ضرورت توجه به معضل کپیرایت و عدم اجرای قوانین بازدارنده - بخش پایانی
مهار سرقتهای علمی و ادبی با هوشیاری اهلفن
گالیا توانگر
همین حالا که به میدان انقلاب پایتخت سری بزنید از هر گوشه و کناری این ندا برمیخیزد که «تحقیق، پایاننامه ارشد و دکتری» گویی سبزی فروخته میشود! این روند سالیان درازی است که ادامه دارد و هیچ نظارتی هم صورت نمیگیرد.
میترا بوشهری یک دانشآموخته ادبیات برایمان میگوید: «بعضا دیده شده یک پایاننامه که در شهری دور افتاده نوشته و دفاع شده است، برای فروش به دست یک دانشجو تهرانی میدهند و برعکس. استاد که همه پایاننامههای کشوری را نخوانده است؛ فوقش بر پایان نامههای نوشته شده در دانشگاه خود و چند دانشگاهی که با آنها در ارتباط بوده، اشراف داشته باشد.»
فواد دانشپور یک دانشجوی دکتری برایمان میگوید: «البته الان به این راحتیها هم نیست. یک سیستمی خریداری شده که از همه استادان خواستهاند پایاننامههای دانشجویی را در آن بارگذاری کنند. اینگونه پایاننامه جدیدی که به دست استاد میرسد، در آن سیستم قرار گرفته و جستوجو میشود که چند درصد کار جدید در مقایسه با قبلیها دستاورد جدید و متعلق به دانشجوی نگارنده است؟ همه کپیهای احتمالی را با رنگ قرمز نشان میدهد. بهویژه اگر ارجاع در متن نداده باشید، سریع دستتان رو میشود.»
اهمیت ارجاع در متن
مساوی با حیثیت علمی
خسروبیگی یک استاد روش تحقیق در مثالی از پیامدهای عدم ارجاع در متن پایان نامه دانشجویی برایمان میگوید: «بر روی یک مقاله علمی- تاریخی کار میکردم. در همین حین گرفتاری برایم پیش آمد و بخشی از کار را به یک دانشجوی مورد اعتماد خود در مقطع دکتری سپردم. یک روز آمد و همه فیشهای مرا بُرد تا کار آن بخشی را که به وی محول کرده بودم، از روی فیشبرداریهایم به سرانجام برساند.»
وی ادامه میدهد: «مدتی گذشت و خبری از آن دانشجو نشد. تلفنی روند کار را جویا شدم. گفت انجام دادهام. اتفاقا فیشهای مرا که برده بود، برگرداند و من دیدم کار را هم خوب انجام داده است. خرسند از پایان کار مقاله را با ذکر اسم خودم و او جهت چاپ در یک مجله علمی معتبر ارسال کردم.»
این استاد روش تحقیق در دانشگاه با ناراحتی که در چهرهاش نمایان است، میگوید: «مدتی از ارسال مقالهام برای آن نشریه علمی گذشت و آقایی با من تماس گرفت. گفت: شما یک پاراگراف از مقاله مرا بدون ذکر منبع در مقاله خود آوردهاید؟! اول خیلی جا خوردم چون با توجه به اینکه سالیان سال استاد روش تحقیق در دانشگاه هستم، به خوبی میدانم که اهمیت ارجاع در متن چقدراست؟ ولو یک پاراگراف از دیگری باشد.»
وی در تکمیل صحبتهایش میگوید: «به دانشجویم زنگ زدم و گفتم: از هیچی نترس و به من راستش را بگو. آیا کاری را که به تو محول کرده بودم، خودت انجام دادی؟ مِن...مِن کنان گفت: متاسفانه، خیر. پدرم فوت شده بود و کار را به دوستم سپردم. سرانجام معلوم شد که آن دوست - اگر براستی وجود حقیقی داشته- این اشتباه بزرگ را مرتکب شده و یک پاراگراف از مقاله فرد مدعی را بدون ارجاع در متن آورده است.»
نوشتههای ما را با اسم خودمان منتشر کنید
ولی وردی یک شاعر از خطه سبز شمال برایمان صادقانه میگوید: «انگار شاعران و نویسندگان در زمره خالقان آثار قرار ندارند و مخاطبان برایشان حق مؤلف قایل نمیشوند. در شبکههای مجازی نوشته هایشان کپیپیست میشود. نوشتههایشان دزدیده میشود و حتی در مواردی مالک پیدا میکند!
بسیاری از دوستان شاعر و نویسندهام از دزدیده شدن نوشتههایشان گله دارند. میگویند: شعرهایمان را کپی میکنند و اسم شاعر را نمینویسند. شعرها و نوشتههایمان با اسم مالکانی جدید به دست خودمان میرسد.»
وی ادامه میدهد: «برای پیدا کردن نام نویسنده یک اثر باید بدانیم به کجا مراجعه میکنیم؟ قطعا از سایت... کالا نمیتوانیم صاحب یک شعر و نوشته را پیدا کنیم، ولی اگر همان قدر که برای کپی یک نوشته اشتیاق داریم، برای پیدا کردن صاحب اثر هماشتیاق داشته باشیم، حتما به نتیجه میرسیم.»
وی گلهمندانه میگوید: «چه بسیار شعرهایی که به اسم شاعران مشهور منتشر شده، اما متعلق به نویسندگانی بوده که اتفاقا تشنهتر و محقتر برای کسب شهرت و تحسین هستند.»
این شاعر با نگاهی به مشکلات اقتصادی قشر هنرمند و شاعر در تکمیل صحبتهایش میگوید: «در کپی پیست شعر، داستان، خبر و... عجول نباشیم. باور کنیم شاعران و نویسندگان هم نان میخورند و سفرههاشان زیر همان کلماتی پهن است که مینویسند و سفره ذوقشان کمرزق و روزی است، چرا که هیچ کس کارشان را «کار» نمیداند. حتی آنها که با آثارشان کِیفها میکنند. چقدر شنیدهایم که مگر نویسندگی شغل است؟ مگر شاعری شغل است؟!
شاید باور نکنید ما نان کلمات و ذوق و اندیشهمان - اگر باشد- را میخوریم. لقمههایی کوچک به ازای حرفهای معلقی که شکارشان کرده و روی کاغذ رامِشان میکنیم. نوشتههای ما را با اسم خودمان منتشر کنید، لطفا.»
سوءاستفاده از نظریات دیگران
بدون مشخص کردن نام پدیدآورنده
آیا یک مضمون ادبی میتواند برای دو شاعر تکرار شود یا اینکه شاعر این مضمون را از وی میگیرد و به نوعی دستکاری میکند و به نام خودش به بازار ادبی عرضه میکند؟
آیا فرو رفتن محقق، شاعر و نویسنده در یک لحظه خاصی است که دیگران میتوانند آن لحظه را داشته باشند؟ آیا تجربههای مشترک هستند که تعبیرشان متفاوت است یا تجربه و تعبیر هر دو یکی است؟
دکترمهدی محبتی پژوهشگر ادبی صراحتا میگوید: «بیتردید بحث سرقتهای ادبی جدیتر از حدس و تصور ماست، اما خیلیها از ورود به آن به دلایلی یکی مثلا شخصی خودداری میکنند و یا علاقه و حوصله و یا دانش ندارند و یا همان عادت و توجیه «به من چه «و» که «چی بشه؟»»، «چه فایده؟» و...
در آشفتگی و ازدحام انتشار متنهای بیصاحب و هزار صاحب و اغلب مزخرف، با انتشاردهندگان و کپیکاران ناشی و کوتوله چگونه باید برخورد کرد؟ بعضیها بر این نظرند دنیای مجازی جای دوستی و دوست به هر قیمتی پیدا کردن و نرنجاندن است و هزار دفعه باید فدا و دور یک نفر گشت و واگشت تا مبادا بگویند که مصداق گیر دادن است و هکذا و یا «همین است که هست» و «به شما ربطی ندارد».
وی ادامه میدهد: «متاسفانه اشعاری که در قالب کلاسیک نوشته میشوند، بیشتر در معرض کپی شدن هستند. با تغییر دادن جای چند کلمه هم آسمان به زمین نمیآید، میآید؟!
جای مصرع سوم و پنجم و دوم و اول را عوض کنیم و اگر کسی پرسید قبلا این اثر را خوانده یا شنیدهای؟ بگوییم: من اصلا آن را نخواندهام و این متن نتیجه استعداد و ذوق و خلاقیت شخصی من است و لاغیر. البته اگر جوابی بدهد و وانمود به ندیدن نکند.
این ماجرا (ماجرا؟) به قالب های کلاسیک ختم نمیشود و شامل بقیه قالبها حتی رونویسی از ترجمههای ترکی و عربی و... میشود.»
وی در ادامه میگوید: «من جایی نخوانده ام که بنویسند مودبانه نقد کنید؟ شما اگر خواندهاید بگویید کجا؟ که به فلان چرندنویس سارق باید گفت: قشنگ است، ولی فلان سطر، خط، بند و مصرع متعلق به فلانی است یا ترجمه شعر فلان شاعر است .
در کتابی با عنوان «نقد ادبی و دموکراسی» مطرح شده که «به دست دادن تعریفی جامع درباره سرقت ادبی که همه مصداقهای آن را شامل شود کار سهلی نیست، اما شاید بتوان تعریف زیر را شالودهای برای بحث بیشتر درباره این موضوع دانست: سرقت ادبی عبارت است از استفاده از آراء و نظریات دیگران بدون مشخص کردن اینکه آن آراء و نظرات به دیگران تعلق دارد. سرقت ادبی به شکلهای مختلفی میتواند رخ دهد، از جمله به این صورتها:
۱- رونوشت کردن جملات و عبارات یا حتی تعابیر به کار رفته در نوشتههای دیگران و عدم ذکر منبع یا مشخصات منبعی که آن عبارات یا تعابیر از آنها اخذ شده است.
۲- باز گفتن آراء و نظریات دیگران با جملاتی متفاوت بدون ذکر منبع آن نظرات و آراء.»
ایدهها و عبارات سایرین
بخشی از دارایی عقلانی آنها
سرقت علمی- ادبی یعنی استفاده از ایدهها و عبارات دیگران، به عنوان نظریه و ایده خود. این عمل در حقیقت نوعی دستبرد فکری است. سرقت علمی- ادبی دستبردهای آگاهانه یا کپی کردنهای اتفاقی مطالب دیگران را شامل میشود.
اصطلاحات دزدی یا سرقت علمی و ادبی یا فكری در زبان فارسی، در برابر واژه Plagiarism استفاده میشوند.
نازیلا حمیدی یک کارشناس مسائل چاپ و نشر برایمان توضیح میدهد: «در گذشته سیستمهای جستوجوی الکترونیکی برای شناسایی موارد تخلف علمی در دنیا وجود نداشت. علیرغم اینکه این تخلف علمی در جاهای مختلف دنیا انجام میشد، اما موارد آن خیلی به دشواری کشف میشد.
به عنوان عضوی از جامعه علمی، باید مسائل اخلاقی را در این جامعه رعایت کنیم. یکی از این مسائل ذکر مفاهیمی است که آگاهانه از دیگران قرض گرفتهایم. بدیهی است بدون بهره گرفتن از افکار و نظریات سایرین نمیتوان متن علمی نوشت. یکی از اصولی که باید رعایت شود، بررسی دقیق منابع میباشد. این بررسی و ارجاع به منابع میتواند به شکل نقل قول در متن، پاورقی یا نوشتههای پایانی باشد.»
وی درباره اینکه چرا سرقت ادبی غیراخلاقی شمرده میشود، میگوید: «ایدهها و عبارات سایرین بخشی از دارایی عقلانی آنها به حساب میآید و زمانی که کپی و به اسم فرد دیگری عرضه شود، نوعی دزدی صورت گرفته است. معمولا شخصی که اقدام به سرقت ادبی میکند از این کار سود میبرد. داشتن مدرک تحصیلی، میتواند نشانی از توانایی مالک آن باشد و لذا اگر شخصی با تکیه به این مدرک و بدون داشتن شرایط لازم در جایی استخدام شود، میتواند برای دیگران خطرناک باشد.»
این کارشناس درباره مصادیق سرقت ادبی توضیح میدهد: «کپی کردن مطالب از سایر منابع بدون ذکر منبع، بهرهگیری از نظرات سایرین بدون ذکر منبع، تفسیر یک مطلب بسیار شبیه به مطلب اصلی، دانلود منابع اطلاعاتی رایگان، کپی کردن مقالات از اینترنت و یا منابع اطلاعاتی عمومی، کپیبرداری و قرار دادن چند مطلب در کنار هم به عنوان یک مطلب جدید، بهرهگیری از رفرنسهای اشتباه، ایجاد تغییر در اطلاعات و دادهها.»
میترا بوشهری یک دانشآموخته ادبیات برایمان میگوید: «بعضا دیده شده یک پایاننامه که در شهری دور افتاده نوشته و دفاع شده است، برای فروش به دست یک دانشجو تهرانی میدهند و برعکس. استاد که همه پایاننامههای کشوری را نخوانده است؛ فوقش بر پایان نامههای نوشته شده در دانشگاه خود و چند دانشگاهی که با آنها در ارتباط بوده، اشراف داشته باشد.»
فواد دانشپور یک دانشجوی دکتری برایمان میگوید: «البته الان به این راحتیها هم نیست. یک سیستمی خریداری شده که از همه استادان خواستهاند پایاننامههای دانشجویی را در آن بارگذاری کنند. اینگونه پایاننامه جدیدی که به دست استاد میرسد، در آن سیستم قرار گرفته و جستوجو میشود که چند درصد کار جدید در مقایسه با قبلیها دستاورد جدید و متعلق به دانشجوی نگارنده است؟ همه کپیهای احتمالی را با رنگ قرمز نشان میدهد. بهویژه اگر ارجاع در متن نداده باشید، سریع دستتان رو میشود.»
اهمیت ارجاع در متن
مساوی با حیثیت علمی
خسروبیگی یک استاد روش تحقیق در مثالی از پیامدهای عدم ارجاع در متن پایان نامه دانشجویی برایمان میگوید: «بر روی یک مقاله علمی- تاریخی کار میکردم. در همین حین گرفتاری برایم پیش آمد و بخشی از کار را به یک دانشجوی مورد اعتماد خود در مقطع دکتری سپردم. یک روز آمد و همه فیشهای مرا بُرد تا کار آن بخشی را که به وی محول کرده بودم، از روی فیشبرداریهایم به سرانجام برساند.»
وی ادامه میدهد: «مدتی گذشت و خبری از آن دانشجو نشد. تلفنی روند کار را جویا شدم. گفت انجام دادهام. اتفاقا فیشهای مرا که برده بود، برگرداند و من دیدم کار را هم خوب انجام داده است. خرسند از پایان کار مقاله را با ذکر اسم خودم و او جهت چاپ در یک مجله علمی معتبر ارسال کردم.»
این استاد روش تحقیق در دانشگاه با ناراحتی که در چهرهاش نمایان است، میگوید: «مدتی از ارسال مقالهام برای آن نشریه علمی گذشت و آقایی با من تماس گرفت. گفت: شما یک پاراگراف از مقاله مرا بدون ذکر منبع در مقاله خود آوردهاید؟! اول خیلی جا خوردم چون با توجه به اینکه سالیان سال استاد روش تحقیق در دانشگاه هستم، به خوبی میدانم که اهمیت ارجاع در متن چقدراست؟ ولو یک پاراگراف از دیگری باشد.»
وی در تکمیل صحبتهایش میگوید: «به دانشجویم زنگ زدم و گفتم: از هیچی نترس و به من راستش را بگو. آیا کاری را که به تو محول کرده بودم، خودت انجام دادی؟ مِن...مِن کنان گفت: متاسفانه، خیر. پدرم فوت شده بود و کار را به دوستم سپردم. سرانجام معلوم شد که آن دوست - اگر براستی وجود حقیقی داشته- این اشتباه بزرگ را مرتکب شده و یک پاراگراف از مقاله فرد مدعی را بدون ارجاع در متن آورده است.»
نوشتههای ما را با اسم خودمان منتشر کنید
ولی وردی یک شاعر از خطه سبز شمال برایمان صادقانه میگوید: «انگار شاعران و نویسندگان در زمره خالقان آثار قرار ندارند و مخاطبان برایشان حق مؤلف قایل نمیشوند. در شبکههای مجازی نوشته هایشان کپیپیست میشود. نوشتههایشان دزدیده میشود و حتی در مواردی مالک پیدا میکند!
بسیاری از دوستان شاعر و نویسندهام از دزدیده شدن نوشتههایشان گله دارند. میگویند: شعرهایمان را کپی میکنند و اسم شاعر را نمینویسند. شعرها و نوشتههایمان با اسم مالکانی جدید به دست خودمان میرسد.»
وی ادامه میدهد: «برای پیدا کردن نام نویسنده یک اثر باید بدانیم به کجا مراجعه میکنیم؟ قطعا از سایت... کالا نمیتوانیم صاحب یک شعر و نوشته را پیدا کنیم، ولی اگر همان قدر که برای کپی یک نوشته اشتیاق داریم، برای پیدا کردن صاحب اثر هماشتیاق داشته باشیم، حتما به نتیجه میرسیم.»
وی گلهمندانه میگوید: «چه بسیار شعرهایی که به اسم شاعران مشهور منتشر شده، اما متعلق به نویسندگانی بوده که اتفاقا تشنهتر و محقتر برای کسب شهرت و تحسین هستند.»
این شاعر با نگاهی به مشکلات اقتصادی قشر هنرمند و شاعر در تکمیل صحبتهایش میگوید: «در کپی پیست شعر، داستان، خبر و... عجول نباشیم. باور کنیم شاعران و نویسندگان هم نان میخورند و سفرههاشان زیر همان کلماتی پهن است که مینویسند و سفره ذوقشان کمرزق و روزی است، چرا که هیچ کس کارشان را «کار» نمیداند. حتی آنها که با آثارشان کِیفها میکنند. چقدر شنیدهایم که مگر نویسندگی شغل است؟ مگر شاعری شغل است؟!
شاید باور نکنید ما نان کلمات و ذوق و اندیشهمان - اگر باشد- را میخوریم. لقمههایی کوچک به ازای حرفهای معلقی که شکارشان کرده و روی کاغذ رامِشان میکنیم. نوشتههای ما را با اسم خودمان منتشر کنید، لطفا.»
سوءاستفاده از نظریات دیگران
بدون مشخص کردن نام پدیدآورنده
آیا یک مضمون ادبی میتواند برای دو شاعر تکرار شود یا اینکه شاعر این مضمون را از وی میگیرد و به نوعی دستکاری میکند و به نام خودش به بازار ادبی عرضه میکند؟
آیا فرو رفتن محقق، شاعر و نویسنده در یک لحظه خاصی است که دیگران میتوانند آن لحظه را داشته باشند؟ آیا تجربههای مشترک هستند که تعبیرشان متفاوت است یا تجربه و تعبیر هر دو یکی است؟
دکترمهدی محبتی پژوهشگر ادبی صراحتا میگوید: «بیتردید بحث سرقتهای ادبی جدیتر از حدس و تصور ماست، اما خیلیها از ورود به آن به دلایلی یکی مثلا شخصی خودداری میکنند و یا علاقه و حوصله و یا دانش ندارند و یا همان عادت و توجیه «به من چه «و» که «چی بشه؟»»، «چه فایده؟» و...
در آشفتگی و ازدحام انتشار متنهای بیصاحب و هزار صاحب و اغلب مزخرف، با انتشاردهندگان و کپیکاران ناشی و کوتوله چگونه باید برخورد کرد؟ بعضیها بر این نظرند دنیای مجازی جای دوستی و دوست به هر قیمتی پیدا کردن و نرنجاندن است و هزار دفعه باید فدا و دور یک نفر گشت و واگشت تا مبادا بگویند که مصداق گیر دادن است و هکذا و یا «همین است که هست» و «به شما ربطی ندارد».
وی ادامه میدهد: «متاسفانه اشعاری که در قالب کلاسیک نوشته میشوند، بیشتر در معرض کپی شدن هستند. با تغییر دادن جای چند کلمه هم آسمان به زمین نمیآید، میآید؟!
جای مصرع سوم و پنجم و دوم و اول را عوض کنیم و اگر کسی پرسید قبلا این اثر را خوانده یا شنیدهای؟ بگوییم: من اصلا آن را نخواندهام و این متن نتیجه استعداد و ذوق و خلاقیت شخصی من است و لاغیر. البته اگر جوابی بدهد و وانمود به ندیدن نکند.
این ماجرا (ماجرا؟) به قالب های کلاسیک ختم نمیشود و شامل بقیه قالبها حتی رونویسی از ترجمههای ترکی و عربی و... میشود.»
وی در ادامه میگوید: «من جایی نخوانده ام که بنویسند مودبانه نقد کنید؟ شما اگر خواندهاید بگویید کجا؟ که به فلان چرندنویس سارق باید گفت: قشنگ است، ولی فلان سطر، خط، بند و مصرع متعلق به فلانی است یا ترجمه شعر فلان شاعر است .
در کتابی با عنوان «نقد ادبی و دموکراسی» مطرح شده که «به دست دادن تعریفی جامع درباره سرقت ادبی که همه مصداقهای آن را شامل شود کار سهلی نیست، اما شاید بتوان تعریف زیر را شالودهای برای بحث بیشتر درباره این موضوع دانست: سرقت ادبی عبارت است از استفاده از آراء و نظریات دیگران بدون مشخص کردن اینکه آن آراء و نظرات به دیگران تعلق دارد. سرقت ادبی به شکلهای مختلفی میتواند رخ دهد، از جمله به این صورتها:
۱- رونوشت کردن جملات و عبارات یا حتی تعابیر به کار رفته در نوشتههای دیگران و عدم ذکر منبع یا مشخصات منبعی که آن عبارات یا تعابیر از آنها اخذ شده است.
۲- باز گفتن آراء و نظریات دیگران با جملاتی متفاوت بدون ذکر منبع آن نظرات و آراء.»
ایدهها و عبارات سایرین
بخشی از دارایی عقلانی آنها
سرقت علمی- ادبی یعنی استفاده از ایدهها و عبارات دیگران، به عنوان نظریه و ایده خود. این عمل در حقیقت نوعی دستبرد فکری است. سرقت علمی- ادبی دستبردهای آگاهانه یا کپی کردنهای اتفاقی مطالب دیگران را شامل میشود.
اصطلاحات دزدی یا سرقت علمی و ادبی یا فكری در زبان فارسی، در برابر واژه Plagiarism استفاده میشوند.
نازیلا حمیدی یک کارشناس مسائل چاپ و نشر برایمان توضیح میدهد: «در گذشته سیستمهای جستوجوی الکترونیکی برای شناسایی موارد تخلف علمی در دنیا وجود نداشت. علیرغم اینکه این تخلف علمی در جاهای مختلف دنیا انجام میشد، اما موارد آن خیلی به دشواری کشف میشد.
به عنوان عضوی از جامعه علمی، باید مسائل اخلاقی را در این جامعه رعایت کنیم. یکی از این مسائل ذکر مفاهیمی است که آگاهانه از دیگران قرض گرفتهایم. بدیهی است بدون بهره گرفتن از افکار و نظریات سایرین نمیتوان متن علمی نوشت. یکی از اصولی که باید رعایت شود، بررسی دقیق منابع میباشد. این بررسی و ارجاع به منابع میتواند به شکل نقل قول در متن، پاورقی یا نوشتههای پایانی باشد.»
وی درباره اینکه چرا سرقت ادبی غیراخلاقی شمرده میشود، میگوید: «ایدهها و عبارات سایرین بخشی از دارایی عقلانی آنها به حساب میآید و زمانی که کپی و به اسم فرد دیگری عرضه شود، نوعی دزدی صورت گرفته است. معمولا شخصی که اقدام به سرقت ادبی میکند از این کار سود میبرد. داشتن مدرک تحصیلی، میتواند نشانی از توانایی مالک آن باشد و لذا اگر شخصی با تکیه به این مدرک و بدون داشتن شرایط لازم در جایی استخدام شود، میتواند برای دیگران خطرناک باشد.»
این کارشناس درباره مصادیق سرقت ادبی توضیح میدهد: «کپی کردن مطالب از سایر منابع بدون ذکر منبع، بهرهگیری از نظرات سایرین بدون ذکر منبع، تفسیر یک مطلب بسیار شبیه به مطلب اصلی، دانلود منابع اطلاعاتی رایگان، کپی کردن مقالات از اینترنت و یا منابع اطلاعاتی عمومی، کپیبرداری و قرار دادن چند مطلب در کنار هم به عنوان یک مطلب جدید، بهرهگیری از رفرنسهای اشتباه، ایجاد تغییر در اطلاعات و دادهها.»