منصور پورمحیطی
در مطلب حاضر چیستی کهانت و پیشگویی و دیدگاه قرآن درباره آن و رابطه تکهن و جنیان مورد بررسی قرار گرفته است.
***
پیشگویی غیر از پیشبینی است. پیشبینی بر اساس استناد به امور طبیعی، عادی، علل و عواملی است که انسان بر اساس آن از آمدن باران یا خشکسالی یا ترسالی خبر میدهد؛ اما پیشگویی گفتن آینده است که مستند به علل و امور طبیعی نیست. پیشگویی میتواند مستند به اموری غیر عادی و غیر طبیعی باشد که از آیندهای حق خبر میدهد، مانند اخبار آینده که از سوی پیامبران و اولیای معصوم الهی(ع) بیان میشود؛ زیرا آنان به منبعی متصل هستند که اخبار ام الکتاب و لوح محفوظ را در اختیار دارد و مالک آن است؛ البته برخی از افراد هستند که توانایی پیشگویی دارند؛ زیرا با کسانی از جنیان ارتباط مییابند که همانند اولیای الهی انسانی، از اولیاءالله هستند و توانایی و دانایی در سطحی از پیشگویی را دارا هستند؛ اما بیشتر کسانی که با جنیان ارتباط دارند با جنیان کافری است که سارق بوده و استراق سمع میکنند؛ در حالی که فرشتگان با شهاب ثاقب آنان را از محیط اطلاعاتی دور میسازند تا از اخبار آینده آگاه نشده و پیشگویی نداشته باشند؛ این گونه است که این دزدان اطلاعات و اخبار، به دو سبب کفر و سرقت ناقص، اگر اطلاعاتی را در اختیار انسانها قرار میدهند، آمیختهای از حق و باطل و راست و دروغ است.
از نظر قرآن، افرادی که با جنیان ارتباط دارند و به روشهایی چون سحر و طلسم و مانند آن تمسک میجویند، به عنوان «کاهن» مطرح هستند؛ زیرا واژه «کهن» در فرهنگ عربی و قرآنی ، به کسی گفته میشود که با ارتباط با جنیان قادر به پیشگویی و بیان اخباری است که بیرون از دسترسی عادی بشر است. واژگان «تکهن» و «کهانت» نیز به معنای پیشگویی، فال گویی و بیان اخبار غیبی و آینده با استفاده از موکلان جنی است.
در تعریف کاهن گفتهاند: الکاهن من یتعاطی الخبر عن الکائنات فی مستقبل الزمان؛ کاهن کسی است که از وقایع و حوادث آینده خبر دهد؛ و نیز گفتهاند: الکاهن من کان له رأی من الجن یأتیه الاخبار؛ کاهن کسی است که با ارتباط با جن اخباری را از او میآورد و بیان میکند؛ زیرا کلمه «رأی» بر وزن غنی به معنای صاحب رأی و تابع است.(المصباح المنیر، ج۲، ص۱۲۱؛ مسالک الافهام، ج۳، ص۱۲۸؛ حدائق الناضره، ج۵، ص۳۵؛ مکاسب ، شیخ انصاری،ج۲، ص۳۳؛ جامعالمقاصد، ج۴، ص۳۱)
خاستگاه کهانت ارتباط با جنیان و شیاطین است(جن، آیه 6)؛ زیرا بعيد نيست مقصود از استعاذه به جنّ كمك گرفتن از آنها در امر كهانت باشد. (الميزان، ج 20، ص 42)
براساس دیدگاه قرآن، استراق اخبار آسمانى از سوى شیاطین و انتقال آن به کاهنان زمینی و انسانی امری بوده که در گذشته بیشتر اتفاق میافتاد (حجر، آیات 17 و 18؛ شعراء، آیات 221 تا 223؛ صافات، آیات 6تا 10؛ جن، آیات 6 تا 9) و پس از ظهور پیامبر(ص) به شدت کاهش یافته است. قبل از بعثت پيامبر(ص)، شياطين، اخبار آسمانى را شنود مى كردند و به كاهنان زمينى انتقال مى دادند. (مجمع البيان، ج 5 - 6 ، ص 510) باید توجه داشت که مقصود از «افّاك اثيم» كاهنان مى باشند. (فتح القدير، ج 4، ص 120)
امکان پیشگویی از طریق جنیان
از نظر قرآن، نه تنها پیشگویی نسبت به برخی از حوادث آینده از طریق ارتباط با جنیان شدنی است، بلکه وقوع نیز یافته است؛ زیرا بر اساس آموزههای قرآنی، همه حوادث و رخدادهای هستی در ام الکتاب ثبت و ضبط شده است که از آن به لوح محفوظ(بروج، آیه 22) و کتاب مبین(یونس، آیه 61) نیز تعبیر میشود.
خداوند درباره حوادثی که درکتاب پیش از آفرینش آن ثبت و ضبط شده است؛ میفرماید: هيچ مصيبتى نه در زمين و نه در نفسهاى شما به شما نرسد، مگر آنكه پيش از آنكه آن را پديد آوريم در كتابى است. اين كار بر خدا آسان است تا بر آنچه از دست شما رفته اندوهگين نشويد، و به سبب آنچه به شما داده است، شادمانى فرحناک نكنيد و خدا هيچ خیالباف و خودپسند فخرفروشى را دوست ندارد. (حدید، آیات 22 و ۲۳)
خدا همچنین میفرماید که کلیدهای خزائن غیب در اختیار اوست؛ زیرا هر چیزی دارای خزائنی است که در اختیار خدا است و از آنجا نازل میشود. چنانکه میفرماید: و كليدهاى غيب تنها نزد اوست، جز او كسى آن را نمى داند و آنچه در خشكى و درياست مى داند و هيچ برگى فرو نمى افتد؛ مگر اينكه آن را مى داند و هيچ دانه اى در تاريكيهاى زمين و هيچتر و خشكى نيست؛ مگر اينكه در كتابى روشن ثبت است. (انعام، آیه ۵۹)
آنچه در عالم دنیا و طبیعت از اثبات و محو یا مرگ و زندگی یا هر چیز دیگری اتفاق میافتد از قبل نوشته شده است و فرشتگان بر اساس آن کتاب هر چیزی را در عالم طبیعت نسخه میکنند؛ یعنی از روی اصل کتاب، آن را در عالم طبیعت و دنیا ایجاد میکنند.(جاثیه، آیه 29؛ و روایات تفسیری از امام صادق؛ المیزان، ذیل آیه)
البته استنساخ از روی ام الکتاب و لوح محفوظ پس از آن است که هر امری که در طول میبایست اتفاق بیفتد به امضای خلیفه الله در زمین برسد که این امضا در شب قدر انجام میشود.(دخان، آیات 1 تا 5؛ قدر، آیات 1 تا 5)
پس از امضای هر امری که باید اتفاق بیفتد، در طول سال فرشتگان مامور هستند تا آن را استنساخ کنند؛ در اینجا است که برخی از جنیان کافر برای سرقت اطلاعات به آسمان میروند تا پیش از وقوع آن، از آن اخبار و حوادث آگاه شوند؛ چنانکه خدا بارها در آیاتی به این نکته اشاره کرده است. (صافات/ آیات 6 تا 10)
برخی از فرشتگان آسمان به عنوان زاجرات، مسئولیت این را دارند که این دزدان جنی اطلاعات و اخبار آینده را با شهابهای ثاقب و شکافنده برانند تا از اخبار ملأ اعلی دزدی و سرقت نکنند.(صافات، آیه 2)
خدا میفرماید که پس از ظهور پیامبر(ص) شمار نگهبانان آسمان بیشتر شده است و حراست شدیدی از آسمان میشود تا دسترسی جنیان سارق کاهش یابد؛ چنانکه خدا میفرماید: و ما بر آسمان دست يافتيم و آن را پر از نگهبانان توانا و تيرهاى شهاب يافتيم و در آسمان براى شنيدن به كمين مینشستيم؛ اما اكنون هر كه بخواهد به گوش باشد تير شهابى در كمين خود مىيابد و ما درست نمىدانيم كه آيا براى كسانى كه در زمين هستند بدى خواسته شده يا پروردگارشان برايشان هدايت خواسته است. (جن، آیات 8 تا ۱۰)
پس از سوی خدا محدودیتهای شدیدی برای جنیان اعمال شده تا دسترسی به آسمان و اطلاعات غیب کاهش یابد. از همین رو آنان دیگر نمیتوانند اطلاعات کامل و جامعی را به دست آورند. از سویی اطلاعات آنان همواره به سبب کفر و دزدی مخدوش بوده و کامل نیست و نمیتوان به اخباری که راست و دروغ درهم آمیخته اعتماد و اطمینان کرد؛ بنابراین، پناهجویی انسانهای کاهن به جنیان برای حفظ خود یا کسب اطلاعات امری نادرست و ناروا است؛ خدا از زبان جنیان می فرماید: وَأَنَّهُ كَانَ رِجَالٌ مِنَ الْإِنْسِ يَعُوذُونَ بِرِجَالٍ مِنَ الْجِنِّ فَزَادُوهُمْ رَهَقًا؛ و مردانى از آدميان به مردانى از جن پناه میبردند و بر سركشى آنها مىافزودند. (جن، آیه ۶)
اما چنین پناهجویی میتواند موجب سرکشی و دور شدن شخص از حق و حقیقت شود و به جای آنکه در مسیر درست و راست قرار گیرد از آن دورتر شود.
حرمت کهانت و تسخیر جنیان
از نظر آموزههای اسلام و حکم فقه اسلامی، کهانت به معنای تسخیر جن و ارتباط با آنان برای پیشگویی، اقدامی حرام و هر گونه درآمدی از آن به عنوان مکاسب محرم تلقی میشود و نمیتوان از چنین راهی امرار معاش کرد و به کسب درآمد پرداخت. بنابراین، کسانی که به کهانت اقدام میکنند یا از طریق کاهن بر آن هستند تا پیشگویی داشته باشند و از اخبار غیب آگاه شوند، کاری حرام مرتکب می شوند.(مکاسب، شیخ انصاری،ج۲، ص۳۳؛ جامعالمقاصد، ج۴، ص۳۱؛ ریاضالمسائل، ج۱، کتاب تجارت)
کسی که به کهانت اقدام میکند، از دین اسلام خارج شده است؛ زیرا پیامبر گرامى اسلام، حضرت محمد بن عبداللَّه(ص) فرمودند: مَنْ تَکَهَّنَ اوْ تُکَهِّنَ لَهُ فَقَدْ بَرِءَ مِنْ دِینِ مُحَمَّدٍ؛ کسى که کهانت و پیشگویى کند و یا نزد پیشگو برود، از آیین اسلام برائت و بیزارى جسته است. (وسائلالشيعه، ج 12، ابواب ما يكتسب به، باب 26، ح 2)
از نظر اسلام نه تنها کهانت باطل و حرام است، بلکه کسانی که نزد آنان می روند تا از اخبار غیبی و پیشگوییهای آنان مطلع شوند، آنان نیز گناهی بزرگ مرتکب می شوند. از همین رو امام صادق(ع) به نقل از پیامبر اسلام(ص) فرمودند: مَنْ مَشى الى ساحِرٍ اوْ کاهِنٍ اوْ کَذّابٍ یُصَدِّقُهُ فیما یَقُولُ فَقَدْ کَفَرَ بِما انْزَلَ اللَّهُ مِنْ کِتابٍ؛ کسى که به سراغ جادوگر، یا پیشگو، یا آدمهاى دروغگویى که از آینده خبر مىدهند، برود و گفتار آنها را تصدیق کند، نسبت به کتاب قرآن کفر ورزیده است!( وسائلالشيعه، ج 12، ابواب ما يكتسب به، باب 26، ح 3)
بر اساس این روایات و روح احکام اسلامی میتوان دریافت که نه تنها کهانت حرام و گناه است، بلکه هر عملی که در راستای پیشگویی نه پیشبینی انجام میشود مانند استفاده از رمل و اسطرلاب و حساب اعداد و دیگر علوم غریبه یا هیپنوتیزم و خواب مغناطیسى، تا از اخبار آینده آگاه شود، حرام و گناه است.
البتّه هیپنوتیزم براى درمان بیماریها اشکالى ندارد. مثل اینکه بیماران مبتلا به افسردگى، یا کسانى که حساسیّت فوقالعادهاى دارند، یا احساس شدید گناه مىنمایند را با هیپنوتیزم درمان کنند، این کار اشکالى ندارد. حتّى گاه برخى از بیماران را به هنگام جرّاحى هیپنوتیزم کرده، و از داروى بىحسّى استفاده نمىنمایند، این کار نیز اشکالى ندارد. امّا اگر کسى را خواب کنند تا اطّلاعاتى از او بگیرند و اسرار و اخبار پنهانى مردم را کشف کنند، کار حرامى است. نتیجه اینکه اصل کهانت از نظر شریعت مقدّس اسلام از گناهان شمرده شده و خداوند به مسلمان اجازه پیشگویى نداده است.(نگاه کنید: سوگندهاى پر بار قرآن، آیتالله مکارم شیرازی، انتشارات مدرسة الامام علی بن ابیطالب، قم، 1386 ه.ش، ص 350-352)
با توجه به آنچه بیان شد میتوان دریافت که کهانت، امرى نکوهیده نزد خداوند است(نساء، آیه 51)؛ زیرا ممكن است كه مراد از «الطاغوت» كهانت باشد. (روح المعانى، ج 4، جزء 5، ص 83)
اتهام کهانت به پیامبران
در طول تاریخ پیامبران به کهانت متهم شدهاند؛ زیرا به سبب ارتباط با خدا از اخبار غیبی اطلاع مییافتند که بسیار مفید و سازنده برای انسان است. عبارت تمامی دشمنان پیامبران عبارتی چون ساحر و مجنون است: كَذَلِكَ مَا أَتَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا قَالُوا سَاحِرٌ أَوْ مَجْنُونٌ؛ بدينسان بر كسانى كه پيش از آنها بودند هيچ پيامبرى نيامد، جز اينكه گفتند: ساحر يا جنزدهاى است.(ذاریات، آیه ۵۲)
از آنجا که برخی از پیامبران از جمله حضرت سلیمان نبی(ع) از لشکر جنیان حتی شیاطین آنان بهره می برد، اتهام نسبت به ایشان بیشتر از هر پیامبر دیگری است.(بقره، آیه 102)
حضرت سلیمان(ع) برای انواع کارهای خویش از جنیان از جمله شیاطین استفاده میکرد که شامل کارهای غواصی و آهنگری و بنایی و مانند آنها بوده است.(ص، آیات 36 تا 38؛ انبیاء، آیات 81 و 82) یکی از جنیان به نام عفریت نیز بر آن شد تا تخت بلقیس ملکه سبا را از یمن به فلسطین و بیتالمقدس بیاورد.(نمل، آیات 38 و 39)
همین ارتباط موجب شد تا چنین اتهامی به ایشان زده شود. به پیامبر(ص) هم اتهام زده شد که قرآن را از جنیان گرفته است و خدا مشرکان را به سبب این اتهام کهانت سرزنش و توبیخ میکند(حاقه، آیه 42)؛ مقصود از «و لا بقول...» نفى تهمت كهانت به قرآن و گرفته شدن آن از جنّيان به وسيله پيامبر(ص)است. (الميزان، ج 19، ص 404؛ الكشاف، ج 4، ص 606)
از نظر قرآن، هر چند که كفّار میگويند: اين قرآن سحر و كهانت است، لكن خداى علاّم، مؤكّداً میگويد: ما قرآن را بر تو فرستاديم، قرآن نه از قبيل سحر است و نه از قبيل كهانت، بلكه از نزد پروردگار تو فرود آمده است. (حاقه، آیات 40 تا 43؛ مخزن العرفان، ج 14، ص 249)
همچنین اينكه خداوند در آیه 29 طور، كاهن نبودن پيامبر(ص) را به «بنعمة ربّك» مقيّد كرد، خواست تا بر خصوص آن جناب منّت بگذارد و بگويد كه تو نعمت خاصّى دارى و آن نعمت نمیگذارد در معرض كهانت باشى. (الميزان، ج 19، ص 18)
برخی بر این باور بودند که حضرت یوسف(ع) برای تاویل و تعبیر رویا، از کهانت بهره میبرد اما خداوند آن را نفی کرده و ایشان را از کهانت در این زمینه مبرا و منزه میداند(یوسف، آیه 37)؛ بر اين اساس كه سخن يوسف(ع) در آیه که میفرماید: «ممّا علّمنى ربّى» از آن جهت بود كه خواست بگويد: من شما را از وحى و علم خبر میدهم، نه از نجوم و كهانت. (دقايقالتأويل، ص 287)