فـرقه و فـريب و يك جايزه!
پژمان كريمي
در سطح جهان، كم نبوده و نيستند نهادها و موسساتي به اصطلاح فرهنگي يا اقتصادي و... و با ادعای فعالیت بشردوستانه كه به ظاهر مستقلاند اما داراي پيوند و پيوستگي پنهان با دولتهاي استكباري و كلونيهاي صهيوني هستند. رسالت و كارويژه اين نهادها و موسسات اجرا و پيادهسازي سياستهاي تحميقكننده و استعماري اربابان و گردانندگان اصلي مستكبر و صهيونيستي است.
در دوران طاغوت و ستمشاهي، موسسه انتشارات فرانکلین، در ايران فعال بود. وظيفه اصلي تعريف شده براي اين موسسه بینالمللی به ظاهر فرهنگي، گسترش فرهنگ ليبراليستي در كشور ما و سايرنقاط جهان ترسيم و توصيف شده بود.
در واقع موسسه ياد شده، با ادعا و ظاهر و كار فرهنگي و با نشر کتابهای خاص، مشي استعماري سياسي را با جديت دنبال ميكرد.
اين موسسه در نگاه سطحي كاملا فرهنگي و مستقل بود اما، بستگي تام به دولت آمریکا داشت و در پرتو القائات آژانس مركزي اطلاعات آمريكا فعاليت ميكرد!
نمونه همچنان امروزي اين نوع موسسات، شبكه توسعه آقاخان و يكي از شاخههاي آن؛ بنياد آقاخان است.
اما آقاخان كيست و شبكه و بنياد منسوب بدان چه وظيفه و چه نوع فعاليتي بر عهده دارد؟
آقاخان يا بهتر و دقيقتر بگوييم؛ پرنس كريم آقاخان چهل و نهمين سركرده فرقه نزاریه اسماعيليه است. وي به عنوان یک هندیالاصل ٨١ سال پيش در آمريكا به دنيا آمد. او در آمريكا و سوئيس تاريخ اسلام خواند و مليت انگليسي دريافت كرد. او با اشاره دولت لندن، لقب پرنس دريافت كرد و هم اكنون ساكن حومه پاريس است.
اين فرد در جهت اهداف خود، شبكه توسعه آقاخان را با دهها بازو و شاخه زير مجموعه از جمله بنياد آقاخان با سطح فعالیت در ٣٠ كشور، راهاندازي كرد.
دولتهاي كانادا، انگليس، آمريكا، فرانسه و پرتغال و... و بطور پنهان رژيم آلسعود از حاميان شخص آقاخان و شبكه تحت مالكيت وي بشمار ميآيند.
ثروت هنگفت آقاخان او را در رديف ثروتمندترين افراد جهان قرار داده است. اين فرد سي و دومين سرمايهگذار انگليسي شناخته ميشود.
پيروان كريم آقاخان مدعي هستند كه سركردهشان داراي نسبت قريشي است.
اما شبكه توسعه آقاخان (AKDN) ادعای فعالیت بشردوستانه، بيشترين فعاليت خود را در كشورهاي فقير خاصه آفريقايي متمركز كرده است.
اين شبكه، از يك طرف در جهت تفكرات فرقهاي تبليغ مينمايد و از طرف ديگر با فعاليتهاي فرهنگي و اقتصادي کسب درآمد ميكند و مدعی است با درآمد خود، زمینه توسعهیافتگی انسانهای محروم را فراهم مینماید.
در برخي منابع آمده است كه تنها بنياد آقاخان سالانه بيش از ٦٠٠ ميليون دلار بودجه به خود اختصاص داده است!
بنياد آقاخان، در حاشيه فعاليتهاي خود جايزه موسيقي و معماری سالانه را نيز تدارك ديده است و هر ساله به افراد مشخصي در كشورهاي مختلف جایزه هنگفت میدهد.
بطورمثال؛ «ارج نهادن به خلاقیتهای استثنایی، آیندهسازان هنری، آموزش، حفظ و احیای هنر موسیقی در جوامعی که مسلمانان در آن حضور برجستهای دارند» هدف ايجاد جايزه موسيقي بنياد معرفي شده است.
وقتي ماهيت و مليت پرنس آقاخان و بودجه و در آمد هنگفت شبكه فرهنگي و اقتصادي و البته سياسي وي و فعاليت فرقهاي او و مجموعه تحت مديريتش را به ياد ميآوريم، نميتوانيم براي جوایز بنیاد و بویژه جايزه موسيقي آن، ماهيت هنري قائل شويم!
باید تاکید کرد که اين جايزه دقيقا بر اساس منافع فرقهاي و مصالح استكباري طراحي شده است!
آيا جز اين ميتوان تصوري داشت؟!
در فروردين سال جاري يكي از افرادي كه جايزه آقاخان به او تعلق گرفت، محمدرضا شجريان است.
با اهدا اين جايزه، شجريان «خداوندگار موسيقي» ناميده شد!
ميتوان پرسيد:
چرا شجريان؟! آيا در ايران خوانندگان ديگري وجود ندارند كه شان هنري و علميشان برتر از او ارزيابي شود؟! طي دو دهه اخير شاهكارهاي شجريان چه بوده است؟!
وقايع پس از انتخابات رياست جمهوري سال ٨٨ را بياد آوريم! رخدادهايي كه پدر كودتاهاي مخملي جورج سوروس صهيونيست و يا نظريهپردازان جنگ نرم مانند مايكل لدين، از طراحان آن شناخته و معرفي مي شوند.
محمدرضا شجريان مشهور به سياوش از فتنه ٨٨ حمايت كرد. از نظام ديني ايران به رسانههاي معاند چون بيبيسي و سيانان شكايت كرد. رسانه ملي را تحريم كرد. با كاركنان بهايي بيبيسي و «من و تو» ديدار كرد. به دين اسلام به عنوان مخالف موسيقي به روشني اهانت نمود.
از آن مقطع، شجريان با القابي مختلف خوانده شد و تلاش گرديد از وي الگويي بزرگ و بيبديل در عرصه آواز ايران و پرچمدار مخالفان نظام ديني در حوزه موسيقي ساخته شود.
بيترديد؛ اهداي جايزه يك مجموعه فرقهاي و استكباري دقيقا در راستاي الگوسازي ياد شده قلمداد مي شود.
پس از عرضه جايزه بود كه رسانه هايي چون بيبيسي، ايران اينترنشنال، من و تو، صداي آمريكا، ايران فردا، آيتيان و متاسفانه برخي سایتهای خبری داخلي، موضوع جايزه بنياد آقاخان را هدف توجه قرار دادند و به بهانه آن به تحسين شجريان و آثار موسيقيايي عليه اسلام و جمهوري اسلامي ايران پرداختند.
بايد تاكيد شود كه جایزه موسیقی بنیاد در نزد اهالی اصیل موسیقی ایران و جهان، شان هنری و علمی ندارد. با این حال هیاهوی رسانههای معاند درباره این جایزه، کاملا مضحک و برخاسته از کینه آنها نسبت به دین الهی اسلام و نظام دینی ارزیابی میشود.
جایزه یاد شده را میتوان به عنوان گامی در مسیر نفوذ فرهنگی دانست.
این جایزه به همان میزان ضدایرانی و ضد دینی است که تعلق یافتن جایزه جشنوارهای چون برلین و کن به آثار سینمایی ضدایرانی!
در این میان توقعی از رسانه معاند نیست اما عجیب رفتار برخی از اهالی هنر و رسانه داخلی است که به سادگی و سطحینگرانه، وارد بازی یک فرقه تفرقهبرانگیز، ضدایرانی ضد اسلامی و انگلیسی ساخته میشوند!