دو نما از هنرمندی عزتالله انتظامی
مدرسه هنر که مزرعه بلال نیست
آنچه میخوانید، مروری است بر دو سکانس از فیلمهای ماندگار با بازی مرحوم
عزتالله انتظامی:
کمالالملک (علی حاتمی- 1362)
ناصرالدین شاه در بازدیدش از دارالفنون به کمال الملک جوان برمیخورد که توسط عضدالملک مدیر مدرسه هنر، محمد میرزا برادرزاده صنیعالملک نقاشباشی معرفی میشود.
عضدالملک به ناصرالدین شاه میگوید:
«...انشاءالله که سال آینده این باغبان پیر خدمتگزار، توفیق تقدیم نهال برومند دیگری داشته باشد...»
و ناصرالدین شاه با نقشآفرینی
عزتالله انتظامی پاسخ میدهد:
«...امیدوار نباشید. مدرسه هنر، مزرعه بلال نیست آقا که هر سال محصول بهتری داشته باشد. در کواکب آسمان هم یکی میشود ستاره رخشان، الباقی سو سو میزنند...»
حاجی واشنگتن: (علی حاتمی- 1361)
حسینقلی میرزا اولین سفیر ایران در آمریکا، پس از سپری کردن روزگاری در واشنگتن، که چندان هم مورد استقبال قرار نگرفته، تا جایی که به دلیل بیکاری و نداشتن بودجه ناگزیر از مرخص کردن همه اهالی سفارت و کارمندان آن شده، ناگهان در یک روز، پناهگاه سرخپوستی غریبه میشود و ناچار از پناه دادن به او میشود.
خود حسینقلی میرزا که به حاجی واشنگتن معروف شده (با بازی عزتالله انتظامی) اینگونه ماجرا را شرح میدهد:
«...معرکهای به پا شده، حسینقلیخانی. از میون گرد و خاک، سرخپوستی بر اسب سفید مثل خون نشسته به برف ظاهر شد. عرض پناهندگی داشت. در ظل درب خانه مبارکه بندگان همایون پناهش دادیم، تا غلام خاصه باشد، نامش را گذاردیم گلیخان. تحفهای است پیشکش به پادشاه کل ممالک محروسه ایران، سلطان قدرقدرت، سرخپوستی از مردم بومی ینگه دنیا که به خاک پای مبارک جواهرآسا از جانب بنده درگاه حسینقلی، ایلچی دولت علیه ایران تقدیم میشود...»
در صحنه بعدی حاجی واشنگتن در کنار سرخپوست یاد شده که خوابیده و به تخت بسته شده، اینچنین تجارب خود از حضور در ینگه دنیا و برداشتش از چهره به ظاهر زیبای آن را بازگو میکند:
«...گریختگان ممالک خارجه در آمریکا جمع و طرح این دولت متحده را انداختهاند. یک نفر بومی ینگه دنیایی قدیم، برای تماشا اینجا پیدا نمیشود، مثل عقاب که دانه برچیند و لاشه بگیرد، همه را خوردهاند. این قوه آکله و مرض جذام اینها، در هر جا که برسد، همین حالت دارد. به دوستی وارد میشوند و مثل خناس در تمام دلها، وسواس میکنند...»
عزتالله انتظامی:
کمالالملک (علی حاتمی- 1362)
ناصرالدین شاه در بازدیدش از دارالفنون به کمال الملک جوان برمیخورد که توسط عضدالملک مدیر مدرسه هنر، محمد میرزا برادرزاده صنیعالملک نقاشباشی معرفی میشود.
عضدالملک به ناصرالدین شاه میگوید:
«...انشاءالله که سال آینده این باغبان پیر خدمتگزار، توفیق تقدیم نهال برومند دیگری داشته باشد...»
و ناصرالدین شاه با نقشآفرینی
عزتالله انتظامی پاسخ میدهد:
«...امیدوار نباشید. مدرسه هنر، مزرعه بلال نیست آقا که هر سال محصول بهتری داشته باشد. در کواکب آسمان هم یکی میشود ستاره رخشان، الباقی سو سو میزنند...»
حاجی واشنگتن: (علی حاتمی- 1361)
حسینقلی میرزا اولین سفیر ایران در آمریکا، پس از سپری کردن روزگاری در واشنگتن، که چندان هم مورد استقبال قرار نگرفته، تا جایی که به دلیل بیکاری و نداشتن بودجه ناگزیر از مرخص کردن همه اهالی سفارت و کارمندان آن شده، ناگهان در یک روز، پناهگاه سرخپوستی غریبه میشود و ناچار از پناه دادن به او میشود.
خود حسینقلی میرزا که به حاجی واشنگتن معروف شده (با بازی عزتالله انتظامی) اینگونه ماجرا را شرح میدهد:
«...معرکهای به پا شده، حسینقلیخانی. از میون گرد و خاک، سرخپوستی بر اسب سفید مثل خون نشسته به برف ظاهر شد. عرض پناهندگی داشت. در ظل درب خانه مبارکه بندگان همایون پناهش دادیم، تا غلام خاصه باشد، نامش را گذاردیم گلیخان. تحفهای است پیشکش به پادشاه کل ممالک محروسه ایران، سلطان قدرقدرت، سرخپوستی از مردم بومی ینگه دنیا که به خاک پای مبارک جواهرآسا از جانب بنده درگاه حسینقلی، ایلچی دولت علیه ایران تقدیم میشود...»
در صحنه بعدی حاجی واشنگتن در کنار سرخپوست یاد شده که خوابیده و به تخت بسته شده، اینچنین تجارب خود از حضور در ینگه دنیا و برداشتش از چهره به ظاهر زیبای آن را بازگو میکند:
«...گریختگان ممالک خارجه در آمریکا جمع و طرح این دولت متحده را انداختهاند. یک نفر بومی ینگه دنیایی قدیم، برای تماشا اینجا پیدا نمیشود، مثل عقاب که دانه برچیند و لاشه بگیرد، همه را خوردهاند. این قوه آکله و مرض جذام اینها، در هر جا که برسد، همین حالت دارد. به دوستی وارد میشوند و مثل خناس در تمام دلها، وسواس میکنند...»