جمال و جلال «شعر انقلاب» در دوازده آینه (بخش اول)
رضا اسماعیلی
در این مقاله، جلال و جمال شعر انقلاب را در دوازده آینه بیغبار به تماشا مینشینیم. آینههای روشنی که هر چند از دام تعلق زمین رسته و به آسمان پیوستهاند، ولی ما همچنان میتوانیم در لحظههای دلتنگی، حلاوت همنشینی و هم نفسی با آنان را با زمزمه آثارشان تجربه کنیم. دوازده آینهای که آمیزهای از «آب و خرد و روشنی»اند. در این نوشتار، علاوه بر معرفی اجمالی این چهرههای ماندگار، با ترنم و تبسم شعری، یاد و خاطره زلالشان را گرامی میداریم. و چه خوش است زمزمه نام و نشان این عاشقان:
«طاهره صفارزاده، مهرداد اوستا، سپیده کاشانی، حمید سبزواری، مشفق کاشانی، سلمان هراتی، سیدحسن حسینی، قیصر امینپور، نصرالله مردانی، محمدعلی مردانی، احمد عزیزی، و خلیل عمرانی.»
آینه اول: طاهره صفارزاده
زنده یاد طاهره صفارزاده يكی از چهرههای شاخص و درخشان شعر روزگار ما بود. شاعری كه جانمایه اشعارش تعهد، مفهومگرايي، انديشهمحوری و دينباوری است. وی علاوه بر شاعری، در نويسندگي، تحقيق، تدريس و ترجمه نيز دستي توانا داشت، چنان كه قرآن را به سه زبان زنده دنيا ترجمه كرده بود. ديگر آن كه صفارزاده به عنوان پايهگذار «نقد علمي ترجمه» و مؤلف نظريه «ترجمه تخصصي» در ايران شناخته شده است. ضمناً نام این بانوی عالم و فرهیخته به عنوان يكي از آغازكنندگان «شعر نيمايي ديني» و همچنين يكي از بنيانگذاران حوزه هنري سازمان تبليغات اسلامي در تاريخ ادبيات انقلاب اسلامي ايران به ثبت رسيده است.
برخورداری از دانش و بينش ادبي، آشنايي با پيشينه هزارساله ادبيات پارسي، تنفس در هوای ادبيات معاصر، تسلط كامل به زبان انگليسي و آشنايي با ادبيات جهان باعث شده كه نام صفارزاده همواره از دهه چهل تاكنون در ذهن و زبان جامعه ادبي جاری و ساری باشد و حتي توجه محافل و مجامع ادبي و علمي جهان را به سوی او معطوف گرداند. چنان كه وی در سال 2006 میلادی از سوی سازمان نويسندگان آسيا و آفريقا به عنوان برجستهترين زن مسلمان و نخبه جهان برگزيده شد كه اين امر افتخاری بزرگ برای ايران و جهان اسلام به شمار ميرود.
صفارزاده شاعری را همچون علامه اقبال لاهوری مسند انسانسازی و «اصلاحگری» ميدانست و به شاعر به عنوان يك «مصلح اجتماعي» نگاه ميکرد. از همين رو در اكثر شعرهای او توجه به آموزههای اخلاقي ـ ديني مشهود است. صفارزاده در تعريف شعر چنين ميگويد:
«تعريف من از شعر همان است كه در«طنين در دلتا» گفتهام. طنين حركتي است كه حرف من در ذهن خواننده ميآغازد. شعر من، شعر انديشه است. وقتي كه فكری را عنوان ميكنم بايد تأثير انديشگي بر خواننده بگذارد. بنابراين من با شعر عاطفي و احساسي حتي بعد از «رهگذر مهتاب» تقريباً كم رابطه هستم. اعتقادم اين است كه عاطفه و احساس يك بخش جزئي در شعر هستند. شاعر بايد مسئولانه انديشه كند.» (1)
ما هیچگاه
از خوف آنچه پشت نقاب است
فارغ نبودهایم
ما هیچگاه
از مکر آنچه پشت نقاب است
ایمن نبودهایم
تاریخی از نقاب پشت سر ماست
تاریخی از نقاب پشت سر ماست...(2)
آینه دوم: مهرداد اوستا
از «مهرداد اوستا» (3) باید به عنوان معلم شعر انقلاب نام برد. وی شخصيت ارزندهای در فرهنگ و ادبيات ايران بود كه متأسفانه او را زود از دست داديم و امروز فقدان شاعر باسواد و اندیشمندی چون او به شدت در عرصه شعر و ادبیات انقلاب اسلامی حس ميشود. با وجود اینکه اوستا چهره ماندگاري در حوزه ادبيات، فرهنگ و هنر معاصر ماست؛ اما متأسفانه متوليان فرهنگي ما هنوز كار بزرگي براي شناساندن اين شخصيت به نسل جوان انجام ندادهاند. به همين منظور جا دارد كه وزارت ارشاد و سازمان تبليغات اسلامي براي شناساندن اين شخصيت، يك كنگره سالانه برگزار كنند كه در آن آثار او مورد بازخوانی و ارزیابی عالمانه قرار گيرد و پژوهشگران و منتقدان در رابطه با آثار و شخصيت ادبی او سخنراني كنند.
گذشته از شخصيت مرحوم اوستا كه آميخته با ارزشها و کرامتهای والای انساني بود، زنده یاد اوستا در حوزه قصيدهسرايي نيز از جايگاه بسيار بالايي برخوردار است؛ به گونهاي كه بعضي او را به عنوان پدر قصيدهسرايي ايران بعد از ملكالشعراي بهار ميشناسند. قصيدههاي او که به سبک خراسانی سروده شدهاند از فخامت و استواري زيادي برخوردارند كه ميتوان آنها را با قصيدههاي بهار و بزرگان ادبيات فارسي مقايسه كرد.
اوستا علاوه بر حوزه شعر، در حوزههاي ديگر مانند فلسفه، زيباييشناسي، تاريخ هنر و موسيقي نيز تأليفهاي زيادي دارد. او در همان آغاز جواني به تدريس رشتههاي مختلف در دانشگاه تهران پرداخته بود، چنانچه در سن بيست و پنج سالگي به عنوان جوانترين استاد در دانشگاه، فلسفه، زبان و ادبيات فارسي، زيباييشناسي، تاريخ هنر و موسيقي تدريس ميكرد و مطالعاتي عميق در اين رشتهها داشت. این شاعر نامدار علاوه بر مجموعه شعرهايي كه از خود به یادگار گذاشته ، رسالاتی نیز در زمينه ادبيات و هنر تأليف كرده است كه مطالعه اين رسالههاي تحقيقي ميتواند براي نسل امروز مفيد و آموزنده باشد.
اوستا قبل از انقلاب نيز مدتي زندانی سیاسی بود و مزه در بند بودن را چشيده بود. در كليات این شاعر توانمند بخشهايي از « زندان – سروده»هایش نیز آمده است. او سابقه مبارزات سياسي داشت و در دوره پهلوي نيز شعرهايي در اعتراض به تبعیض و نابرابریهای اجتماعی دوران ستم شاهی سروده بود. بعد از انقلاب نيز مرحوم اوستا با سرودن مجموعه شعر «امام؛ حماسهاي ديگر»، همراهي خود را با انقلاب و امام (ره) به زبان شعر روايت كرد.
اوستا پس از تبعید حضرت امام(ره) قصیدهای با عنوان «پردگی بامداد» در سال 1343 در 56 بیت سرود که ابیاتی از این قصیده فاخر و استوار را با هم زمزمه میکنیم:
بازم نه دیده خفت و نه اندیشه آرمید
نی زان امیر قافلۀ شب، خبر رسید
آن بامداد پردگی شب، كه از افق
سر بر زد و به پرده شب گشت ناپدید
و آن آفتاب دانش و انصاف و مردمی
در شهر بند فتنه اهریمنی چه دید؟
بانگ سمند صاعقهافشان او چه شد؟
کآتش به دیولاخ ستمگستری کشید؟
بس حلقههای آه به مهراب صبحدم
زد آرزو به بوی توای قبله امید
آن شاهباز نادره پرواز، یک نفس
آراست بال و بر سر ایوانم آرمید
نیلوفر سپیده ز تالاب صبحدم
سر برفراشت از افق عمر و بردمید
چون یک بهار زمزمه و جلوه در خیال
گسترده بال و از سر ایوان من پرید
این بود، هرچه بود، اگر صبح اگر که وهم
یا از جوانی به دروغی یکی نوید
خوابی شد و به سایه شب آشیان گرفت
یادی شد و به کنج فراموشی آرمید
یادی چگونه یاد، که یک سر ز یاد رفت
خوابی چگونه خواب، که دیگر ز سر پرید
زین پس جدا از او من و بختی که یک نفس
بیدار مینیامد و چشمی که نغنوید...(4)
آینه سوم: سپیده کاشانی
سرور اعظم باکوچي، فرزند حسين باکوچي، معروف به «سپيده کاشاني»، از طلایه داران شعر انقلاب اسلامی بود. بانوی نمونهای که برگ برگ زندگي پر افتخارش، سرشار از تلاش و تکاپوست. هنرمند و شاعر مسلماني که با حفظ عصمت و حجاب خويش، تا آخرين روز حيات در صحنه فعاليتها فرهنگي و اجتماعي حضوری شايسته و تأثير گذار داشت.
حضور درخشان «سپيده» به عنوان يک بانوي شاعر مسلمان در عرصه فعاليتهاي ادبي و هنري، در شرايطي که دشمنان اسلام و انقلاب مترصد آن بودند که نظام جمهوري اسلامي را در چشم مردم جهان، نظامي عقب مانده، متحجر و مخالف با فعاليت هاي اجتماعي زنان در جامعه معرفي کنند؛ حضوري معنادار و ارزنده بود که بر روي همه القائات مغرضانه دشمن خط بطلان مي کشيد.
اين شاعر نام آشنا و بلند آوازه، يکي از چهرههاي مستعد و درخشان شعر انقلاب بود. او در مدت کوتاه حيات پر برکت خويش، با طبعي سليم و قريحهاي سرشار، آثاري قابل تأمل و خواندني از خود به يادگار گذاشت. آن شاعر نجيب، سپيدانديش و پاک نهاد، در کنار جايگاه والاي ادبي خويش، نمونه يک انسان نيک سيرت و پارسا نيز بود. انساني با برجستگيهاي اخلاقي بسيار و اعتقاد و باوري روشن و عميق.
خداباوري، دينداري، حقجويي، عدالت خواهي، انسان دوستي، و پايبندي به اصول و مباني اخلاقي، از ويژگيها و مولفههاي ذاتي و محتوايي اشعار اين شاعر انقلابي و ارزشمند است که در واژه به واژه سرودههاي از دل بر آمدهاش جلوهگري مي کند.
اشعاري که او در وصف حماسه آفريني هاي بسيجيان و رزمندگان سروده است، در زمره اسناد معتبري است که در تاريخ دفاع مقدس ملت ايران هماره ماندگار خواهد ماند.همچنين «شهيد– سروده» هاي فاخر او که باعث ارج و اعتبار ادبيات دفاع مقدس است، از جمله «شهيد - سروده»عاطفي و تپنده «شکسته سرو باغ آشنايي» که در سالهاي دفاع مقدس با صداي روحنواز سيد حسامالدين سراج در ذهن و زبان نسل انقلاب جاودانه شد:
شکسته سرو باغ آشنايي
چه سنگين است بار اين جدايي
همه کوچه به کوچه، حجله حجله
وطن از خون پاکان گشته دجله
پرت در خون کشيدند اي چکاوک
تو را اي نازنين منزل مبارک
مبارک بادت اي جان حجله خاک
دلاورگرد ما، اي خوب، اي پاک
....
برادر با برادر دوش بر دوش
غم بيگانگي کرده فراموش
همه سر داده با فرمان رهبر
شعار وحدت و الله اکبر
زمين در زير گام يکه تازان
وطن در سلطه آينده سازان
مسلسل با مسلسل شد برابر
به خون شوييم خونت اي برادر
بميرد دشمنت اي سينه صد چاک
که کردت چلچراغ سينه خاک (5)
منابع و مآخذ:
1 – صفارزاده، طاهره، فصلنامه شعر، شماره 37، تابستان 83 ، ص 19.
2 – صفارزاده، طاهره، مجموعه اشعار، تهران، پارس کتاب، چاپ اول، 1391، شعر نقاب، صص 324 و 325.
3 - محمدرضا رحمانی با نام هنری مهرداد اَوِستا (متولد ۲۰ بهمن ۱۳۰۸ بروجرد- درگذشت: ۱۷ اردیبهشت ۱۳۷۰ تهران)، از نویسندگان و شاعران معاصر ایران بود که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی با پیوستن به حوزه هنری(حوزه اندیشه و هنر اسلامی) در تربیت شاعران نسل اول انقلاب نقشی تاثیرگذار داشت.
4 - اوستا، مهرداد. امام حماسهای دیگر. تهران: حوزه اندیشه و هنر اسلامی، 1359; تهران: سازمان تبلیغات اسلامی، حوزه هنری، 1368.
5– کاشانی، سپیده، مجموعه آثار، تهران، انجمن قلم ايران، چاپ اول، ص 225.