رباعی(شعر)
ز دستت میچکد بر دستها خون
تو جاری کردهای در خون ما خون
دل تو کوفه کوفه بیوفایی
دل ما کربلا در کربلا خون
مصطفی علیپور
از کتاب گلوی کوچک رود
(2)
دل وارد جمع سوگواران شده است
اطرافش باز شعله باران شده است
برجای نمانده غیر خاکستر از او
اینجا آتش ، تعزیه گردان شده است
(3)
جز مهر تونیست در بساط دل من
عشقت شده «اهداناالصراط»دل من
در لحظه جزر ومد طوفان، تنها
نام تو سفینه النجاهًْ دل من
سعیده اصلاحی