کالایی شدن آموزش دانشگاه و جامعه را تهدید میکند
یکی از بزرگترین خطراتی که نهاد دانشگاه را در ایران تهدید میکند، فرآیند فزاینده پولی شدن آموزش عالی و کالایی شدن آموزش در دانشگاهها است. با پولی شدن دانشگاهها علاوه بر این که عدالت آموزشی در مسلخ سودپرستی قربانی میشود و فرصت برابر از قشرهای بزرگی از افراد جامعه سلب میشود، در رشتههایی نظیر پزشکی شرایطی به وجود خواهد آمد که به تدریج سلامت عمومی در مخاطره قرار خواهد گرفت.
یکی از بزرگترین مشکلات دانشگاه در سالهای اخیر، روند رو به رشد پولی شدن آموزش عالی و در مقیاس کلانتر، پولی شدن آموزش در کشور است. حتی دانشگاههای سراسری که از طریق کنکور و بدون شهریه دانشجویان را جذب میکنند به عرصهای برای رقابت نابرابر تبدیل شدهاند، چراکه مدارس خصوصی کاری کردهاند که کسانی که میتوانند سالانه میلیونها تومان به عنوان شهریه به این مدارس بپردازند، شانس بیشتری برای قبولی در دانشگاههایی نظیر شریف و تهران دارند.
مدارس خصوصی در تهران وجود دارند که حتی دانشآموزان مقطع ابتدایی باید سالانه بیش از ۱۰ میلیون تومان پرداخت کنند تا در این مدارس درس بخوانند. پولدارها در چنین مدارسی درس میخوانند و به مرور با خرج کردن مخارج بسیار هنگفت، برای ورود به دانشگاه آماده میشوند. به این نکته طعنهآمیز کاری نداریم که معلمان همین مدارس خصوصی پایینترین دستمزد را میگیرند، عمدتاً بیمه نیستند و در سه ماه تابستان که مدرسه تعطیل است، بیجیره و مواجب، به امان خدا رها میشوند تا دوباره مهری نو آغاز شود!
با افزایش تعداد مدارس خصوصی و تنوع در گستره فعالیت و روشهای آموزشی آنها، آموزش در ایران هرچه بیشتر کالایی و کنکور هرچه بیشتر به عرصه رقابت نابرابر تبدیل میشود. در چنین فضایی آن دسته از صندلیهای دانشگاه که نشستن بر روی آنها، شهریههای میلیونی نمیخواهد نیز بیشتر به افرادی میرسد که در عرض ۱۲ سال تحصیلات ابتدایی و متوسطه، میلیونها تومان خرج آمادگی برای یک روز حضور در کنکور کردهاند! در چنین شرایطی فرصت برابر و عدالت آموزشی چه معنایی دارد؟!
کالایی شدن آموزش تنها به اینجا ختم نمیشود: پردیسهای بینالمللی گرانقیمت دانشگاههای معروف در جزیره کیش یا دیگر شهرها را بیاد آورید که تحصیل و اخذ مدرک در آنها جای از ما بهتران است. شبانه دکتری دانشگاهها دست کمی از این پردیسهای بینالملل ندارد و در مجموع مدارک همه این دانشگاههای پولی (که از قضا اسم دولتی را نیز در پیشانی خود دارند) به کسانی میرسد که میتوانند دهها میلیون تومان هزینه کنند!
آثار این مدارک پولی و کالایی شدن آموزش هنوز به تمامی خود را نشان نداده است، چراکه هنوز مدت زیادی از روند کالایی شدن آموزش در جامعه ایران نمیگذرد و ماهیت مشکلات اینچنینی، به نوعی است که به مرور خود را نشان میدهد. تصور کنید که رفته رفته تعداد پزشکانی که مدرک پزشکی را نه براساس استعداد و صلاحیت آموزشی بلکه بر اساس پول جیبشان اخذ کردهاند، در جامعه پزشکی کشور زیاد شود. آیا سلامت جامعه به خطر نمیافتد؟! واضح است که به خطر میافتد.
البته ناکارآمدی و خطرات احتمالی ناشی از کالایی شدن آموزش تنها یک جنبه عارضی از این معضل بزرگ است. مسئله اصلی همان از بین رفتن عدالت آموزشی و سلب فرصتهای برابر از بخش بزرگی از جامعه است. کالایی شدن آموزش، فاصله طبقاتی را افزایش داده و احساس یأس و ناامیدی را در جامعه گسترش میدهد. پیش از این بخشهای بزرگی از جوانان در جامعه وجود داشتهاند که بنا به جایگاه طبقاتیشان تنها راه رسیدن به ثروت و زندگی بهتر را در سختکوشی آموزشی و درس خواندن فراوان میدیدهاند. آنها تنها اینگونه میتوانستهاند بالا بروند و زندگی متفاوت از پدرانشان داشته باشند.
کالایی شدن آموزش کاری میکند که این فرصت نیز از کودکان اقشار متوسط و فقیر جامعه سلب شود و آنها بدون هر گزینهای برای ارتقاء و رشد اجتماعی، به حال خود رها شوند. کالایی شدن آموزش، شکافهای اجتماعی موجود در جامعه را گسترش میدهد و به بالاترین حد میرساند و احساس بیعدالتی را بر بخشهای بزرگی از جامعه حاکم میکند. وجود احساس بیعدالتی در یک جامعه، در درازمدت ثبات آن جامعه را به مخاطره میاندازد و بدین ترتیب است که کالایی شدن آموزش و حاکم شدن منطق سود بر آموزش یک جامعه، ثبات و همزیستی مسالمتآمیز اقشار مختلف مردم را تهدید میکند.
یکی از بزرگترین مشکلات دانشگاه در سالهای اخیر، روند رو به رشد پولی شدن آموزش عالی و در مقیاس کلانتر، پولی شدن آموزش در کشور است. حتی دانشگاههای سراسری که از طریق کنکور و بدون شهریه دانشجویان را جذب میکنند به عرصهای برای رقابت نابرابر تبدیل شدهاند، چراکه مدارس خصوصی کاری کردهاند که کسانی که میتوانند سالانه میلیونها تومان به عنوان شهریه به این مدارس بپردازند، شانس بیشتری برای قبولی در دانشگاههایی نظیر شریف و تهران دارند.
مدارس خصوصی در تهران وجود دارند که حتی دانشآموزان مقطع ابتدایی باید سالانه بیش از ۱۰ میلیون تومان پرداخت کنند تا در این مدارس درس بخوانند. پولدارها در چنین مدارسی درس میخوانند و به مرور با خرج کردن مخارج بسیار هنگفت، برای ورود به دانشگاه آماده میشوند. به این نکته طعنهآمیز کاری نداریم که معلمان همین مدارس خصوصی پایینترین دستمزد را میگیرند، عمدتاً بیمه نیستند و در سه ماه تابستان که مدرسه تعطیل است، بیجیره و مواجب، به امان خدا رها میشوند تا دوباره مهری نو آغاز شود!
با افزایش تعداد مدارس خصوصی و تنوع در گستره فعالیت و روشهای آموزشی آنها، آموزش در ایران هرچه بیشتر کالایی و کنکور هرچه بیشتر به عرصه رقابت نابرابر تبدیل میشود. در چنین فضایی آن دسته از صندلیهای دانشگاه که نشستن بر روی آنها، شهریههای میلیونی نمیخواهد نیز بیشتر به افرادی میرسد که در عرض ۱۲ سال تحصیلات ابتدایی و متوسطه، میلیونها تومان خرج آمادگی برای یک روز حضور در کنکور کردهاند! در چنین شرایطی فرصت برابر و عدالت آموزشی چه معنایی دارد؟!
کالایی شدن آموزش تنها به اینجا ختم نمیشود: پردیسهای بینالمللی گرانقیمت دانشگاههای معروف در جزیره کیش یا دیگر شهرها را بیاد آورید که تحصیل و اخذ مدرک در آنها جای از ما بهتران است. شبانه دکتری دانشگاهها دست کمی از این پردیسهای بینالملل ندارد و در مجموع مدارک همه این دانشگاههای پولی (که از قضا اسم دولتی را نیز در پیشانی خود دارند) به کسانی میرسد که میتوانند دهها میلیون تومان هزینه کنند!
آثار این مدارک پولی و کالایی شدن آموزش هنوز به تمامی خود را نشان نداده است، چراکه هنوز مدت زیادی از روند کالایی شدن آموزش در جامعه ایران نمیگذرد و ماهیت مشکلات اینچنینی، به نوعی است که به مرور خود را نشان میدهد. تصور کنید که رفته رفته تعداد پزشکانی که مدرک پزشکی را نه براساس استعداد و صلاحیت آموزشی بلکه بر اساس پول جیبشان اخذ کردهاند، در جامعه پزشکی کشور زیاد شود. آیا سلامت جامعه به خطر نمیافتد؟! واضح است که به خطر میافتد.
البته ناکارآمدی و خطرات احتمالی ناشی از کالایی شدن آموزش تنها یک جنبه عارضی از این معضل بزرگ است. مسئله اصلی همان از بین رفتن عدالت آموزشی و سلب فرصتهای برابر از بخش بزرگی از جامعه است. کالایی شدن آموزش، فاصله طبقاتی را افزایش داده و احساس یأس و ناامیدی را در جامعه گسترش میدهد. پیش از این بخشهای بزرگی از جوانان در جامعه وجود داشتهاند که بنا به جایگاه طبقاتیشان تنها راه رسیدن به ثروت و زندگی بهتر را در سختکوشی آموزشی و درس خواندن فراوان میدیدهاند. آنها تنها اینگونه میتوانستهاند بالا بروند و زندگی متفاوت از پدرانشان داشته باشند.
کالایی شدن آموزش کاری میکند که این فرصت نیز از کودکان اقشار متوسط و فقیر جامعه سلب شود و آنها بدون هر گزینهای برای ارتقاء و رشد اجتماعی، به حال خود رها شوند. کالایی شدن آموزش، شکافهای اجتماعی موجود در جامعه را گسترش میدهد و به بالاترین حد میرساند و احساس بیعدالتی را بر بخشهای بزرگی از جامعه حاکم میکند. وجود احساس بیعدالتی در یک جامعه، در درازمدت ثبات آن جامعه را به مخاطره میاندازد و بدین ترتیب است که کالایی شدن آموزش و حاکم شدن منطق سود بر آموزش یک جامعه، ثبات و همزیستی مسالمتآمیز اقشار مختلف مردم را تهدید میکند.