kayhan.ir

کد خبر: ۱۴۵۱۶۹
تاریخ انتشار : ۲۹ مهر ۱۳۹۷ - ۱۸:۱۷

هالیوودی‌تر از هالیوود

 همان‌گونه که از منظر رسانه، سینما یک مولتی مدیا با ابزارهای متعدد فن آوری است، به لحاظ فرم و محتوا نیز هنر هفتم دارای کارکردها و ابعادی مختلف است که در یک نگاه، کلیت و سمت و سوی جریانات فرهنگی – اجتماعی را در بستر خود می‌نماید. برای نمونه هنگامی که در یک جامعه، مرجعیت فرهنگی از نخبگان و اندیشمندان به سوی سلبریتی‌ها و ستارگان پولساز ورزشی و سینمایی و... تغییر می‌کند، می‌توان چشم انداز سوداگری، فخرفروشی و تعارضات اخلاقی را در سطوح مختلف آن جامعه، اعم از سیاسی، فرهنگی و... نظاره گر بود چنانچه امروز زوایایی از این چشم انداز- به ویژه در شبکه‌های اجتماعی- در جامعۀ ما قابل مشاهده است که ذکر آن در این مقال نمی‌گنجد.
 در آخرین سال‌های قرن نوزدهم، هنگامی که برادران لومیر در فرانسه و به روایتی ادیسون و همکارانش در آمریکا- برای نخستین بار- با نوعی از دستگاه سینماتوگراف (Cinematograph)، تصاویر متحرک را بر پرده‌ای سفید رنگ به نمایش در می‌آوردند، بعید بود جز یک آزمون علمی، هدف دیگری را دنبال کرده باشند. با این همه خیلی زود و به سرعت این آزمون علمی تبدیل شد به یکی از تجاری‌ترین سرگرمی‌ها و پر سودترین صنعت‌ها در قرن بیستم.
 بیش از دو دهه، از 1920 تا آغاز جنگ دوم جهانی، با افزوده شدن صدا و رنگ به فیلم‌ها، صنعت سینما ابعاد گسترده تری از بُعد تجاری به خود گرفت. سینمای هنری اروپا- در آلمان و فرانسه- که پیش از هر چه متأثر از ادبیات بود، سینمای شاعرانه در شوروی [سابق] و نئورئالیسم در ایتالیای پس از جنگ، اما در همین برهه سینمای آمریکا در حال بزرگ شدن بود و سینمای اروپا را که به دلیل جنگ رو به اضمحلال داشت، از رونق انداخت و با مثلث سکس، سرگرمی و تبلیغات، بعد هنری- ادبی سینما را تحت‌الشعاع ابعاد تجاری و مصرفی این صنعت قرار داد. نوع جدیدی از سینما که صنعت هالیوود نام گرفت و امروزه در گوشه و کنار دنیا، به ویژه در آسیا- شرق دور، خاورمیانه و هند- نشانه‌های آن به راحتی قابل مشاهده است.
 با وجود برخی استثنائات، الگوپذیری از هالیوود در بدنۀ کلی سینمای ایران حتی از هالیوود نیز هالیوودی‌تر و به عبارتی صنعتی تر، مصرفی‌تر و از لحاظ هنری و حتی دیگر ابعاد سیاسی و اجتماعی، تهی‌تر شده است. این تهی شدگی و مصرف زدگی در سینمای ایران در وهلۀ نخست از بی‌محتوایی در بدنۀ کلی این سینما آشکار می‌شود. به تعبیری در فقدان نظری و نبود الگوهای فکری و سیاست‌های مدون. دور بودن از واقعیات جامعه و حقایق جهانی و بی‌توجهی به هنر و به ویژه به ادبیات که کمترین جایگاهی در سینمای حال حاضر ایران ندارد، سبب نوعی سوداگری در این سینما شده است که به طور مشخص در ویژگی‌های زیرنمایان می‌شود؛
کلیشه‌های تکراری در این سینما که اغلب در ژانر کمدی‌های پیش پا افتاده و عمدتاً با داستان‌های بی‌سر وته و شوخی‌های دم دستی شکل می‌گیرند و یا درام‌های خانوادگی با محوریت دعواهای زن و شوهری و دختران فراری و... با القای هیجانات عاطفی، ریتم‌های تند و نوعی بدبینی سانتیمنتال که هر چه بیشتردر واقع‌نمایی می‌کوشند، بیشتر از واقعیت‌ها دور می‌شوند.
ورود و نفوذ افراد غیرسینمایی و جریانات بیگانه با هنر و ادبیات به سینما- به عنوان تولیده‌کننده و تهیه‌کننده با منابع مالی نامشخص (پول‌های مشکوک)- که پیش از هر چه گمان پولشویی و فساد را در سینمای به شدت مافیایی شده- چه در تولید و چه در پخش و اکران- بالا می‌برد.
و سرانجام ویژگی آخر که وجه‌اشتراک تمام فیلم‌ها در سینمای تجاری (هالیوودی) به ویژه در سینمای امروز ایران است، حضور و نقش پررنگ سلبریتی‌ها و انحصار بازار فروش و اکران فیلم- با ابزار سلبریتی- است که با هزینه‌های میلیاردی علاوه‌بر کاهش ارزش و ماهیت هنری- از جمله تهی شدگی مضمون و محتوا- خود بر مافیای سینمایی در ایران دامن زده است.
 در واقع سینمای امروز ما، سینمایی مصرفی شده که چه به لحاظ فکری و چه به لحاظ تکنیکی و دیگر ملاحظات هنری دچار تکثیر و تکرار در قالب کلیشه‌سازی و سلبریتی‌گرایی است و در این میان، رابطۀ میان حضور سلبریتی‌ها و فروش گیشه با کیفیت هنری فیلم‌ها، رابطه‌ای معکوس است که حتی فیلم‌سازان کهنه کار و صاحب سبک را در این سینما ناچار از استفاده از اهرم کلیشه و سلبریتی برای آثار خود نموده است و اینجا آنچه از دست می‌رود تفکر و خلاقیتی است که در فقدان نظری و نبود الگوی فکری مشخص در سینمای ایران روز به روز تهی‌تر و کم‌فروغ‌تر می‌نماید.

فرزاد میرحمیدی