kayhan.ir

کد خبر: ۱۵۹۵۶۵
تاریخ انتشار : ۱۴ ارديبهشت ۱۳۹۸ - ۲۱:۳۱

خداوند؛ نزدیک‌تر از جان به ما(خوان حکمت)



در پايان ماه پربركت شعبان و در آستانه ماه مبارك رمضان قرار داريم؛آ‌نها كه اهل سير و سلوكند، سال عبادي و اخلاقي خود را از اوّل ماه مبارك رمضان شروع مي‌كنند و ماه شعبان، آخر سال آنهاست و تمام سعي و كوشش آ‌نها اين است كه در آخر سال همه حقوق الهي را از عهده خود خارج كنند كه با يك احرام پاك وارد ماه مبارك رمضان بشوند. در بعضي از تعبيرات ديني آمده كه صراط مستقيمي كه ما مأموريم آن را طي كنيم ،هم باريك‌تر از مو هست، هم تيزتر از شمشير كه صراط «أَدَقُّ مِنَ الشَّعْرِ وَ أَحَدُّ مِنَ السَّيْفِ»؛[1] يعني معرفت آن از شناخت و ديدن موي باريك دشوارتر است و عمل به آن از رفتن روي لبه شمشير تيز دشوارتر، اين در روايات ما هست. با اين حال در همين «صلوات شعبانيه» مي‌خوانيم كه از ذات اقدس الله مسئلت مي‌كنيم، طريق پيغمبر و اهل پيغمبر براي ما يك راه وسيع و باز باشد (طريق مهيع).
اگر صراط، باريك‌تر از موست چطور ميدان وسيع است و اگرعمل به این کار از رفتن روی لبه شمشير تيز دشوارتر است چرا فرمود: (لَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ)[2] اين دين، سهل است؟ اين سؤال همراه با بعضي از سؤال‌هاي ديگر يكجا طرح مي‌شود و يكجا جواب داده مي‌شود. پس صراط از نظر معرفت‌شناسي باريك‌تر از موست و از نظر عمل، دشوارتر از رفتن روي لبه تيز شمشير.
شرایط عبور آسان از پل صراط
 در منزل زيد بن‌أرقم كه محفل قرآني بود از وجود مبارك پيامبر(ص) عرض شد، قيامت را كه خدا در قرآن فرمود: (خَمْسينَ أَلْفَ سَنَهًٍْ)؛[3] آن روز پنجاه هزار سال است «مَا أَطْوَلَ هَذَا الْيَوم»، چه روز طولاني است؟! وجود مبارك حضرت در پاسخ اين سائل گفت: قسم به ذات اقدس الله كه جانم در دست اوست اين پنجاه هزار سال براي مؤمن به اندازه وقت يك نماز است[4]، يك نماز چهار ركعتي با همه تأنّيات آن ممكن است ده دقيقه وقت بخواهد؛ چطور اين پنجاه هزار سال براي بعضي‌ها ده دقيقه است؟ چطور آن لبه تيز براي يك عده سهل و روان است؟ چطور آن موي باريك براي يك عده ميدان وسيع است؟ سرّش آن است كه امور مادي اگر اضافه‌اي داشتند به اصطلاح، متواقفهًْ‌الأطراف است؛ ولي همين امور نسبت به معارف ،متخالفهًْ‌الأطراف مي‌شود. اضافه‌هاي متوافقهًْ‌الأطراف اضافه‌هايي است كه دو طرفش يك سنخ است مثل اضافه اخوّت، اضافه مساوات، اضافه مواسات، اضافه مقابله؛ اگر آن ديوار با اين ديوار مقابل است، اين هم مقابل اوست، اگر آن ديوار از اين ديوار دور است، اين هم از آن دور است، اگر اين ديوار به آن ديوار نزديك است، آن ديوار هم به اين ديوار نزديك است؛ قُرب و بُعد اين‌طور است، مساوات اين‌طور است، مواسات اين‌طور است، به اينها اضافه متوافقهًْ‌الأطراف مي‌گويند.
خداوند؛ حائل بین ما و خود ما
اضافه متخالفهًْ‌الأطراف مثل ابوّت و بُنوّت كه يكي پدر است يكي پسر، اضافه او پدري است، اضافه اين پسري است. در امور مادي اگر چيزي به چيزي نزديك بود آن هم به اين نزديك است؛ اما ممكن نيست چيزي به چيزي نزديك باشد و آن از اين دور باشد؛ ولي در معارف، در امور معنوي اين‌طور است كه «الف» به «باء» نزديك است «باء» از «الف» دور، ذات اقدس الله به همه نزديك است :(وَ إِذا سَأَلَكَ عِبادي عَنِّي فَإِنِّي قَريبٌ)[5] نه تنها (قَريبٌ) كه در سوره مباركه «بقره» است بلكه در سوره مباركه «واقعه» فرمود: (وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْكُمْ وَ لكِنْ لا تُبْصِرُونَ)[6] يا در بخش‌هاي ديگر فرمود من به انسان از رگ گردن او نزديك‌تر هستم: (مِنْ حَبْلِ الْوَريدِ).[7] در بخش چهارم فرمود: من به انسان از خود انسان نزديك‌تر می‎باشم: (وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ؛ بدانید خداوند میان انسان و قلب او حائل می‌شود)[8] حقيقت ما همان قلب ماست. اگر قدرت الهي بين ما و خود ما فاصله است قبل از اينكه ما خودمان بفهميم در قلبمان چه گذشت، او مي‌فهمد؛ براي اينكه اگر او حائل بين ما و قلب ماست، قلب كه منظوراز آن اين دستگاه پالايش خون نيست؛ اگر درباره منافق و امثال منافق گفته شد: (في‏ قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ)[9] منظور اين قلب(صنوبری) نيست. اگر خدا بين ما و قلب ما فاصله است؛ يعني طبق روايتي كه مرحوم كليني نقل كرد ما اجوف هستيم. انسان، صمد نيست،مُصْمَت نيست؛ پُر نيست درون‌تهي است، اگر درون‌تهي است درونش را قدرت غيب پر كرده. ذات اقدس‌الله صمد است جاي خالي ندارد ،چيزي خالي نيست؛ ولي ما درونمان تهي است. اين روايت كه مرحوم كليني نقل كرد اين است كه «لِأَنَّ الْمَخْلُوقَ أَجْوَفُ مُعْتَمِل‏»[10] درون ما پُر نيست، درون ما براي خود ما نيست ،پر نيست ما صمد نيستيم، بلکه ما اجوف هستيم؛ لذا در سوره مباركه «انفال» فرمود: (وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ) تمام مخزن فكري و علمي‌مان قلب ماست. اگر ما بخواهيم بفهميم چه انديشيديم قبل از اينكه ما بفهميم او مي‌فهمد. آيا ما اوّل مي‌فهميم بعد خدا ـ معاذالله ـ يا ما و خدا با هم در يك رتبه مي‌فهميم که هر دو باطل است يا او اوّل مي‌فهمد بعد ما «و هو الحق».پس بين ما و خود ما قدرت او فاصله است، ما اگر بخواهيم رابطه خود را با خدا بررسي كنيم آنها كه الهي نمي‌انديشند، طبق بيان قرآن كريم (يُنادَوْنَ مِنْ مَكانٍ بَعيدٍ)؛[11] خيلي از خدا دورند، اما خدا به آنها نزديك است، پس مي‌شود در امور معنوي از يك طرف دوري باشد از طرف ديگر نزديكي:(هُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ ما كُنْتُمْ)؛[12] هر جا باشند ذات اقدس الله با آنها هست. اين اضافه‌ها در امور معنوي متوافقهًْ‌الأطراف نيست، متخالفهًْ‌الأطراف است، از باب تشبيه معقول به محسوس. مي‌بينيد اگر كسي بصير و بينا باشد در كنار يك بصير و بيناي ديگر قرار بگيرد، هر دو به هم نزديكند؛ ولي اگر يك كسي برادري، مسافري داشته باشد و ساليان متمادي از او دور است و محروم، هميشه به انتظار اوست، او حالا آمده كنارش نشسته؛ ولي اين نابيناست او را نمي‌بيند، آن برادر نسبت به اين نزديك است و اين همچنان آه مي‌كشد و خود را از او دور احساس مي‌كند ،چون نابيناست. مي‌شود در بعضي از امور «الف» به «باء» نزديك باشد ولي «باء» از «الف» دور, در امور معنوي اين‌طور ممكن است.
به ما فرمودند ذات اقدس‌الله به شما نزديك است، قُرب الهي نسبت به مؤمن و كافر كه فرق ندارد. در جريان موسي و هارون(سلام الله عليهما) فرمود: (اذْهَبا إِلي‏ فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغي)،[13] (إِنَّني‏ مَعَكُما أَسْمَعُ وَ أَري)؛[14] من با تو موسي، با تو هارون، با فرعون هر سه هستم، در محفل مذاكره شما من آنجا حضور دارم. بنابراين در امور معنوي ممكن است كه از يك طرف قُرب باشد از طرف ديگر بُعد.
حجت بودن قول و فعل ائمه(ع) برای ما
در جريان صراط هم همين‌طور است. درك دين كار آساني نيست، آن ظرايف دين كار آساني نيست، از مو باريك‌تر است ودرخصوص عمل به آن هم اگر انسان بخواهد عادلانه رفتار بكند خيلي سخت است. اما در اين «صلوات شعبانيه» از ذات اقدس‌الله مسئلت مي‌كنيم كه اهل بيت اين راه را به سرعت مي‌روند اينها خودشان راه هستند: «أَنْتُم الصِّرَاطُ الأَقْوَم»(شماييد شاهراه استوار
[و درست] )؛ [15]  يعني ما يك راه ديگري داريم كه اينها آن راه را مي‌روند يا شريعت را از اينها مي‌فهميم اگر قول معصوم حجّت است، فعل معصوم حجّت است، تقرير معصوم حجّت است، ما يك قانون نوشته‌اي داريم كه برنامه‌هاي علي و اولاد علي را با آن تطبيق مي‌كنيم، برنامه‌هاي پيغمبر(ص) را با آن تطبيق مي‌كنيم ما كه قبلاً برنامه‌اي نداشتيم، برنامه را از همين‌ها مي‌گيريم، قول اينها، فعل اينها، سنّت اينها براي ما حجّت است؛ لذا مي‌گوييم: «أَنْتُم الصِّرَاطُ الأَقْوَم» اينها كه صراط‌ند راه را به آساني طي مي‌كنند، اگر كسي با اينها باشد «وَ اجْعَلْهُ لِي شَفِيعاً» يك؛ «مُشَفَّعاً» دو؛ «وَ طَرِيقاً إِلَيْكَ مَهْيَعا»؛ [16] سه. درخواست شفاعت مي‌كنيم.
بيانات حضرت آيت الله جوادي آملي (دام ظله)
در جلسه درس اخلاق؛ 6/3/95
مرکز اطلاع‌رسانی اسرا
ــــــــــــــــــــــــــــ
[1]. الكافي(ط ـ الإسلاميهًْ)، ج8، ص312.     [2]. قمر، 17 و 22.
[3]. معارج، 4 .                                       [4]. بحار الأنوار،ج‏7، ص123.
[5]. بقره، 186  .                                     [6]. واقعة، 85.
[7]. ق، 16.                                           [8]. انفال، 24.
[9]. بقره، 10.                                         [10]. الكافي(ط ـ الإسلاميهًْ)، ج1، ص110.
[11]. فصلت، 44 .                                  [12]. حديد، 4.
[13]. طه، 43 .                                      [14]. طه، 46.
[15]. من لا يحضره الفقيه، ج2، ص612.
[16]. مصباح المتهجد، ج2، ص829
* خوان حکمت روزهای یک شنبه منتشر می‌شود.