kayhan.ir

کد خبر: ۱۵۸۶۷۳
تاریخ انتشار : ۰۲ ارديبهشت ۱۳۹۸ - ۲۲:۰۳

نعمت یا نقمت (نگاه)



 محمدهادی صحرایی  
سال 98 در حالی شروع شد که آسمان ایران، سفره پربرکت و نعمت خود را پیشمان باز نموده بود و بعد از سالها خشکسالی و کم آبی، بسیاری از شهرهای کشور چهره ابرهای پرآب و بار را به خود دیدند. ابرهای رحمتی که بر یکی یکیِ شهرها باریدند و زمین خشک و تشنه را سیراب کردند. سدها پر شد و خاک از خود عطش گرفت. چشمه‌ها جوشیدند و رودها خروشیدند و سفره‌های زیرزمینی متنعم از نعمت شدند و برای سالها ذخیره انباشتند. باغات و مزارع، حال خود را غرق در انعام الهی دیدند و حال آمدند. عید نوروز بود و زمین از آبی که خدا حیات و ممات موجودات را در آن قرار داده زنده شد. بی‌انصافی است که قبل از هرچیز شکر این همه نعمت آسمانی که بر خاکمان فرو آمد را بجا نیاوریم. باران رحمت است و وظیفه و ادب به ما می‌گوید که شکر گزاریم. لطف خدا بر مخلوقاتش گسترده است و همیشگی، و اگر ما با طبیعت نامهربان بودیم و سوداگرانه برخورد کردیم چرا نعمت را نقمت بدانیم؟ بهار است و هنگام روییدن جهان خلقت و قدرت‌نمایی خدای بی‌همتا. ایران با باران جان تازه گرفت. چه کلام قشنگی است که فرمود: « اذا رایتم الربیع، فاکثروا ذکر النشور، ما‌اشبه الربیع بالنشور».(1)
بارندگی شدید، ابتدا گلستان و مازندران را فراگرفت و بعد از آن، خوزستان، فارس، لرستان، ایلام و کرمانشاه و بعدا سیستان و بلوچستان را و در سایر مناطق به شدت اینها نبود و بهارشان لطافت بیشتری داشت. بارندگی شدید سیلابی به راه انداخت که متأسفانه جان برخی از هموطنانمان را گرفت و مال و اموال بسیاری از آنان را ضایع و زایل نمود. بارانی که باید رحمت می‌ماند و طراوت می‌آورد به یکباره به سیلی خانمان برکن تبدیل شد که هزاران میلیارد تومان خسارت به بار آورد و عملاً زندگی را در چند استان مختل کرد. خسارت جانی و مالی مردم، دام و احشام، خانه و زمین کشاورزی، صنایع و کارخانه‌ها و ... به کنار، فرصتهایی که سیل از مردم و کشورگرفت و فرصتهایی را که سیل آورد و ما نگرفتیم، بخش بیشتری از خسارتهای سیل است که نباید از آن غافل شد.
 جای مقلدین رسانه‌های غربی و منتقدین سدسازی خالی، که ببینند سدهای کشور چگونه سیلابهای خانمان برکن‌تری را مهار کرد و از تهدیدات جدی‌تر و مهیب تر، فرصتی بی‌نظیر آفرید و حتی نمی‌توان تصور نمود که اگر سدها و آب بندها نبودند چه بلایی سر شهرها و مردم می‌آمد. غربی‌ها می‌دانند مسیری را که ملت ایران انتخاب و طی نموده صحیح است و آنها را به اهداف بلندشان می‌رساند به همین خاطر است که دل آنها را خالی می‌کنند و در راهشان تشکیک می‌کنند، شاید بتوانند عده‌ای ساده‌لوح را با خود همراه و مأمور جنگ اعصاب مردم کنند. به هرحال، سیل با همه خرابی‌هایی که آورد، درس و عبرت و برکتی داشت که باید قدر دانست. حرف حکیمانه‌ای است که « سیل هم برکات دارد و هم صدمات». طبیعت کار خود را می‌کند نباید خرده گرفت و اوقات تلخ کرد، وقتی که ما کار خودمان را نمی‌کنیم باید گلایه کرد.
شاید اگر قانون، با پول و جریمه «ماده صد» عوض نمی‌شد و قبل از این همه خسران، به فکر برداشتن یا اصلاح اساسی این ماده غیرعقلایی می‌افتادند و از ساخت و ساز غیرمجاز در مسیل و بستر، جلوگیری می‌شد، و اگر رودخانه‌ها با دست‌اندازی سوداگران و اهمال مسئولان، به خیابان و برج و ویلای زیاده خواهان تبدیل نمی‌شدند و اگر درختان با طمع طماعان قلع و قطع نمی‌شدند و اگر جنگلها توسط جنگل خواران، مرتع و خانه ییلاقی‌اشراف نمی‌شدند و اگر در روزهای عادی، برای روزهای مبادا رودخانه‌ها و مصب‌ها و سدها لایروبی می‌شدند و نظارت می‌شد، و اگر رودخواران و زمین خواران و کوه خواران با هر مقام و نسبتی، به عنوان جنایتکار شناخته و «مجازات بازدارنده» می‌شدند و اگر از آتش‌سوزی جنگلهای بلوط راحت نمی‌گذشتیم، و اگر به جای برخی مدیران لیبرال و ‌اشرافیِ «همیشه غایب در بحرانها» که در مواقع اضطراری ردشان به تفریحگاه‌های وطن و فرنگ می‌رسد و بین تعهد و تفریح، تفریح خود را انتخاب می‌کنند، مدیرانِ اهل، صالح، عاقل و انقلابی انتخاب یا برگزیده می‌شدند، شاید شاهد چنین خساراتی نمی‌شدیم.
طناب پوسیده مدیران شیشلیکی و اتوبوسی در این مواقع پاره می‌شود که غیرقابل اعتمادند. اصرار بر مدیران پاک، خدای نخواسته از سرِ کینه و بی‌انصافی و یا نادیده گرفتن زحمات بسیاری از مدیران و مسئولان لایق و مسلمان نیست، به این دلیل است که بسیاری از حوادث را می‌شود کنترل یا عوارضش را مدیریت نمود و مردم را به کارآمدی نظام بدبین ننمود. مثلاً معنی قانون ستیزانه ماده صد را می‌توان در جامعه دید که زیاده خواهان چگونه قانون شکنی و ظلم به مردم و جامعه را با پول، قانونی می‌کنند. برخوردی که در هفته گذشته با مولتی پولدارهای ویلاساز در کرانه زاینده‌رود شد، باید خیلی پیش از این و بیش از این انجام می‌شد. این بدین معنی است که سالها از اجرای عدالت، مخصوصاً در برخورد قاطع و بازدارنده با قانون شکنان متجاهر و گستاخ غفلت کرده‌ایم. یکی از لطافت‌های قرآن این است که جهنم و سرگردانی تبهکاران میان آب جوشانش را از جمله نعماتی می‌داند که جای شکر دارد.(2) شاید یکی از حکمت‌هایش این باشد که مجازات بی‌اغماض مجرمین به غیر از آنکه باعث تشفی خاطر مظلومین می‌شود، باعث ترسیدن زیاده‌خواهان و از بین رفتن «طمع» که یکی از مهم‌ترین طعمه‌های شیطان است می‌شود. جوان24 ساله‌ای که بیش از 90 هزار شاکی دارد و متهم به فساد اقتصادی و هنوز مدعی است، و تغافل‌ها و سفارش‌های ناجوانمردانه‌ای که در این مورد و موارد مشابه وجود داشته و دارد همگی ریشه در طمع و تطمیعی دارد که مردم و نظام را کلافه کرده است. مشکل اینجاست که دیو طمع در کشور ما از پا نیفتاده و آزادانه وسوسه‌گر و در کمین همگان است و در نبود مجازات بازدارنده هنوز قربانی می‌گیرد و مهم‌ترین مطالبه مردم از ریاست جدید قوه قضائیه ایجاد و انجام همین مجازات بازدارنده و از بین برنده طمع است که بیش از سیل و زلزله از ما تلفات می‌گیرد و بلایی است که ویرانی‌اش ناامیدی است. سیل هنوز در جریان است و میهمان ناخوشایند خوزستان و سیستان. و اگر تدابیر بهتر و بیشتری اندیشیده می‌شد، می‌توانست خوشایند باشد. کشوری که با کمبود جدی آب شرب و شست‌وشو و نیز مصرف بی‌رویه آن رو‌به‌روست، و مبتلا به بیماری اسراف است، یک روز بارانی هم برایش مغتنم است تا چه رسد به یک ماه بارندگی و سیلاب. شاید گلایه‌ای بجا از وزارت نیرو و آبخیزداری باشد که برای نگهداری گوهر آب چه اقداماتی انجام می‌شود که ما با این همه بارش هنوز خیالی آسوده نداریم؟ به غیر از لایروبی‌ها و برخورد قاطع با «طبیعت‌خواران» که در بالا گفته شد آیا احیاء صنعت و هنر ایرانی قنات در برنامه‌ها جایی دارد؟ ایجاد سدهای زیرزمینی، حفر چاه‌های آرتزین، چاه‌های عمیق در بستر رودخانه‌ها و مسیل‌ها، تشکیل کمربند سبز و جنگلکاری در دامنه‌های سست کوه‌ها و زمین‌های موات و بیش از اینها طراحی نقشه شهری بومی و متناسب با اقلیم‌های مختلف کشور و معماری و شهرسازی بر مبنای سنت و نیاز هر منطقه به‌جای تقلید و تنبلی در طراحی‌های خلاقانه، آیا در برنامه‌ها هستند؟ چرا در طراحی شهری، کوچه‌ها و محله‌ها مثل سابق نهر و جوی و درخت برای ساماندهی روان‌آب‌های فصول آبی و خنکی تابستانی ندارند؟ شهرسازی ما بر چه مبنا و به چه سبکی است؟  سیل می‌آید و می‌رود و در کنار نعماتش، صدماتی دارد و خرابی‌هایی و دردی بر جان وطن، که تلخ است و سخت. ولی بازهم قابل رفع است و نباید در برطرف کردنش درنگ کرد. مردم ما به سختی و تنهایی در مشکلات خو کرده‌اند و می‌دانند که خودشان باید به داد هم برسند؛ کدخدا که شیرخود را دوشید و شیر کمک به هلال‌احمر را بست ولی خدایی هست که تواناتر است و ملت ایران می‌داند که چون مأموریت بزرگ دارد باید از هر فرصتی برای خودسازی استفاده کند. گروهک‌های تروریستی، جنگ و تحریم‌های تحمیلی، نفوذی‌ها و زلزله و سیل، مشکلاتی نیستند که ایران را از پا بیندازد. هر سختی، درسی دارد که باید آموخت و هر ‌اشتباه، عبرتی دارد که باید گرفت. ما که با انقلاب اسلامی بزرگ شده‌ایم یقین کرده‌ایم که هرچه جلو می‌رویم وضعیتمان شفاف‌تر می‌شود. گویی دستی، حوادث روزگار را به‌گونه‌ای جلو می‌برد که اهل«تعاونوا علی البر والتقوی» یکدیگر را پیدا کنند و به گِرد هدفی والا، جبهه بزرگ و جدید را تشکیل دهند.
ایام نیمه شعبان است و ولادت موعودی که مأموریت اصلاح امور را دارد و دنیای ظلمانی را از عدل و داد لبریز می‌کند. اگرچه شیطان بزرگ رو به افول است و دشمنان نفس‌های آخر را می‌کشند و سران سعودی به زودی حرمین را به مجاهدان اسلام تسلیم می‌کنند ولی سپاهیان آخرالزمانی باید دائماً بپا باشند. اصلاح جهان کار بزرگی است که نیاز به تمرین سخت دارد و جوانمردانی که با خمینی و خامنه‌ای یاعلی گفته‌اند و سینه به سینه بیعت خود و تفنگ پدری را به نسل‌های بعدی منتقل کرده‌اند، هدفشان ایجاد تمدن اسلامی و نگاه‌شان به قله ظهور است. به این خاطر است که انقلاب خمینی به اربعین حسینی گره خورد و آن نهال مقدس به نخلستان امروزین تبدیل شد. مردان حق و جوانمردان از گوشه و کنار دنیا ندای دعوتگر به ایمان را می‌شنوند و لشکرهای خوبان در حال تشکیل و تکمیل است و مردم حس جهاد گرفته‌اند. جوانان دهلاویه‌ای را دیدید که چگونه با تن‌های خود آب را سد کردند، کودک اهوازی را دیدید که چگونه با مشت خاک در گونی می‌کرد به‌گونه‌ای که «پتروسی» که سالها غربزدگان به خورد ما داده بودند هم به خواب نمی‌دید، موکب‌های اربعین را و سپاه و ارتش و بسیج و همه مردم را دیدید که زیربغل هموطن را می‌گیرند. نیروی قدس و حشدالشعبی را دیدید. رفیق خوبم! گویی خبری در راهمان است. بیا برخیزیم.

1- پیامبر اسلام فرمود: هر وقت بهار را دیدید، بسیار از قیامت یاد کنید، چقدر بهار به قیامت شبیه است. مفاتیح‌الغیب، فخرالدین راضی، ج 17، ص 194                          2- سوره رحمان آیه 43 و 44