kayhan.ir

کد خبر: ۱۴۱۳۸۳
تاریخ انتشار : ۱۴ شهريور ۱۳۹۷ - ۱۹:۴۳

عجب و راهکارهای علاج آن (1)(پرسش و پاسخ)



پرسش:
عجب به عنوان یک صفت رذیله به چه معناست و چگونه می‌توان این صفت را از خود دور نمود و راهکارهای علاج آن چیست؟
پاسخ:
تعریف عجب
عجب یا خودبینی عبارت از ظن کاذبی است به نفس در استحقاق مرتبه‌ای که مستحق آن نباشد. در واقع حقیقت عجب آن گمان دروغی است که آدمی نسبت به خود دارد و براساس آن مرتبه‌ای را به استحقاق خیالی مالک شده که در حقیقت مستحق آن مرتبه نیست. مرحوم نراقی در تعریف عجب می‌نویسد: عجب آن است که انسان خود را به خاطر کمالاتی که در خود سراغ دارد بزرگ بشمارد، اعم از آنکه واقعا واجد آن باشد یا خیال کند که واجد کمال است. به بیان دیگر عجب یعنی اینکه انسان صفت یا نعمتی را که دارد بزرگ شمرده و از منعم آن غافل باشد.(جامع‌السعادات، ج 1، ص 282)
بنابراین عجب از جمله بیماری‌های روانی و صفات ناپسند انسانی است که متاسفانه اغلب در انسان‌های به ظاهر وارسته، بروز و ظهور دارد، این بیماری که از صفات قلبی است از نظر زشتی و خطرآفرینی از گناهان جوارحی و اعضای ظاهری به مراتب شدیدتر و از جهت عموم و شمول دایره‌اش وسیع‌تر است زیرا کمتر مومنی پیدا می‌شود که مبتلا به عجب و خودخواهی نباشد.
اقسام عجب و راهکارهای علاج آن
آنچه که انسان بدان عجب می‌ورزد بر دو قسم است:
الف) آنهایی که در کبر دخالت دارند و انسان به خاطر آنها تکبر می‌ورزد.
ب) آنهایی که در تکبر دخالت ندارند یعنی انسان نمی‌تواند به خاطر آنها فخر کند مثل نظریات اشتباه که در اثر جهل، صائب و نیکو جلوه می‌کنند و باعث عجب می‌شوند.
این قسم از وسائل عجب را می‌توان به هشت قسم تقسیم کرد:
1- اینکه به خاطر امور جسمانی چون جمال، ترکیب، صحت، قوت، تناسب اعضاء و زیبائی چهره دچار عجب شود.
 علاج این قسم، تفکر درباره کثافاتی است که در نهان انسان وجود دارد و همین‌طور اندیشه در اول خلقتش که نطفه‌ای بود و آخر کارش که تبدیل به جیفه‌ای می‌شود و دیگر عبرت گرفتن از صورت‌های زیبا و بدن‌های لطیفی که وجود داشته و اکنون چنان پوسیده‌اند که طبع عقلاء از آنها متنفر است.
2- عجب به قدرت و سطوت
همان‌طور که قرآن کریم از قومی نقل می‌کند که گفتند: «من اشد منا قوه»؛ قوم عاد گفتند: کیست از ما نیرومندتر؟ (فصلت 15)
علاج این قسم به این است که بداند یک روز تب، کافی است که قدرتش را تبدیل به ضعف کند و یک ساس یا پشه یا یک خار می‌تواند او را عاجز نماید.
3- عجب به عقل و زیرکی در فهم امور دقیق مربوط به مصالح دین و دنیا
علاج این قسم به این است که خدا را به خاطر عقلی که به او عطا کرده شکر گزارد و بیندیشد که با کوچک‌ترین مرضی که بر مشاعرش عارض شود چنان عقلش مختل می‌شود که وسیله خنده و بازیچه دیگران شود.
4- عجب به اصل و نسب شریف
مثل اینکه یک نفر سید هاشمی به خاطر اینکه منسوب به پیامبر اکرم (ص) است دچار عجب شود علاج این قسم به این است که بداند این کمال نادانی است که در اخلاق و افعال مخالف سیره پدرانش باشد و با این حال گمان کند که از آنها است.
سزاوار است به این‌گونه اشخاص که تنها افتخارشان شرافت پدرانشان می‌باشد گفته شود. اگر به پدران با شرافت و بلند مرتبه‌ات افتخار می‌کنی و اقعا راست می‌گویی آنها انسان‌های خوبی بودند ولی چرا سیره و رفتار تو همانند سیره و رفتار پدران با شرافت و بلند مرتبه‌ات نیست!
ادامه دارد