از کاپیتولاسیون تا تسخیر لانه جاسوسی – قسمت پایانی
مستشاران آمریکایی پس از انقلاب لباس جنگ پوشیدند
سیدروحالله امینآبادی
در قسمتهای پیشین سلسله نوشتارهای «از کاپیتولاسیون تا تسخیر لانه جاسوسی » ابتدا به تعداد مستشاران آمریکایی حاضر در ایران در برهه پیش از تصویب کاپیتولاسیون تا پیروزی انقلاب اسلامیاشاره کرده و تاثیر حضور و نفوذ این مستشاران در اقتصاد و ارتش ایران را بررسی کردیم، براساس مستندات نشان داده شد که این مستشاران سیاست خود را ورشکست کردن اقتصاد ایران، وام دادن به پهلوی و حکومت کردن در ایران نه به عنوان مستشار که کارفرما قرار داده بودند و این سیاست افتان و خیزان تا روز پیروزی انقلاب اسلامی ادامه داشت.
در این روزها تلاش مستشاران و فرماندهان عالیرتبه نظامی آمده از واشنگتن به تهران برای تکرار رویدادهای مرداد 1332 برای حفظ شاه ناکام ماند و انقلاب اسلامی به پیروزی رسید.
در بخش پایانی این سلسله یادداشتها به این خواهیم پرداخت که سفارت آمریکا پس از پیروزی انقلاب اسلامی چگونه در تلاش بوده است روند گذشته را با نام و عنوانی دیگر حفظ و آن را تداوم بخشد، به تعبیر دیگر میتوان گفت مستشاران آمریکایی شاه پس از انقلاب لباس جنگ پوشیده و به یاری گروهک تجزیهطلب در کردستان و صدام در عراق رفتند و یک نبرد بیامان اقتصادی علیه ملت ایران را هدایت کردند.
تلاش برای نفوذ از طریق ناسیونالیستهای میانهرو!
پس از بازگشت امام خمینی(ره) به میهن اسلامی در روز 12 بهمن 1357، مهندس مهدی بازرگان به پیشنهاد شورای انقلاب از سوی بنیانگذار جمهوری اسلامی به سمت نخستوزیری دولت موقت و بدون در نظر گرفتن وابستگیهای حزبی وی منصوب شد. با این وجود بازرگان اکثریت اعضای کابینه را از نهضت آزادی و دوستان و هم مسلکان خود برگزید هم مسلکانی که امید آمریکا برای جریان یافتن نفت ایران به غرب پس از پیروزی انقلاب بودند.
نگاهی به اسناد لانه جاسوسی نشان از آن دارد که دولت آمریکا که از پیروزی انقلاب شوکه شده بود برای نفوذ در سیستم جدید راهی بهتر و مقبولتر از حمایت همهجانبه از دولت موقت و شخص بازرگان نمیدید.
در یک سند سری به تاریخ شهریور 1358 از ساندرز به نیوسام آمده است؛ «دولت آمریکا روابط تازهای را براساس ضوابط دولت موقت برقرار کرده که مثل گذشته استوار و محکم نیست ولی دوستانه و همکاریطلبانه است...با توجه به احتیاج ایران به قطعات یدکی...ما باید مسئولانه عمل کرده و بازرگان را قدرت دهیم و مطمئن باشیم که در آینده در ارتش دوستانی خواهیم داشت که میتوانند معضلات سیاسی مملکت را راهگشا باشند.»
در سندی دیگر که به تشریح سیاستهای بلندمدت آمریکا در ایران پرداخته میخوانیم «ما به دنبال روی کار آمدن دولتی میانهرو در ایران هستیم، دولتی که ناسیونالیستهای مخالف مذهب آن را اداره کنند و در ضمن تا قبل از استقرار دولت جدید ما میتوانیم طریق نفوذ در ایران را امتحان کنیم، بایستی یک موقعیت توام با اطمینان و احترام در ایران را رواج دهیم.»
این اسناد به خوبی نشاندهنده سیاست آمریکا در برهه ماههای ابتدایی پیروزی انقلاب اسلامی است؛ «تکیه بر میانهروی دولت موقت و انتخاب این دولت به جای جریان وابسته به امام خمینی که سرسخت و ضدآمریکایی است.»
برای تشریح اسناد مرتبط با تلاش آمریکا برای نفوذ در دولتهای پس از انقلاب فرصت مبسوطی نیاز هست، به بخشی از این اسناد طی یادداشتی در شماره 9 آبان 1394 روزنامه کیهان پرداخته ایم و علاقمندان میتوانند به آن مراجعه کنند.
دومینوی تجزیهطلبی پس از پیروزی انقلاب!
آمریکا پس از پیروزی انقلاب اسلامی به این نتیجه رسید که دیگر نمیتواند روند گذشته را به آن صورتی که بود یعنی حضور مستشاران آمریکایی در مصادر کلیدی کشور دنبال کند، این مستشاران در روزهای منتهی به پیروزی انقلاب هر چه داشتند و توانستند را برداشته با اولین پرواز از کشور خارج شدند ولی از اولین لحظات خروج آنان از کشور توطئهها توسط سفارت آمریکا در تهران دنبال شد و یکی از اولین توطئهها « تجزیهطلبی» در پوشش «خودمختاری» بود.
در این مختصر فرصت بررسی اسناد مرتبط با «تجزیهطلبی در کردستان» نیست و تنها به این بسنده میکنیم که کردستان بخش عظیمی از اسناد لانه جاسوسی را به خود اختصاص داده است، این مجموعه از اسناد مشتمل بر دو کتاب است.
کتاب اول حاوی یک جزوه پژوهشی از سازمان سیا تحت عنوان «نظری کلی بر مسئله کردها» است. مابقی کتاب اول اسناد بخش سیاسی جاسوسخانه در رابطه با اوضاع کردستان میباشد و اسناد قبل و بعد از انقلاب را در بر میگیرد.کتاب دوم تماماً اسناد عملیاتی سازمان سیا میباشد و قسمت اعظم آن از اسناد رشته رشته شده به دست آمده است.
رجوع به اسناد لانه جاسوسی این واقعیت را به وضوح نشان میدهد که شخصیتهای تاثیرگذار در این غائله با آمریکا در ارتباط بوده و این قدرت شیطانی در تلاش بوده است که از ارتباطات این شخصیتها برای رسیدن به اهدافی که تجزیه کردستان محوریترین آن اهداف بوده است بهره گیرد.
تحریک صدام برای حمله به ایران!
اسنادی که در سال 2013 از حالت محرمانه خارج شد نشان میدهند آمریکا پیش از آغاز جنگ تحمیلی با تحریک صدام بهاشغال جزایر سهگانه طرح تجزیه ایران را کلید میزند، براساس این اسناد «دو ماه بعد از تسخیر لانه جاسوسی کارتر رئیسجمهور وقت آمریکا دستور تحریک پنهانی صدام به اشغال جزایر ابوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک را صادر کرده بود.»
بیبیسی ضمن بررسی اسناد محرمانه آمریکا از جمله گزارشهای هفتگی برژینسکی به کارتر درباره جزایر سه گانه ایرانی مینویسد: برژینسکی روز ۳۰ آذر ۱۳۵۸ (۲۱ دسامبر ۱۹۷۹) به کارتر مینویسد که باید بخشی از خاک ایران مانند جزایر سهگانه را اشغال کرد تا جمهوری اسلامی دچار «تحقیر طولانیمدت» شود و گروگانها را آزاد کند، ولی پیشنهادش رد میشود.
دو هفته بعد در روز ۱۴ دی ۱۳۵۸ (۴ ژانویه ۱۹۸۰) برژینسکی در گزارش هفتگی خود به کارتر مینویسد: « ... شما گفتید که ما باید عراق را به تصرف سه جزیره تشویق کنیم. این دستورالعمل به وزارت امور خارجه فرستاده شده است.»
مرحوم آیتالله هاشمی رفسنجانی در خطبههای نماز جمعه 2 مهر 1361 تهران نیز دست به یک افشاگری بزرگ زده و میگوید «تهدید جداسازی خوزستان از ایران تهدیدی بود که قبل از این (موقعیکه ما میگفتیم شاه باید برود و غیر از رفتن شاه هیچ چیز را قبول نداریم) آمریکاییها کرده بودند. آمریکایی ها در مذاکرات رسمی که با مسئولین انقلابکردند گفتند شما چه خیال میکنید؟ حالا اگر اصرار کردید و ما رفتیم و نتوانستیم اینجا را حفظ کنیم، پس فردا ایران تجزیه میشود و خوزستان و آذربایجان و سیستان، هر یک را یکی میبرد و باز هم تکّه بزرگش متعلّق به ماست. این متنِ حرف مأمور آمریکایی بود که آن روز میگفت واشارهای به طرح آیندهشان کرده بود.»
خاطرات سران رژیم بعث عراق نیز نشان میدهد که صدام پیش از تسخیر لانه جاسوسی و زمانی که با مقامات دولت موقت در حاشیه اجلاس غیرمتعهدها در کوبا مشغول مذاکره برای بهبود روابط بود همزمان طرح حمله به ایران برای جداسازی خوزستان آن چنانکه آمریکاییها پیش از آن انقلاب اسلامی را با آن تهدید کرده بودند را در سر میپروراند، در این جنگ چنان چه در شماره گذشته این سلسله نوشتارهااشاره شد صدام از کمکهای اطلاعاتی آمریکا نهایت استفاده را برد.
در پایان ضروری است به این نکته مهم اشاره کنیم که میزان مداخلات آمریکا در ایران به مواردی که گفته شد یعنی تحریک ضدانقلاب برای تجزیهطلبی در کردستان و بخشهای حساس کشور در روزها و ماههای نخست پیروزی انقلاب، تشجیع صدام برای حمله به ایران برای جداسازی خوزستان از کشور و شکستن کمر انقلاب با از دست رفتن درآمدهای نفتی و نیز تلاش برای نفوذ در دولتهای پس از انقلاب خلاصه و محدود نمیشود، بررسی این مداخلات مثنوی هفتاد من کاغذ میطلبد و تنها به این بسنده میکنیم که کلید باغ سیب و گلابی در دستان دولتمردان آمریکا نیست، آمریکا زمان شاه که با مستشاران خود بر ایران حکومت میکرد نتوانست اقتصاد ایران را سر و سامانی دهد و حضور این مستشاران تنها به ورشکستگی اقتصادی منتهی گردید، این مستشاران اطلاعات نظامی ایران را نیز پس از انقلاب در اختیار صدام و دیگر دشمنان ایران قرار دادند و چهار دهه است که با تحریم اقتصادی آمریکا تلاش دارد محاسبات مسئولین جمهوری اسلامی را تغییر دهد، بیشک راهحل مشکلات در یک کلمه خلاصه میشود و آن «استقلال» است، با مقاومت، اتکای به داشتهها و نیروی خود و در یک کلام «اقتصاد مقاومتی» میتوان دشمن را در اهداف خود ناکام گذاشت.