راهبرد آفندی در جنگ رسانهای
محمدمهدی اسلامی
در این جنگ آمریکا از لشکری قویتر از نیروی نظامی خود بهره میگرفت، لشکری که عملیات روانی را طراحی و ابلاغ میکرد و آن تحلیلگران از تأثیرش غافل بودند. قرار دادن خبرنگاران و روزنامهنگاران در کنار سربازان یکی از اصلیترین این اقدامات بود که امکان پخش زنده داشتند. این اقدام موجب برجسته کردن دستاوردهای نظامی برخلاف رویه گذشته که اخبار جنگ را تا مقطعی محرمانه تلقی میکرد، شد. تصویرسازی از سربازان عراقی اسیر گرفته شده به عنوان انسانهایی گرسنه که مورد حمایت آمریکا و متحدانش قرار گرفته است، ایجاد شوک با نامگذاری بمب مورد استفاده با عنوان «مادر همه بمبها»، ادعای جدا بودن مردم از دولت و هدف حملات نبودن آنها و تصویرسازی آمریکا به عنوان ناجی عراقیها از شر دیکتاتوری حاکم از جمله دستاوردهای این روش بود. اما گام اصلی را چند سال جلوتر، فیلمهای هالیوودی، رسانههای گوناگون کاغذی و اینترنتی و... برداشته بودند و با تصویرسازی از صدام به عنوان یک اهریمن (هم او که در دوره شراکت منافع با آمریکا در رسانههای آمریکایی تکریم میشد)، افکار عمومی جهان و حتی عراق را تا آنجا همراه این عملیات کردند تا با کمترین مقاومت، نیروی زمینی متجاوزین به سرعت به پیروزی باور ناپذیری دست یابد.
جالب آنجا است که مدیریت افکار عمومی به نحوی پیش رفت که پس از پایان جنگ، فقدان وجود سلاحهای کشتار جمعی (که برای تقویت صدام مقابل انقلاب اسلامی، خود غرب به او اعطا کرده بود) باور شد و این ادعا محل مناقشه قرار نگرفت.
تاریخ کاربرد پروپاگاندا در پیشبرد تنازعات میان کشورها را نشان میدهد، آمریکا یکی از کشورهایی است که بیشترین اعتنا را به استفاده از رسانه و تبلیغات برای توفیق در مواجهه با دشمنان خود به کار بسته است، رویکردی که اغلب رنگ مکمل نبردی دیگر را داشته، اما بخش عمدهای از توجه آمریکا را به خود معطوف ساخته است. این موارد، شامل مکمل عملیات نظامی است که اگرچه در جنگ جهانی دوم جهشی جدی در روش و تکنیک یافت؛ اما در عملیات سپر صحرا و پس از آن در عملیات طوفان صحرا علیه عراق به کمال و نقطه اوج خود رسید.
اما آمریکا دستاوردهای دیگری نیز در بهکارگیری رسانه و تبلیغات در منازعات دارد که یکی از اصلیترین آنها، استفاده از آن در جنگ سرد مقابل شوروی است. شاید نمادینترین بخش آن، بزرگنمایی صف مقابل مکدونالد افتتاح شده در مسکو باشد که بسیاری آن را نقطه آغاز فروپاشی شوروی تلقی کردهاند.
آمریکا دیرهنگامی است از این سلاح، علیه انقلاب اسلامی نیز استفاده میکند؛ رویکردی که به دلیل ضعف تحلیل از واقعیات ایران، وجود ایمان و انسجام میان امت و امامت تا کنون نافذ نبوده است. اما این به معنای بیتاثیر بودن همیشگی آن نیست. شاید از همین رو بود که امام خامنهای در دیدار با اعضای مجلس خبرگان، با بررسی ابعاد جنگ نرم فعلی علیه کشورمان، ضمن توجه دادن به وجود یک اتاق جنگ برای هدایت نبرد همهجانبه اقتصادی نسبت به غفلت از جنگ مکمل آنکه نبرد مهم رسانهای و تبلیغاتی است، هشدار دادند.
لازارسفلد و مرتون، از چهرههای مشهور علوم ارتباطات معتقدند 3 شرط موجب اثرگذاری رسانه خواهد شد: انحصاری کردن (که اگرچه در دوره امروز غیرممکن است، اما با بیاعتماد کردن جامعه هدف به دیگر رسانهها و تکثیر رسانههای همسو دنبال میشود)، جهتدهی به ارزشها (که با برنامههای ظاهرا غیرسیاسی و با رویکردهایی از قبیل سبک زندگی ارائه میگردد) و بالاخره ارتباط چهره به چهره تکمیلی (که با گسترش شبکههای اجتماعی راحتتر شده و با حضور عناصر دلباخته به غرب و تبلیغ ضرورت تسلیم شدن در برابر کدخدا در حال اجرا است)
تحریف واقعیت، برجسته سازی بخشی از واقعیات، شایعات دروغ و... از جمله تکنیکهای به کار رفته برای ایجاد اضطراب، یأس، ناامیدی و احساس بنبست و بدبین کردن مردم نسبت به یکدیگر و نسبت به دستگاههای مسئول و همچنین بیشتر و بزرگتر نشان دادن مشکلات اقتصادی در ذهن جامعه در این رویکرد رسانهای است.
به نظر میرسد بخشی از برنامه دشمن، سوار شدن بر موج حاصل از انتقادات انقلابی و مصلحانه دلسوزان است. با این وصف، آیا باید دست از نقداشتباهات کشید و سیئات مسئولین را از بیم مصادره دشمن، حسنه معرفی کرد؟
طبعا این رویکرد، نه تنها با باور افکار عمومی مواجه نخواهد شد، که موجب تشدید خطاهای موجود شده و کشور را به سوی خطر بزرگتری رهنمون خواهد ساخت. شاید راه بهتر، خنثی سازی روش دشمن باشد. بررسی نقاط ضعف و اصلاح آن توسط رسانهها برای اعتماد زایی و ممانعت از شکل گیری انحصار رسانهای برای دشمن، اسیر مارپیچ سکوت نشدن و صیانت از ارزشهای خود با روشهای صحیح و نیز فعال شدن انقلابیون در آگاه سازی خط دشمن و خسته نشدن از رویکرد اقناعی در حضورهای چهره به چهره حقیقی و مجازی شاید از جمله اقدامات خنثیکننده باشد. اما قطعا بهترین دفاع، حمله به ریشههای پدید آورنده مشکلات برای کشور و پرهیز از رفتار انفعالی است.
نقطه قوت دیگری که ما از آن بهرهمندیم، وجود شناخت کامل ما به تکنیکهای جنگ رسانهای آمریکا با توجه به وجود منابع گسترده در این خصوص و باقی ماندن ناشناختههای بسیار از فرهنگ و مناسبات مردم ایران اسلامی برای دشمن است که بازخوانی و تمرکز بر آنها میتواند ما را در آفند و پدافند، به برتری قابل ملاحظهای مجهز کند.