kayhan.ir

کد خبر: ۱۴۰۸۰۲
تاریخ انتشار : ۰۶ شهريور ۱۳۹۷ - ۱۹:۴۰
حاجعلی کیا و سازمان کوک به روایت اسناد ساواک - ۱۴

زمین‌خواری به پشتوانه ارتش

در دی ماه سال 1357ش که انقلاب اسلامی در آستانه پیروزی قرار داشت و شاه در تدارک فرار از ایران بود، سپهبد کیا در محفلی که متشکل از بازنشستگان کشوری و لشکری بود، گفت‌:
«شاه از من خواسته بود نصف مالکیت ساختمانی که ساخته‌ام، به نام ایشان به ثبت بدهم؛ با توجه به اینکه از این عمل خودداری نمودم، هنوز هم نتوانسته‌ام از ملک خودم بهره‌برداری نمایم.»148
ملک داری و ثروت اندوزی
پدرِ وی، از جمله درباریان ناصرالدین‌شاه بود که در خاطراتِ سپهبد کیا، دارای لقبِ «منتظم‌الدیوان» و «آجودان دربار» و از ملاکین منطقه معرفی شده است.149
در سال 1323ش، که ایران درگیر مسئله جنگ جهانی و‌اشغال بود، مقداری از املاک و احشام رضاخان، به سپهبد کیا که به تازگی از سوئد به کشور بازگشته بود، واگذار شد‌:
«جناب سرهنگ کیا پس از 1323 مقداری از املاک و احشام خاندان جلیله پهلوی را تصرف نموده، برای ازدیاد احشام و تصرفات املاک اضافه‌تری باندی تشکیل داده.»150
و البته این درحالی است که ایشان در لایحه دفاعیه‌ی خود، این ایام را، روزهای سخت و طاقت‌فرسایِ خود معرفی نموده است.
به هرحال، او که ریشه در منطقه کجور و کلارسن داشت و دارای فامیل گسترده‌ای در منطقه نیز بود، با همراهی آنان، در جریان ثروت اندوزی خود، به تصرفِ عدوانی زمین‌های مزروعی دیگران نیز مشغول شد‌:
«پیشگاه مبارک بندگان اعلیحضرت همایون شاهنشاهی ارواحنافداه.
عاجزانه دنباله شکایت قبلی به پیشگاه مبارک متوسل می‌شوم. جان‌نثار محمدعلی کاوه ساکن بسطام کجور مازندران، برای حفظ حدود و حقوق خود و قبیله از دست متجاوزین کجور، افراسیاب[کیا]، محمدحسن کیا و مقامات صلاحیت‌دار خواست تقدیم کیاها به علت اینکه چشم دار جناب سرهنگ علی کیا ریاست محترم مرزبانی کل کشورند، با تشبثات و اعمال نفوذ و عملیات تجاوزکارانه مبادرت، حتی جان‌نثار را مضروب، در املاک و علاقه‌ام جبراً مداخله و خسارت به فدوی وارد ساخته... ادارات شهرستان نوشهر اکثراً تحت تأثیر، و جناب سرهنگ کیا و سرهنگ اردلان حامی حق و حقیقت و ناموس عموم باید داشتند[باشند] با این رفتار خانه‌زاد و عموم قبیله‌ام را مأیوس و ناامید و مراحم دولت محبوب می‌فرمایند. استرحاماً عاجزانه تمنا دارم عطف توجهی مبذول فرماین.»151
و حدود یک ماه بعد نیز نوشته شد‌:
«پیشگاه مبارک بندگان اعلیحضرت اقدس همایونی شاهنشاهی ارواحنافداه
با نهایت عجز و انکسار به پیشگاه مبارک معروض می‌دارد.
جان‌نثار محمدعلی کاوه ساکن بسطام کجور مازندران عاجزانه از تعدیات جناب سرهنگ ستاد علی کیا به وسیله سرهنگ اردلان فرماندهی پادگان چالوس به شرح زیر متوسل می‌شوم.
جناب سرهنگ‌ها در چالوس باندی تشکیل داده و اعمال غرض فرموده، با نهایت تبعیض مداخله در عموم کارها که خلاف قانون است می‌نمایند. باندی را که تشکیل داده‌اند عبارت از چند نفری‌اشرار و متجاوز می‌باشند... عاجزانه تمنی دارد نظر به اینکه ارتش ایران حافظ استقلال کشور بوده و از جان بیشتر دوستدار ارتش بوده و می‌باشیم، امر ‌فرمایند جناب سرهنگ کیا و اردلان از سوءاستفاده از قدرت ارتش به زیان مردم و نفع شخصی خودداری فرموده، بیش از این حمایت از متجاوزین نفرمایند.»152
در جریان پیگیری این شکوائیه، حاجعلی کیا در نامه‌ای خطاب به دکتر مصدق، که در این زمان نماینده مجلس شورای ملی و پیگیر موضوع بود، نوشت‌:
«آقای محمدعلی کاوه از اهالی بلوک پنجرستان از توابع کجور و جزء شهرستان نوشهر می‌باشد. نامبرده از‌اشخاص شرور و متعددی[متعدی] آن منطقه می‌باشد. پرونده‌های زیادی در فرمانداری و ژاندارمری و دادگاه و جنگلبانی نوشهر دلیل بر سوابق شرارت [و] تعدیات نامبرده موجود است.... چون نامبرده دارای سوابق بسیار سوئی بوده در کمیسیون امنیتی که در فرمانداری نوشهر تشکیل شده است و سرهنگ دوم اردلان فرماندار نظامی وقت یکی از اعضای کمیسیون بوده است، به اتفاق آراء نامبرده را به مدت 6 ماه از منطقه طرد می‌نمایند؛ با مطروحه فوق مشخص می‌گردد که اساساً در این مورد از طرف اینجانب یا امور مرزبانی دستور خاصی به مرزبانی نوشهر داده نشده است و عمل کمیسیون امنیت هم روی مصالح و امنیت منطقه و با فکر کلیه مأمورین انتظامی و مسئول شهرستان نوشهر مطابقت داشته است.»۱۵۳
براساس همین مطلب، وزارت جنگ نیز در پاسخ به دفتر مخصوص شاهنشاهی و مجلس سنا، که این گزارش را پیگیری نموده بودند، پاسخ داد‌:
«به استحضار می‌رساند شاکی به علت شرارت در منطقه وسیله کمیسیون امنیت به شش ماه تبعید از محل محکوم شده و سرهنگ ستاد علی کیا دخالتی در این امر ندارد.»154
باوجود این پاسخ‌ها، محمدعلی کاوه به بازرسی کل ارتش متوسل شد؛ که پس از تحقیقات پیرامون موضوع، «رفع گله مندی» از وی در دستور کار قرار گرفت؛ ولی این مقدار برای او کافی نبود و موجب شد تا در شکوائیه‌ای دیگر خطاب به سرلشکر بهارمست، رئیس‌بازرسی کل ارتش بنویسد‌:
«خانواده کیا، لاشکی، محمد خزاعی، افراسیاب الکائی، که سوابق شرارت و هرزگی و گاودزدی آنها در دوایر دولتی نوشهر و اذهان عامه شهرت دارد، سالهاست مخل امنیت و آسایش مردم منطقه کجور گردیده‌اند؛ تا این اواخر که به دستیاری جناب سرهنگ کیا و سرهنگ اردلان، جسارت را به جایی رساندند که زندگی کردن اینجانب را هم در آن منطقه زیاد دیدند، با تشبثاتی که خود آن جناب مستحضر بودند و ضمن گزارش و تحقیقات جناب سرهنگ لشگری، محقق و مدلل گردید، بنده را به اصطلاح خودشان تبعید نمودند. توسل حقیر به مقامات کشوری و لشکری به منظور رسیدگی به عملیات خلاف قانون و سوءاستفاده‌های این ‌دار و دسته بود، نه یک موضوع ساده گله‌‌مندی.»155