سی و هفتمین جشنواره فیلم فجر-4
تنها بازمانده سینمای اصیل انقلاب
سعید مستغاثی
سینمای دفاع مقدس را میتوان اصیلترین و مهمترین گونه سینمایی سالهای پس از انقلاب دانست. سینمایی که بسیاری از تخصصها و قصهها و تکنیکها را به این سینما اضافه کرد و سینمای ایران در طی این سالها چه به لحاظ محتوایی و چه از نظر ساختاری بسیار مدیون سینمای دفاع مقدس است. علیرغم همه این واقعیات و با وجود تبلیغات بسیاری که از همه طرف در داخل و خارج بر حمایت بیچون و چرای دولتی از این سینما تاکید دارد، اما شاید همین سینمای دفاع مقدس را بتوان یکی از مهجورترین انواع سینما در این سرزمین دانست. ممکن است برخی بر این باور باشند که به دلیل فاصله گرفتن زمانی و گذشت حدود سه دهه از پایان سالهای دفاع مقدس، چنین امری طبیعی است اما اگر بدانیم که هنوز پس از گذشت 100 سال از جنگ اول جهانی و 70 سال از روزهای پایانی جنگ جهانی دوم، آثار بسیاری در مورد این دو جنگ ساخته شده و بر پرده سینماهای دنیا میرود و جوایز بسیاری هم به آنها تعلق میگیرد، متوجه بیمهری نسبت به سینمای دفاع مقدس در کشورمان میشویم. در مراسم اسکار سال گذشته بود که فیلمهای «تاریکترین روز» و «دانکرک» که به مقاطعی از آغاز جنگ جهانی دوم میپرداخت، در زمره 8 فیلم کاندیدای اسکار بهترین فیلم بودند یا دو سال پیش، اساسا موضوع جشنواره فیلم لندن، جنگ جهانی دوم بود.
از طرف دیگر سینمای دفاع مقدس در همان سالهایی هم که هنوز فاصله چندانی با دوران جنگ نگرفته بودیم و حتی در خود روزگار جنگ نیز تنها بخش کوچکی از تولیدات هر سال این سینما را دربرمیگرفت. واقعیت این است که در همان سالهای اوج دفاع مقدس و هجوم مردم به جبهههای جنگ، متاسفانه سینمای ایران بیشتر درگیر فیلمهای جشنوارهای و شبه روشنفکری و یا حداکثر خنثی و بیتفاوت بود. مثلا در سال 1365 در شرایطی که تازه عملیات کربلای 5 انجام شده بود و صدام با همه حامیان غربی و عربیاش و با مهیبترین سلاحهای شیمیایی و غیرشیمیایی به جبههها فشار میآورد و به فرمایش امام جنگ و جبهه مهمترین اولویت کشور بود و همه امکانات بایستی در خدمت جبهههای دفاع مقدس قرار میگرفت، اما در جشنواره پنجم فیلم فجر و در بهمن ماه 1365، از میان حدود 70-80 فیلم تولیدی و حاضر در جشنواره، تنها 12-13 فیلم یعنی کمتر از 18 درصد از فیلمهای تولیدی این سینما به دفاع مقدس اختصاص داشت. این در حالی است که در هنگامه جنگ جهانی دوم، دولت بریتانیا با صدور اطلاعیهای کلیه استودیوهای سینماییاش را در خدمت جنگ قرار داد و علیرغم دوری هزاران فرسنگی آمریکا از جبهههای نبرد و ورود با تاخیر 4 ساله به جنگ، اما استودیوهای هالیوود نیز تمام قد در خدمت جنگ قرار گرفتند به طوری که پس از پایان جنگ دوم جهانی، صاحبان این استودیوها همچون جک وارنر (از روسای کمپانی برادران وارنر) مدال قهرمانی جنگ را دریافت نمودند.
تولید فیلمهای دفاع مقدس در سینمای ایران طی سالهای پس از جنگ ابتدا در حد همان 10-12 فیلم در هر سال باقی ماند و سپس با فاصله گرفتن از دوران دفاع مقدس، به تدریج کمتر و کمتر شد تا اینکه در سال 1382 به صفر رسید! و حتی در زمانی هم به ساخت فیلمهای ضد دفاع کشیده شد، آنچه در تاریخ سینمای جهان بیسابقه است. در سالهای بعد ساخت فیلمهای دفاع مقدس با حضور مدیران تازه کار، اندکی افزایش یافت اما بازهم روند نزولی گرفت تا اینکه سال گذشته تنها دو فیلم و امسال فقط یک فیلم دفاع مقدس در بخشهای رسمی جشنواره فجر به نمایش گذشته میشود! (در اینجا منظور فیلمهایی هستند که منحصرا به 8 سال دفاع مقدس میپردازند و آثاری همچون «ماجرای نیمروز» که میتواند به نوعی دفاع مقدس تلقی شود، در نظر گرفته نشدهاند)
روز پنجم
23 نفر
مهدی جعفری به عنوان دومین تجربه سینماییاش (بعد از فیلم «ایستگاه آتمسفر»)، به سراغ یکی از حساسترین و دراماتیکترین حوادث سالهای دفاع مقدس رفته که فیلمنامهاش چندین بار دست به دست شد و حتی حوزه هنری هم از تولید آن کنار کشید تا بالاخره سازمان اوج به عنوان تنها محصول امسال خود در جشنواره فیلم فجر، برروی آن سرمایهگذاری کرد. اگرچه خود جعفری 10-15 سال پیش، مجموعه مستندی از ماجرای این 23 نفر ساخته بود.
فیلم «23 نفر» ماجرای همان 23 نوجوان اسیر در اردوگاههای صدام است که قبل از عملیات بیت المقدس در بهار 1361 به تله افتاده و به اسارت گرفته شدند. در همان روزها، صدام برای انجام یک کار تبلیغاتی، با برگزاری نمایشهای مختلف تصمیم به آزادی آنها گرفت اما رشادت و دلاوری و مقاومت همین شیربچهها، نه تنها او را در انجام برنامه تبلیغاتیاش ناکام گذارد بلکه یکی از محوریترین پایههای لجن پراکنی دشمن علیه انقلاب و نظام اسلامی در کشاندن بچهها به جبهههای جنگ را فروریخت. آن شیربچهها با اعتصاب و مقاومت شگفت انگیزشان در استخبارات صدام، سرانجام خواسته خود را به کرسی نشانده و به اردوگاههای اسرای جنگی فرستاده شدند و سرانجام پس از 8 سال و چهار ماه در اواخر مرداد 1369 همراه دیگر آزادگان، به میهن بازگشتند.
در بخشی از فیلم «23 نفر»، در مقابل این جمله که شما هنوز بچه اید و صبر کنید تا بزرگ شوید، یکی از همان نوجوانان میگوید تا کی باید صبر کرد تا بزرگ شد؟ اصلا این بزرگ کی هست؟ و بچه کیه؟ در واقع آن بچهها در طول جنگ قد کشیدند و در همان دوران زندان استخبارات بزرگ شدند. این مفهوم همان جملهای است که فیلمساز بر در زندان استخبارات نشان میدهد که «در اینجا یک آدم داخل میشود و آدم دیگری خارج میشود».
آن بچهها هم وقتی از آن در بیرون آمدند، به کلی آدم دیگری بودند متفاوت با آن نوجوانان که چندی قبل داخل شده بودند و مهدی جعفری روایتی دلنشین و دقیق از آنچه اتفاق افتاده بوده را با استفاده از خاطرات این افراد و کتابی که در موردشان انتشار یافت، به تصویر میکشد. فیلم اگرچه نقاط ضعفی هم دارد ولی بدون شعر و شعار و البته روشنفکر زدگی مرسوم، حماسه تراژیکی آمیخته به طنز و مطایبه ارائه میدهد که در واقع اساس ماهیت 8 سال دفاع مقدس را در خود دارد. او پرگویی نمیکند و کم هم نمیگذارد. «23 نفر» تقریبا به قاعده و متناسب و تماشایی است.
پالتو شتری
فیلمی پرحرف و کم تصویر (به مفهوم سینمایی) که ظاهرا در نقد مدعیان فلسفه و روشنفکری است و شاید هم از همین رو، تا این حد پرگوست. اما این افراط در گفتار و تفریط در استفاده از زبان تصویر، نمیتواند کم مایگی شبه روشنفکران از این دست را که در فیلم مطرح میسازد، برساند. همانند نام فیلم یعنی «پالتو شتری» که کمترین ارتباط را با قصه و اصلا وجه تسمیه آن پیدا میکند. نه با پوشیدن آن، شارلاتانیسم کاراکترهای اصلی در میآید و نه اصلا ارتباط آن با کل ماجرا روشن میشود. احتمالا فیلمساز در نقد روشنفکری به فیلمهایی همچون «هامون» نگاهی داشته که بخشهایی از آن هم در فیلم نشان داده میشود، با این پرانتز که دوران هامون و هامون بازی دیری است به سر آمده و فیلمساز ما هنوز اندر خم هامون است!
قصر شیرین
فیلم تازه سیدرضا میرکریمی اگرچه از دو فیلم قبلیاش سرحالتر و به روزتر است یعنی ریتم بهتری دارد و مخاطب را همانند فیلم «امروز» زجرکش نمیکند اما همچنان آغاز وپایان قابل فهمی ندارد، گویا نه شروع میشود و نه پایان میگیرد. در میانه فیلم هم بسیاری از گرهها ومسائل نامشکوف مانده و یا به گونهای گنگ مطرح میشوند. گویی برخی سکانسها از قلم افتاده، انگار گرفتاریهای میرکریمی در جشنواره جهانی فیلم فجر باعث شده که بعضی صحنهها اصلا فیلمبرداری نشود یا اینکه حوصلهاش را نداشته است! فیلم «قصر شیرین» اگرچه برخی لحظات حسی دارد، بازی بچهها به خصوص دختر خردسال، نقطه قوت آن است ولی تیپ حامد بهداد تقریبا همان کاراکتر پرویز پرستویی در فیلم «امروز» است با ریتم کمی تندتر! فیلم گویی قرار است جادهای باشد ولی نامفهوم بودن بسیاری از روابط و اتفاقات که میرکریمی با اطلاعات قطره چکانی به آنها پرداخته، به این وجه فیلم نیز ضربه اساسی وارد ساخته است.