهند، یعنی اگر یک آیه از آیات قرآن را جدا کنیم و بگوییم تنها همین یک آیه را میخواهیم بفهمیم شیوه درستی اتخاذ نکردهایم.» (همان، ص 20)
«استناد به یک آیه قرآن بدون توجه به آیات دیگر قرآن جایز نیست، برای آنکه بعضی از آیات قرآن آیات دیگر را تفسیر میکند، یعنی آنکه قرآن را باید در کل مطالعه کرد نه در یک جزء. مطالعه قرآن در یک آیه یا چند آیه جداگانه سبب گمراهی انسان میشود. تمام آیات قرآن با یکدیگر پیوسته است و کسی میتواند آیات قرآن را تفسیر کند که به نحوی در همه آیات قرآن تسلط داشته باشد و آیات را از هم مجزا نکند.» (تفسیر قرآن، سوره جن، ص 40)
تأکید بر به هم پیوستگی آیات با یکدیگر و در نتیجه شیوه خاصی که فهم قرآن آن را میطلبد و نیز پیش شرط آشنایی با مجموع آیات، در موارد متعددی از آثار و نوشتههای مطهری دیده میشود که جهت اختصار از آن صرف نظر میشود.
5- آشنایی با سنت
تأکید استاد مطهری بر تفسیر قرآن با قرآن، وی را از ضرورت و توجه به سنت در فهم قرآن غافل نمیکند، گرچه ایشان جایگاه و مرحله مشخصی را برای سنت در فرایند فهم قرآن تعیین نمیکند، به این معنی که در چه مواردی و در کدام مرحله نیاز به سنت به وجود میآید؛ و همچنین از نحوه ارتباط تفسیر به کمک سنت و شیوه تفسیر قرآن با قرآن سخن نمیگوید، اما بر این نکته اصرار میورزد که شناخت سنت و روایات یک امر ضروری در فهم قرآن است و نقش مؤثری در آن دارد:
«شرط سوم، آشنایی با سخنان پیامبر (ص) است... روایات معتبری که از ائمه علیهمالسلام رسیده نیز همان اعتبار روایات معتبری را دارد که از ناحیه رسول خدا رسیده است، و لهذا روایات موثق ائمه کمک بزرگی است در راه شناخت قرآن.» (آشنایی با قرآن، ص 20)
6- شناخت تاریخ اسلام و اسباب نزول
از امور دیگری که استاد مطهری به عنوان مقدمات فهم قرآن یاد میکند آشنایی با تاریخ اسلام و رویدادهایی است که در زمان حیات پیامبر اکرم پدید میآمد و باعث نزول وحی میشد. از آنجا که نزول آیات همراه با واقعیتها و پا به پای حوادث صورت میگرفت طبیعی است که آشنایی دقیق با آن رویدادها تا حدود زیادی در روشن شدن مضمون و محتوای آیات مؤثر و راهگشاست، با اذعان به اینکه این حوادث و رویدادها نقشی در مرزبندی و تعیین گستره مفهومی آیات ندارند و به اصطلاح، با مورد خود آیات را تخصیص نمیزنند.
7- آشنایی با زبان و قواعد عربی
این شرط نیز با توجه به زبان قرآنی که زبان عربی است و به طبع ویژگیهای خاص خود را دارد امری بدیهی به نظر میرسد و به خاطر همین وضوح و بداهتش مرحوم مطهری زیاد از آن سخن نمیگوید، تنها به ایناشاره بسنده میکند که: «یکی از شرطهای ضروری شناخت قرآن، آشنایی با زبان عربی است» (همان) اما مسائل دیگری امروزه در زبان مطرح است که در آثار شهید مطهری از آن سخن نرفته است؛ به عنوان نمونه با توجه به دگرگونی واژهها و حیات و مرگ زبانها، آیا معیار در مفاهیم لغت، مفاهیم زمان نزول و پیش از آن، یعنی دوران جاهلیت است، یا به لحاظ آنکه قرآن برای همه نسلها و عصرها آمده است، همه دگرگونیهای زبان در چارچوب مفاهیم آیات میگنجند؟ و همین طور آیا آداب و عادات، اندیشهها و تصورات و به طور کلی فرهنگ عرب و جاهلیت در تبیین مفاهیم آیات نقش دارند یا نه؟ و... تا جایی که آثار شهید مورد مطالعه و بررسی قرار گرفت، سخنی در این زمینه از ایشان دیده نشده است.
به هر حال آنچه یاد شد عوامل و عناصری است که از نگاه مطهری در فهم قرآن مؤثر است و نادیده گرفتن آن باعث کجفهمی و بدفهمی قرآن میگردد. خود شهید نیز آنجا که به تفسیر قرآن میپردازد یا برخی برداشتهای انحرافی را نقد میکند، بر این عناصر تکیه میکند و با این کار در عمل التزام به آنها را نشان میدهد.
منبع: مجله پژوهشهای قرآنی، ش 17
و 18، بهار و تابستان 78، سیدموسی صدر