به مناسبت میلاد امام حسن عسکری (ع)
یاری که از رخسار او، قدر ثُریّا بشکند
شعر سید رضا موید
یاری که از رخسار او، قدر ثُریّا بشکند
برخاست کز بالای او، مقدار طوبا بشکند
ازمشرق عشق و هنر، تابیده خورشیدی دگر
ماهی که نور طلعتش، هر ظلمتی را بشکند
آمد امام عسکری، با جلوههای داوری
کز او طلسم ساحری، در دست اعداء بشکند
نامش حَسن، رویش حَسن، فرزند چندین بتشکن
کاو همچو جَدّ خویشتن، سَدِّ ستمها بشکند
روشنگر راه بشر، در مَرتَبت هادی عَشَر
هر قدرتی را منطقش سرافکند پا بشکند
اینست فرزند نبی، کز شوکت میلاد او
آب از سماوه سر زند ایوان کسرا بشکند
اینست فرزند علی کز هیبت شمشیر او
امواج دلها میتپد افواج اعدا بشکند
سرها همه در بند او مهدی بُوَد فرزند او
کز عزم بیمانند او بُتهای دنیا بشکند
در جمع ارباب سخن، پیران ادیان و ملل
هر جا که او لب وا کند بازار آنها بشکند
تفسیر قرآنش ببین، میزان عرفانش ببین
حُکّام عصر خویش را با علم و تقوا بشکند
گر او نمیدادی تبر، در کف خلیلالله را
کی میتوانست آن نبی یکباره بُتها بشکند؟
گر او نگفتی لاتَخَف، موسی کلیمُالله را
میدیدی از وحشت عصا در دست موسا بشکند
بشمارد ارنعمای خود بر انبیاء و اولیاء
در زیر بار منَّتش پشت مسیحا بشکند
یارب مبادا تا به او گردد زلیخا روبهرو
چون قیمت یوسف دگر پیش زلیخا بشکند
ای کعبه امید دل، ای روی تو خورشید دل
از بارش سنگ فِتَن تاکی سر ما بشکند؟
دل بر شما بستیم ما برعهد خود هستیم ما
عهد میان ما و تو یارب مبادا بشکند
تا سر نَهَم بر پای تو دارم سر سودای تو
تا منزل عشقت شود خواهم دلم تا بشکند
من با همه آلودگی، بردرگهت روکردهام
مگذار در پای دلم، خار تَمنّا بشکند
آمد«مؤید» سوی تو شاید ببیند روی تو
امروز بشکست از غمت، مگذار فردا بشکند