kayhan.ir

کد خبر: ۱۴۳۹۱۳
تاریخ انتشار : ۱۴ مهر ۱۳۹۷ - ۲۱:۱۷

ضرر علم بدون دین و دین بدون علم(خوان حکمت)

اگر دين يك سلسله مسائل سطحي باشد و قواعد علمي، آن را همراهي نكند و دقت‌هاي علمي همراه دين نباشد، خطرات فراواني دارد كه جريان تفتيش عقايد از يك سو و تهديد گاليله دانشمند به سوزاندن از سوي ديگر در عصر گذشته ثمره تلخ دينِ بي‌علم بود، امروز هم اثر تلخ دين بي‌علم به صورت طالبان و القاعده در مي‌آيد.اگر دين باشد و علم نباشد يا گاليله و امثال او را مي‌سوزانند يا به صورت القاعده و طالبان در مي‌آيد و اگر علم باشد و دين نباشد در مدت كوتاهي جنگ جهاني اول و جنگ جهاني دوم را راه‌اندازي مي‌كنند كه ده‌ها ميليون نفر را در مدت كوتاهي به قتل مي‌رسانند؛ علمِ بي‌دين خطر جنگ جهاني را داشت و دارد؛ دينِ بي‌علم خطر گاليله‌سوزي و طالبان شدن و القاعده شدن را دارد لذا اصرار قرآن و سنت اهل بيت(عليهم السلام) اين است كه جامعه بشري عاقل باشد. عقل همان دين كامل است كه اخلاق را به همراه دارد.
انسان؛ حقیقتی که با عقل باید شناخت
 خداي سبحان انسان را عصاره جهان و كتب آسماني قرار داد يعني آنچه در جهان تكوين هست نمونه‌هايي از آن در آفرينش انسان هست و آنچه در صحف انبيا و كتاب‌هاي آسماني آمده نموداري از آن در حقيقت انسان هست. اين انسان كه بدنش هنوز شناخته نشده با داشتن صدها دانشگاه هنوز نتوانستند به عمق بدن انسان پي ببرند و تمام بيماري‌هاي آن را كشف كنند و تمام درمان‌هاي آن را كشف كنند، چگونه به عظمت روح او كه يك امر ملكوتي است و در اثر آن روح، خليفه خدا قرار مي‌گيرد مي‌توان پي‌برد؟! انسان چنين حقيقتي است.هيچ موجودي را خداي سبحان به اين صورت خليفه خود قرار نداد، نه تنها انسان خليفه خداست در زمين، بلكه وقتي اين خليفه به معراج رفت و سفر آسماني كرد خليفهًْ‌اللهًْ بود في السماء، هم‌اكنون هم است؛ وقتي مجموعه آسمان و زمين تبديل شدند به يك آسمان و زمين ديگر «يَوْمَ تُبَدُّلُ الأرْضُ غَيْرَ الأرْضِ وَالسَّماوَاتُ»[1] كلّ آسمان‌ها و زمين زيرورو شدند و عالَم ديگري طراحي شد، در آنجا هم در بهشت، انسان خليفهًْ‌الله است، اين موجود با اين عظمت بايد كاملاً شناخته بشود و شناختن او به عقل است.
مطلب ديگر آن است كه بعضي از امورند كه نظرشان از عمل جداست انسان اول مي‌فهمد بعد مطابق آن كار انجام مي‌دهد، علوم تجربي از اين قبيل است، اگر ما ده‌ها رشته علوم تجربي داشته باشيم نظرش غير از عمل است ،يعني انسان مطالب را بر اساس علوم حصولي مي‌فهمد، بعد در خارج پياده مي‌كند ،علوم حوزوي هم همين‌طور است؛ با اينكه آن فوق حسي و تجربي است يعني فقه و اصول و امثال ذلك را انسان مي‌فهمد سپس مطابق احكام فهميده شده فقهي عمل مي‌كند كه علمش غير از عمل است؛ اخلاق هم بشرح ايضاً، انسان احكام اخلاقي، روش‌هاي اخلاقي، دستورهاي اخلاقي را مي‌فهمد و در فضاي جان خود آنها را پياده مي‌كند مي‌شود متخلِّق، به دنبال آن در فضاي جوارح و اعمال آنها را انجام مي‌دهد مي‌شود عمل خارجي. وقتي اينها را انسان طي كرد به مرحله‌اي مي‌رسد كه نظر او علم است، عمل او هم علم است؛ علمي هست كه نظر و عمل آن هر دو دانش است ،منتها يكي حصولي است يكي حضوري. گاهي انسان فقه را بررسي مي‌كند براي اينكه بداند بايد و نبايد چيست، واجب و حرام چيست تا طبق آن عمل مي‌كند يا اخلاق را بررسي مي‌كند كه حسد چيست ،تكبّر چيست، تواضع چيست ،بخل چيست، شجاعت چيست ،سخاوت چيست، كرامت چيست؛ اينها را بررسي مي‌كند تا به خوب‌هاي آنها متّصف بشود و از بدهاي آنها تبرّي بجويد كه تبرّي در قبال تولّي يك نحو عمل است.
شهود، ثمره عرفان عملی
 كسي كه نماز و روزه را مي‌خواند به دستور فقه؛ از فضايل اخلاقي برخوردار است، به دستور اخلاق؛ از رذايل اخلاقي به دور است، به دستور اخلاق؛ روي نردبان فقه و روي نردبان اخلاق پا مي‌گذارد وبه جايي مي‌رسد كه نردبان عرفاني است، در آنجا عرفان نظري، علم حصولي است، عرفان عملي عمل نيست شهود است. در عرفان نظري بحث مي‌شود كه خدا اسماي حسنايي دارد، اسم اعظمي دارد، بهشت و جهنمي دارد، اين مي‌شود عرفان نظري، اما اگر كسي به عرفان عملي بار يافت، هم‌اكنون بهشت را مي‌بيند، جهنم را مي‌بيند، اهل بهشت و جهنم را مي‌بيند، يعني در آنجا كار نيست، سطح كار و سقف كار پايين‌تر از آن است كه به اوج انسانيت برسد، انسان در مقامي قرار مي‌گيرد كه آنجا ديگر جاي كار نيست، جاي شهود است. در آن خطبه نوراني حضرت امير(ع) وقتي اوصاف متّقيان را ارزيابي مي‌كند مي‌فرمايد: «فَهُمْ وَ الْجَنَّهًُْ كَمَنْ قَدْ رَآهَا فَهُمْ فِيهَا مُنَعَّمُونَ وَ هُمْ وَ النَّارُ كَمَنْ قَدْ رَآهَا فَهُمْ فِيهَا مُعَذَّبُونَ»[2] مردان الهي گويا هم‌اكنون كه اينجا نشسته‌اند بهشت را مي‌بينند و اهل بهشت را مي‌بينند كه متنعّمند و گويا هم‌اكنون جهنم و اهلش را مي‌بينند شعله‌هاي جهنم را مي‌بينند؛ اين شهود است. مي‌بينيد عمل آنقدر ارزش و قدرت ندارد كه به همراه كمالات انسان بالا برود، عمل در حدّ فقه است، در حدّ اخلاق است، كسي كه متديّن است، اين دو نردبان را دارد،وقتي به قلّه رسيد فقط كار او فهميدن است به عنوان عرفان نظري و ديدن است به عنوان عرفان عملي. اگر ـ خداي ناكرده ـ ذرّه‌اي بداخلاقي كند يا ـ خداي ناكرده ـ ذرّه‌اي بر خلاف فقه عمل كند، همان‌جا سقوط مي‌كند، زيرا فقه و اخلاق نردبان آن كارند، اگر كسي با نردبانش هماهنگ نباشد، همانجا سقوط مي‌كند، اينها مقام انسانيت است، اينكه فرمود: «كَلاَّ لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ * لَتَرَوُنَّ الْجَحِيمَ» يعني همين! اگر شما به علم‌اليقين رسيديد زمينه هست كه به عين‌اليقين برسيد ،هم‌اكنون كه اينجا هستيد جهنم را مي‌بينيد نه بعد از مرگ، بعد از مرگ، كافر منكر هم كه در دنيا مي‌گفت: «إِنْ هِيَ إِلَّا حَيَاتُنَا الدُّنْيَا»[3] همين كافر ملحد كه منكر عذاب است بعد از مرگ مي‌گويد: «رَبَّنَا ابْصَرْنَا وَسَمِعْنَا»[4] خدايا ما جهنم را ديديم، مواقف قيامت را ديديم، آنچه انبيا فرمودند را ديديم.اينكه فرمود اگر شما اهل علم‌اليقين باشيد، جهنم را مي‌بينيد يعني هم‌اكنون مي‌بينيد نظير حارثةبن‌مالك كه مرحوم كليني در جلد دوم كافي قصه‌اش را نقل كرده است.[5]
جامعه بشری؛ نیازمند اخلاق
به هر تقدير دست ما به آن قله نمي‌رسد و بحث‌هاي ما در همين حوزه اخلاق است كه جهان را اخلاق مي‌تواند اداره كند، تمام اين نابساماني‌هايي كه در ديروز و امروز بود و هست، در اثر بداخلاقي و بي‌اخلاقي بشر است، اگر اين بشر به اخلاق الهي متخلّق بود ،هيچ نقصي در جامعه او نبود. الآن شما مي‌بينيد سهم عمده‌اي از درآمد كره زمين صرف آدم‌كشي است همه اينها قبلاً در خود غرب مصرف داشت، الآن در آسياي ميانه و خاوردور و خاورنزديك و خاورميانه مصرف مي‌شوند. تنها عاملي كه مشكل جامعه را حل مي‌كند همين حُسن خلق است و اين درنده‌خويي است كه بشر را به اين روز سياه در آورده است.
 بيانات حضرت آيت الله جوادي آملي (دام ظله)
در جلسه درس اخلاق؛ 3/12/91
مرکز اطلاع‌رسانی اسرا
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
[1]. ابراهيم ، 48.   [2]. نهج‌البلاغه، خطبه 193.   [3]. انعام ، 29؛ مؤمنون ، 37.   [4]. سجده ، 12.   [5]. الكافي، ج2 ، ص53 و 54.
خوان حکمت روزهای یک شنبه منتشر می‌شود.