محمدهادی صحرایی
انقلابمان را از صفر شروع کردیم. با دست خالی و دلی پرامید و ایمان. امیدمان به خدا بود و ایمان به هدفی داشتیم که رهبرمان ترسیم کرده بود. در مسیر هدف، هرچه داشتیم، کف دست گذاشتیم و سر به راه گذاشتیم. شعارهامان فطری بود و جهانی و رفتارمان برگرفته از انقلاب اسلامی و اصیلِ محمدی صلی الله علیه وآله و راهمان راه جوانمردان و آزادگان بود. راه علی علیهالسلام و راه حسین علیهالسلام. هر کس بخواهد ما را بشناسد باید داستان کربلا را بخواند چراکه تکلیفمان را سیدالشهداء مشخص کرده است و ما از شروع قیام تاکنون منتظر شهادتیم و سرنوشتی که خودمان نوشتیم. یا پیروزی و اعتلای « کلمة الله هی العلیا» در سراسر جهان و باز کردن غل و زنجیر استثمار و استعمار از عقل و فکر و دست و پای بشر، و یا شهادت و مرگ سرخی که بندگان خاص خدا به آن مژده داده شدهاند. و دانستیم سرنوشت مقلدان خمینی چیزی جز شهادت نیست. و شهادت جز سعادت نیست.
فهمیدهایم که در طول تاریخ، کم نبودند مردان مقدسی که در خون غلتیدند تا دین خدا بماند، و بعد از آنها دین خدا ماند. از علی و همسر و فرزندانش مقدستر که بود؟ این دین خداست که میماند و شهیداناند که جاودانهاند و در تاریخ ماندگار. و زمان، ما و دیگران را با خود برده است. در این واپسین معرکهها، کسی که بعد از جهادش شهید شد، بُرد و آنکه ماند، مانده است و خواهد مُرد. پس باید تکلیف خود را مشخص کند. یا بیاید و کار زینبی کند که زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست و یا سکوت کند و خود را در تاریخ گُم کند. مثل مُردگانی که در لابلای صفحات تاریخ سرگردانند. ولی شهدا زندهاند و حیات واقعی دارند و اکنون که ما گرفتار کم و کوتاه و حقد و حسرت دنیاییم، آنها نزد خدای خود رزق و روزی میخورند و از آنچه خدا به آنها داده خوشحالند و راضی و به ما ماندگان بشارت میدهند که برای آنها نه ترسی هست و نه اندوهی.1
اگر تاریخ شهدای راه خدا از هابیل تا شهدای همین هفته پیش که ناجوانمردانه کشته شدند و تا شهدای دیروز و امروز یمن را در نظر بگیریم، معنی مظلومیتِ همراه با اقتدار و شرافت را خواهیم دانست و یقین میکنیم نه خون شهید هدر میرود و نه حرف شهید گم میشود. ممکن است در مقاطعی احمقها، جای جلاد و شهید را عوض کنند ولی این همیشگی نخواهد بود. مردم میبینند و میفهمند و تفاوت یزید را با سیدالشهداء دانستهاند که هرساله شهدای کربلا را تکریم و تجلیل میکنند. مردم جهان فهمیدهاند اسلامی که مروجش آلسعود و آل خلیفه است همان اسلام ابوسفیانی است. اسلامی است که با ثروت مسلمین و با دستور صهاینه، در میان مسلمانان برادرکشی راه میاندازد تا اهداف آمریکا محقق شود. مردم میدانند که اسلامی که از دهان کثیف امثال بن سلمان بیرون بیاید، بوی خون و خباثت و خدعه و جهود میدهد و منطقش اره است و رشوه. مفلوکهای از همه جا بیخبری که اغوای شیاطین وهابی میشوند و استدلالشان « انتحار» است اگرچه مقصرند ولی اصل کار، آن باتلاق فکری و مزبلهای است که از آنجا روییدهاند.
دامن بلند اسلام ناب، مبرای از التقاط و انحراف و ارتجاع است. منطقش روشن و استدلالش قوی و صلابتش پابرجاست. ما با مظلومین و مشتاقین عالم با صدای رسا و شفاف سخن میگوییم و به تعقل دعوت میکنیم. در روز روشن محاجه میکنیم و به جدل احسن معتقدیم. ما از علی اخلاص و از فاطمه ولایت و از حسن بصیرت و از حسین شجاعت را آموخته ایم. و از خمینی کبیر استقامت و مبارزه را که فرمود «بکشید ما را و این خونها را بریزید که ملت ما بیدارتر میشود.» و امروز که سخن حقیقت و صداقت انقلاب اسلامی در گوش جان مردم جهان پیچیده و دلهای آنها را به خود جلب کرده و عقولشان را به منطقش جذب نموده، ترورهای مذبوحانه کینهتوزان و کینه افروزان، قطعاً ملتهای جهان را بیدارتر میکند و آنها را به انقلاب مردم ایران، متوجهتر میکند. شکنجه و کشتار و تحریم، اگر اثر داشت، اسلام را در همان روزهای نخست دعوت، زمینگیر میکرد و مثل امروز صدای محمد رسولالله صلی الله علیه وآله عالمگیر نمیشد. و اگر با شهادت مردان خدا، دشمن پیروز میشد، الان کسی نشانی قبر یزید را میدانست.
انقلاب اسلامی ایران که پرچم اسلام ناب را برافراشته و در عالم درخشان نموده است اکنون چهل ساله است و این همه قبسات و برکاتش تاکنون، زفیض سحر است و هنوز در راه صبحِ نزدیکیم. انقلاب اسلامی ما، تازه دوران بعثت و شکوفاییاش شروع شده و گامهای بلندش حکایت از اراده مستحکمش برای انجام رسالتش دارد. و خمینی کبیر، معمار و مهندس این بنای رفیع، چهار ایمان به هدف، به راه، به گفته و به خدایش را به امتش منتقل کرده و امروزه این جوانان امت اویند که مثل اسلاف خود که گِرد قائم قم جمع شدند، ادامه دهنده راهش هستند؛ جوانان خمینی ندیدهای که دل به امام حاضر خود دادهاند و سر به خدا سپردهاند و مصممتر از نسل گذشته در راه خدا، جهادگرانه در حرکتند. سینه هاشان مثل پارههای آن محکم است و اراده شان پولادین، خدای خود را عاشقانه دوست دارند و خدایشان نیز دستدار آنان است. اگر سلحشوری از آنان به زمین افتد، دلاوری از میانشان برمی خیزد و مؤمنانهتر راه میپیماید. تیر انقلاب را از چلهها رها کردهاند و تا مقصود نهایی فاصلهای نمانده و تا به هدف ننشینند از پانمی نشینند.
هفته گذشته، مردم رشید ایران اسلامی و دوستداران عزیزشان در خارج از کشور، جشن چهلمین سالگرد انقلاب اسلامی را با شکوهتر از همیشه و انصافاً عزتمندانهتر و خالصانهتر از هر سال، برگزار کردند. با هیچ منطق و مرامِ مادی سازگاری ندارد ملتی که در ناجوانمردانهترین و بیرحمانهترین تحریمها به سر میبرند و سال سختی را گذراندهاند و برای شیطنتهای سال بعد خود را آماده میکنند، اینچنین مردانه و مجاهدانه و شجاعانه به میدان بیایند و عرض اندام کنند. الحق که امامشان خوب شناخت که فرمود؛ از امت رسولالله در مدینه و مردم کوفه دوران امیرالمؤمنین بهترند. خدا به جان و مال و ایمان و فکرشان برکت داده و آنها را برای مأموریتهای بزرگ انتخاب نموده و اراده کرده است آنها را به آرزوهای بزرگشان برساند. آنها عظمت خود را در آینه 22 بهمن دیدهاند و به خود میبالند و حساب کارشکنیهای معدود مدیران کارنابلد و بهانه تراش را از انقلاب عزیز جدا کرده و میدانند که مأموریت نفوذیها دلسرد کردن مردم است و بدبین کردنشان به انقلاب و راه و آرمان 57. پس از آن امت ایران، راه رفته را مرور و با بیانیه امامشان، راه مانده را شروع کردند. سرخوش از پیروزیهای مکرر و سرافراز از عزت الهی خود و بیتوجه به نعرههای خشم دشمنانشان در ورشو.
طبیعی است که این همه عزت و افتخار و خوشیِ مردم ایران و مستضعفان و مؤمنان جهان، به مذاق دشمنانِ بداندیش، خوش نمیآید. اجلاس ضدامنیتی ورشو، که آلوده بهاشرار جامعه جهانی و خونخوارترین اراذل و اوباش جهان شد بعد از راهپیمایی حیرت آور مردم ایران برگزار گردید و قصدش متوقف کردن قطار پرسرعت انقلاب اسلامی درصورت حضور کم رنگ مردم بود. اگر گفته شود که دنیای استعمار و تمام مستکبرین، از سال 57 تاکنون و مخصوصاً در این چند سال اخیر، تمام همت خود را برای اسقاط جمهوری اسلامی ایران صرف کرده و ناموفق بودهاند، سخنی به اغراق نیست. چهل سال است که از سقوط قریبالوقوع یاوه میگویند و هنوز غلطی نکردهاند. مزاحمت دارند، جنایت میکنند ولی کاری از پیش نمیبرند و نمیتوانند بفهمند که این سر به صخره کوبیدن، هلاکشان میکند. به امید خدا. ببینند و بشنوند و زجر بکشند و بدانند که انقلاب اسلامی پرهیمنهتر از گذشته شده و سیل فکرهای روشن شده و دلهای عاشق جهانیان را به همراه دارد. ما چهل سالهایم. و با ایمان و جهادمان شرافت گرفته ایم. کشتن ما مشکلی از دشمن کم نمیکند. مگر کم سگان هاری که پاچه گرفته و میدرند؟ انتحاریِ انفجاریِ هار هم مثل آنها.
مهم این است که ما انقلابمان را از صفر شروع کردیم و به این ثروت رساندیم. و از میان آتش نمرودیان به سلامت درآمدیم و طعم زندگی در استقلال و آزادی و جمهوری اسلامی و تحقیر فراعنه را با عزم و اراده خود چشیدیم و الگو شده ایم. ما مؤمنین از نیل عبور کردهایم که سامریها دیده و دربند کردهایم. منتظر موسای قومیم تا بیاید و با او فتح آخر کنیم. غاصبان مکه و مدینه و ارباب ارهها فکری به حال باتلاق یمن کنند. صهیونها بدانند! 22سال دیگر مانده است. مردم کُشی در فرانسه به هفته چهاردهم رسیده و بریتانیا باید به فکر بعد از «برگزیت» باشد. همکاران ترامپ هم او را روان پریش و احمقی میدانند که باید در دادگاه تکلیفش مشخص شود. بدهی کشورشان از 21 تریلیون دلار گذشت و «سیرک ورشو» ترامپ، بولتون و پمپئو را مفتضح کرد. دولت ونزوئلا برخلاف خواست دزدان دریاییِ دموکراتیزه و جنتلمن شده، مستقر بر کشور است. و همه اینها در حالی است که برنامه الگوی پیشرفت 50 ساله ایران و نیز بیانیه «گام دوم انقلاب» رهبر عزیز انقلاب صادر شده است و سربازان جدید نظام سربلند کرده و تازه نفس به میدان آمده و دستور را گرفتهاند. گام اول، چهل سال و این همه برکت، گام دوم را در منزل مقصود گذاشتهایم.
و شهیدان مظلوم شهرم سلام. این عهد ما با خمینی و خامنهای است که تا پای جان و آخرین تپش قلبهایمان، انقلابی باشیم و با انقلاب بمانیم. چه بگویم برادران که حسرت این هفته را مرهم باشد. خوشا به حالتان سفرکردهها و نظرکرده ها. دعای خیرمان بدرقه راهتان و راهتان پررهرو باد. مظلومانه و غریبانه رفتن، شیوه قلندران است و شما نام و نشان در گمنامی گرفته اید و تاابد قدمگاه و آرامگاهتان، زیارتگاه عاشقان و سالکان راه خداست. خدایتان رفعت دهد که خوب تجارتی کردید با خدا. مرحبا به عزم و جهادتان و دریغا که ما بیبال و پران، غبطه خوار ماندیم. خون شما اثبات حقانیت ما و سند افتخار ماست. حال که از بند دنیا رهیده و نفستان بوی بهشت میدهد، دعایمان کنید و از خدایتان که متنعم نزد اویید، تعجیل و تسهیل ظهور را بخواهید و به اهل آسمان بگویید که قبیله ایران، اراده کرده که به حول و قوه الهی، رسالت انبیاء را به اتمام رساند و امانت را به صاحبش برساند و عهد کرده که بغض کهنهاش را با دیدن «مهدیِ فاطمه» باز کند. عشق است بلای من و من عاشق عشقم/ این نیست بلایی که سپر داشته باشد.
1- برگرفته از آیات 169 و 170 سوره آلعمران.