اول خدا؛ دوم شما!!(خوان حکمت)
امام رضا(ع) فرمود عبادت، چيز بسيار خوبي است، نماز و روزه واجب که سرجايش محفوظ است؛ آن نمازهاي مستحبي، روزههای مستحبي ثوابش محفوظ است؛ اما اينها عبادت نيست: «لَيْسَتِ الْعِبَادَهًُْ كَثْرَةَ الصِّيَامِ وَ الصَّلَاهًِْ وَ إِنَّمَا الْعِبَادَهًُْ كَثْرَهًُْ التَّفَكُّرِ فِي أَمْرِ اللَّه»؛ عبادت کردن به زیادی روزه و نماز نیست، بلکه (حقیقت) عبادت، زیاد در کار خدا اندیشیدن است.(1) فکر در تدبير الهي، موحّدانه زندگي کردن، اين عبادت است.
مشرک بودن اکثر مومنین
بعضي از بزرگان ديني ما و اهل معرفت گفتند، هيچ کسي گناه نميکند مگر اينکه در آن محدوده مشرک است. شما اين بخش پاياني سوره مبارکه «يوسف» را ملاحظه بکنيد! فرمود: (وَ ما يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللهِ إِلاَّ وَ هُمْ مُشْرِكُونَ)؛(2) اکثر موحدان و مسلمانها مشرک هستند! يک شرک ضعيف و مرموزي در درون اينها نهادينه شده است. از امام(ع) سؤال کردند که چگونه ميشود اکثر مسلمانها مشرک باشند؟ فرمود؛ همين که میگويي خدا هست ولي! اوّل خدا دوم فلان شخص! اگر خدا هست دومي که ندارد.(3) خدا اوّلي نيست که دومي داشته باشد. خدا هست ولي! اين بيراهه را هم باز ميرود. اما آن بزرگان اهل معرفت که اين آيه را تحليل کردند، دقيقاً وصف کردند گفتند کسي که معصيت ميکند وقتي شما اين گناه او را بررسي کنيد ميبينيد که سر از شرک در ميآورد، چرا؟ براي اينکه اگر کسي گناهي ميکند؛ يک وقت است که به خاطر سهو است، يک وقت است که به خاطر نسيان است، يک وقت اکراه و اضطرار واجبار است، اينها گناه نيست. اگر کسي به خاطر سهو، نسيان، اضطرار، الجاء، اجبار خلافي کرد،گناه نيست. اين حديث رفع(4) «رُفِعَ... مَا اسْتُکْرِهُوا»(5) همه را ميگيرد. تنها آن صورتي گناه است که کسي در کمال آزادي و اختيار معصيتي ميکند. اين بزرگوار اهل معرفت ميفرمايد: شما همين جا را تحليل کنيد که کسي هيچ عذري ندارد؛ حالا يا روميزي ميگيرد يا زيرميزي ميگيرد، نيازي هم ندارد، اضطراري هم ندارد، گدا نيست، يک مال حرامي را ميگيرد، رشوهاي ميگيرد، ربايي دارد ميگيرد، هيچ سهوي، نسياني و اجباري هم نيست. معنايش چيست؟ معناي آن اين است که خدايا! جهل موضوعي هم نيست، جهل حکمي هم نيست، علم هم به مسئله هست، چون اگر جاهل به موضوع باشد، جاهل به حکم باشد ممکن است زير مجموعه عذر قرار بگيرد. اگر عذر دارد که گناه نيست، اگر موضوع را ميداند، حکم را ميداند، اضطرار و اجبار و الجاء و اکراه و اينها در آن نيست؛ معنای آن اين است که خدايا! من ميدانم که اين گناه است، تو گفتي نکن؛ ولي من ميکنم! شما هر گناهي را که تحليل ميکنيد ميبينيد که سر از شرک در ميآورد؛ يعني شما گفتيد نکن، ولي نظر من اين است که بايد بکنم! مشکل شيطان چه بود؟ مشکل شيطان ترک سجده بود؟ کسي که نمازي را نميخواند اين طور ملعون ابد نميشود. به تعبير استاد مرحوم الهي قمشهاي که خدا غريق رحمتش کند، گفت:
جُرمش اين بود که در آينه عکس تو نديد *** ورنه بربوالبشري ترک سجود اين همه نيست(6)
حالا اگر کسي معصيتي کرده نمازي نخوانده، اصلاً نماز نخوانده، اين ديگر ملعون ابد نميشود. بعد راه توبه باز است. مشکل شيطان اين نبود که سجده نکرد؛ مشکل شيطان اين بود که با وحي الهي، دهان به دهان افتاد، گفت: شما نظرتان اين است، من هم نظرم اين است! اين در درون خيلي از ماها هست. اگر کسي ـ خداي ناکرده ـ به اينجا بيفتد که در برابر حکم خدا بگويد خدا اين را گفته، ولي من نظرم اين است، همان حرف شيطان است.
بر اساس تحليل علمي، ما بايد بدانيم که باسواد شدن معصيت نيست، يک؛ بايد بدانيم آنی که در دست و پاي خيليها ريخته است اين را هم نميگويند سواد، اين دو؛ يک جان کَندن ميخواهد. آن وقت ميشويم عاقل. آن وقت شصت ميليون با هم دعوا نميکنيم. يک کشور شصت ميليوني، هشتاد ميليوني که بيست ميليونش که بچه و کودک هستند. اين پانزده ميليون آن 45 ميليون را هم به همراه دارد. هر کسي در خانهاش يا به اين فحش ميگويد يا به آن فحش ميگويد؛ يا به اين بد ميگويد يا به آن بد ميگويد. ما ميتوانيم بهتر از اين زندگي کنيم، ما ميتوانيم شهرمان را وکشورمان را مدينه فاضله قرار بدهيم.
دوستی اهل بیت(ع)، لازم اما ناکافی
اينکه خدا فرمود: دوستي اهل بيت مزد رسالت است، فرمود: (قُل لاَ أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَي)،(7) ما اگر مزد رسالت را بدهيم، دوست اين خاندان باشيم، راحت هستيم؛ منتها مشکل ما اين است که خيال ميکنيم صرف دوستي کافي است! اين (فِي الْقُرْبَي) اگر مفعول واسطه براي مودت باشد، يعني دوستي اين خاندان.اما دوستي اين خاندان مشکل را حلّ نميکند. کيست که علي را بشناسد و نسبت به او دوست نباشد؟! کيست که حسين بن علي را دوست نداشته باشد؟! اينکه مفعول واسطه براي مودت نيست، اين ظرف که ظرف لغو نيست به قول اديبان. اين ظرف، ظرف مستقر است. اين (فِي الْقُرْبَي)، مفعول واسطه است متعلّق است به «المستقرهًْ» که بين اين دو کلمه واقع است،یعنی «قُل لاَ أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاّ الْمَوَدَّهًَْ المُستقرهًْ فِي الْقُرْبَي»، آن وقت اين ميشود فهم قرآن؛ يعني ما تمام محبتمان بايد به اين دودمان بسته باشد، به جاي ديگر دل نبنديم. آن ميشود اجر رسالت؛ آن وقت کشور ميشود کشور امن. وگرنه کسي ممکن نيست که علي و اولاد علي(عليهم السلام) را بشناسد و نسبت به اينها دوستي نداشته باشد، اين همان ظرف لغو است.
وقتي به حضرت امير گفتند، شما يک سلحشور هستيد، يل ميدان جنگ هستيد، اين اسب، اسب باري است، با اسب سواري و اسب باري که انسان نميتواند به ميدان جنگ حمله کند! شما يک اسب تندرو بخريد. حضرت فرمود من ـ تعبير روايت عتيق است ـ آن اسب تندرو قوي و نيرومند را ميخواهم چه کنم؟ من که از ميدان جنگ فرار نميکنم، کسي هم که فرار کرد من او را تعقيب نميکنم. من اسب تندرو ميخواهم چه کنم؟(8) اين علي است! میفرماید درست است مشرک است، بتپرست است و آمده براي کشتن من، اما اگر از من گريخت، من کسي نيستم که او را تعقيب بکنم؛ اين علي است. کسي ممکن است که او را بشناسد و دوست او نباشد؟! اين را چه کسي نقل کرده است؟
پس اين (فِي الْقُرْبَي) مفعول واسطه براي مودت نيست، وگرنه شما ميدانيد کليميها هم در شبهاي تاسوعا و عاشورا ميآيند صف ميبندند، در صف نذري آقا قمر بنيهاشم ميايستند. اين کليمي است.اینکه کسي اينها را بشناسد و دوست اينها نباشد، اين نيست. ما آنی که وظيفه داريم اين است که اين (فِي الْقُرْبَي)را متعلّق به آن مستقر بدانيم؛ يعني مودت همهجانبه و يکدست برای اين خاندان است؛ آن وقت راحت هستيم. اینکه اگر کسي يک مختصر بوقي زد، ما فوراً شکايت بکنيم! مواظب زبانمان نباشيم، مواظب چشممان نباشيم، کسي يک مختصر حرفي زد، فوراً شکايت کنیم؛ آن وقت ميشود شصت ميليون به جان هم ميافتند (و میلیونها پرونده قضایی تشکیل میشود). اين کشور وقتي کشور اهل بيت است که به دستور آنها عمل بکنيم؛ راه عمل هم باز است، به دست ماست که اين کشور را طيّب و طاهر بکنيم. بايد هم بکنيم، نه تنها ميتوانيم بايد هم بکنيم. مسئول هم هستيم. در اين زيارت وارث و ساير زيارتهايي که درباره شهداي کربلا و غير کربلا ميخوانيم ميگوييم: «طِبْتُمْ وَ طَابَتِ الْأَرْضُ الَّتِي فِيهَا دُفِنْتُمْ»،(9)شما طيّب و طاهر بوديد؛ کشور را شما پاک کرديد.کشوري که در آن شهيد بيارمد، آن کشور را طيّب و طاهر ميکند. حالا کشور طيّب و طاهر ميوهاش چيست؟ آن را قرآن کريم مشخص کرده است. فرمود: (وَ الْبَلَدُ الطَّيِّبُ يَخْرُجُ نَباتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ؛ (10) کشور پاک، مردم بفهم تربيت ميکند. ما ديگر غير از روايت و ائمه و اينها دنبال چه ميگرديم؟ اين قرآن، آن هم کلام ائمه.
فرمود کشوري که شهيد داد آن کشور طيّب است، کشور طيّب ميوه طيّب ميدهد، مردان پاک و زنان پاک ميوه آن مملکت هستند، اما (وَ الَّذِي خَبُثَ لاَيَخْرُجُ إِلاّ نَكِداً)، چه چيزي را بايد بگويند که نگفتند؟
تمدن ما در تديّن ماست
مسجد، حسينيه براي اين است که ما راحت زندگي کنيم. جامعهاي که ميتواند راحت زندگي کند چرا عمداً بيراهه برود؟ در تمام اين بخشها راه بهتر زندگي کردن را به ما ياد دادند. يک وقتي آدم مشهد مشرف ميشود يا بارگاه معصوم ديگر(ع) را زيارت ميکند؛ غرض او اين است که بهشت بگيرد، آن سرجاي خود محفوظ است، غرض او بخشايش گناهان قبلي است، هم سرجاي خود محفوظ است؛ اما قسمت مهم دستورهايي که به ما دادند براي اين است که کشور را متمدن کنيم، اين در زيارتهاست. در زيارت ميگويد کشوري که شهيد داد ميوه پاک بايد بدهد. يعني تمام دستورهاي ديني ما اين است که تمدن ما را در تديّن ما تأمين کند. ما بايد ملّت متمدن باشيم و تمدن ما هم در تديّن ماست. در تمام بخشها هم همين حرفهاست. در زيارتها همين طور است. در اين دعاهايي که انسان براي مُردهها ميکند همين طور است. يک گوشه آن مربوط به آخرت است و يک گوشه آن مربوط به دنياست.
بيانات حضرت آيتالله جوادي آملي (دام ظله) در جلسه درس اخلاق؛ 4/5/97
خوان حکمت روزهای یکشنبه منتشر میشود.
مرکز اطلاعرسانی اسرا
___________________
1. تحفالعقول، ص442. 2. يوسف، 106 . 3. تفسير عياشی، ج2، ص200، ح96؛ مجمع البيان في تفسير القرآن، ج5، ص410. 4. وسائلالشيعهًْ، ج15، ص369. 5. الکافی(ط ـ الإسلاميهًْ)، ج2، ص463. 6. ديوان حکيم الهی قمشهای، ص516.
7. شوری، 23. 8. المناقب(ابن شهر آشوب)، ج3، ص298. 9. مصباح المتهجد، ج2، ص723. 10. اعراف، 58.
مشرک بودن اکثر مومنین
بعضي از بزرگان ديني ما و اهل معرفت گفتند، هيچ کسي گناه نميکند مگر اينکه در آن محدوده مشرک است. شما اين بخش پاياني سوره مبارکه «يوسف» را ملاحظه بکنيد! فرمود: (وَ ما يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللهِ إِلاَّ وَ هُمْ مُشْرِكُونَ)؛(2) اکثر موحدان و مسلمانها مشرک هستند! يک شرک ضعيف و مرموزي در درون اينها نهادينه شده است. از امام(ع) سؤال کردند که چگونه ميشود اکثر مسلمانها مشرک باشند؟ فرمود؛ همين که میگويي خدا هست ولي! اوّل خدا دوم فلان شخص! اگر خدا هست دومي که ندارد.(3) خدا اوّلي نيست که دومي داشته باشد. خدا هست ولي! اين بيراهه را هم باز ميرود. اما آن بزرگان اهل معرفت که اين آيه را تحليل کردند، دقيقاً وصف کردند گفتند کسي که معصيت ميکند وقتي شما اين گناه او را بررسي کنيد ميبينيد که سر از شرک در ميآورد، چرا؟ براي اينکه اگر کسي گناهي ميکند؛ يک وقت است که به خاطر سهو است، يک وقت است که به خاطر نسيان است، يک وقت اکراه و اضطرار واجبار است، اينها گناه نيست. اگر کسي به خاطر سهو، نسيان، اضطرار، الجاء، اجبار خلافي کرد،گناه نيست. اين حديث رفع(4) «رُفِعَ... مَا اسْتُکْرِهُوا»(5) همه را ميگيرد. تنها آن صورتي گناه است که کسي در کمال آزادي و اختيار معصيتي ميکند. اين بزرگوار اهل معرفت ميفرمايد: شما همين جا را تحليل کنيد که کسي هيچ عذري ندارد؛ حالا يا روميزي ميگيرد يا زيرميزي ميگيرد، نيازي هم ندارد، اضطراري هم ندارد، گدا نيست، يک مال حرامي را ميگيرد، رشوهاي ميگيرد، ربايي دارد ميگيرد، هيچ سهوي، نسياني و اجباري هم نيست. معنايش چيست؟ معناي آن اين است که خدايا! جهل موضوعي هم نيست، جهل حکمي هم نيست، علم هم به مسئله هست، چون اگر جاهل به موضوع باشد، جاهل به حکم باشد ممکن است زير مجموعه عذر قرار بگيرد. اگر عذر دارد که گناه نيست، اگر موضوع را ميداند، حکم را ميداند، اضطرار و اجبار و الجاء و اکراه و اينها در آن نيست؛ معنای آن اين است که خدايا! من ميدانم که اين گناه است، تو گفتي نکن؛ ولي من ميکنم! شما هر گناهي را که تحليل ميکنيد ميبينيد که سر از شرک در ميآورد؛ يعني شما گفتيد نکن، ولي نظر من اين است که بايد بکنم! مشکل شيطان چه بود؟ مشکل شيطان ترک سجده بود؟ کسي که نمازي را نميخواند اين طور ملعون ابد نميشود. به تعبير استاد مرحوم الهي قمشهاي که خدا غريق رحمتش کند، گفت:
جُرمش اين بود که در آينه عکس تو نديد *** ورنه بربوالبشري ترک سجود اين همه نيست(6)
حالا اگر کسي معصيتي کرده نمازي نخوانده، اصلاً نماز نخوانده، اين ديگر ملعون ابد نميشود. بعد راه توبه باز است. مشکل شيطان اين نبود که سجده نکرد؛ مشکل شيطان اين بود که با وحي الهي، دهان به دهان افتاد، گفت: شما نظرتان اين است، من هم نظرم اين است! اين در درون خيلي از ماها هست. اگر کسي ـ خداي ناکرده ـ به اينجا بيفتد که در برابر حکم خدا بگويد خدا اين را گفته، ولي من نظرم اين است، همان حرف شيطان است.
بر اساس تحليل علمي، ما بايد بدانيم که باسواد شدن معصيت نيست، يک؛ بايد بدانيم آنی که در دست و پاي خيليها ريخته است اين را هم نميگويند سواد، اين دو؛ يک جان کَندن ميخواهد. آن وقت ميشويم عاقل. آن وقت شصت ميليون با هم دعوا نميکنيم. يک کشور شصت ميليوني، هشتاد ميليوني که بيست ميليونش که بچه و کودک هستند. اين پانزده ميليون آن 45 ميليون را هم به همراه دارد. هر کسي در خانهاش يا به اين فحش ميگويد يا به آن فحش ميگويد؛ يا به اين بد ميگويد يا به آن بد ميگويد. ما ميتوانيم بهتر از اين زندگي کنيم، ما ميتوانيم شهرمان را وکشورمان را مدينه فاضله قرار بدهيم.
دوستی اهل بیت(ع)، لازم اما ناکافی
اينکه خدا فرمود: دوستي اهل بيت مزد رسالت است، فرمود: (قُل لاَ أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَي)،(7) ما اگر مزد رسالت را بدهيم، دوست اين خاندان باشيم، راحت هستيم؛ منتها مشکل ما اين است که خيال ميکنيم صرف دوستي کافي است! اين (فِي الْقُرْبَي) اگر مفعول واسطه براي مودت باشد، يعني دوستي اين خاندان.اما دوستي اين خاندان مشکل را حلّ نميکند. کيست که علي را بشناسد و نسبت به او دوست نباشد؟! کيست که حسين بن علي را دوست نداشته باشد؟! اينکه مفعول واسطه براي مودت نيست، اين ظرف که ظرف لغو نيست به قول اديبان. اين ظرف، ظرف مستقر است. اين (فِي الْقُرْبَي)، مفعول واسطه است متعلّق است به «المستقرهًْ» که بين اين دو کلمه واقع است،یعنی «قُل لاَ أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاّ الْمَوَدَّهًَْ المُستقرهًْ فِي الْقُرْبَي»، آن وقت اين ميشود فهم قرآن؛ يعني ما تمام محبتمان بايد به اين دودمان بسته باشد، به جاي ديگر دل نبنديم. آن ميشود اجر رسالت؛ آن وقت کشور ميشود کشور امن. وگرنه کسي ممکن نيست که علي و اولاد علي(عليهم السلام) را بشناسد و نسبت به اينها دوستي نداشته باشد، اين همان ظرف لغو است.
وقتي به حضرت امير گفتند، شما يک سلحشور هستيد، يل ميدان جنگ هستيد، اين اسب، اسب باري است، با اسب سواري و اسب باري که انسان نميتواند به ميدان جنگ حمله کند! شما يک اسب تندرو بخريد. حضرت فرمود من ـ تعبير روايت عتيق است ـ آن اسب تندرو قوي و نيرومند را ميخواهم چه کنم؟ من که از ميدان جنگ فرار نميکنم، کسي هم که فرار کرد من او را تعقيب نميکنم. من اسب تندرو ميخواهم چه کنم؟(8) اين علي است! میفرماید درست است مشرک است، بتپرست است و آمده براي کشتن من، اما اگر از من گريخت، من کسي نيستم که او را تعقيب بکنم؛ اين علي است. کسي ممکن است که او را بشناسد و دوست او نباشد؟! اين را چه کسي نقل کرده است؟
پس اين (فِي الْقُرْبَي) مفعول واسطه براي مودت نيست، وگرنه شما ميدانيد کليميها هم در شبهاي تاسوعا و عاشورا ميآيند صف ميبندند، در صف نذري آقا قمر بنيهاشم ميايستند. اين کليمي است.اینکه کسي اينها را بشناسد و دوست اينها نباشد، اين نيست. ما آنی که وظيفه داريم اين است که اين (فِي الْقُرْبَي)را متعلّق به آن مستقر بدانيم؛ يعني مودت همهجانبه و يکدست برای اين خاندان است؛ آن وقت راحت هستيم. اینکه اگر کسي يک مختصر بوقي زد، ما فوراً شکايت بکنيم! مواظب زبانمان نباشيم، مواظب چشممان نباشيم، کسي يک مختصر حرفي زد، فوراً شکايت کنیم؛ آن وقت ميشود شصت ميليون به جان هم ميافتند (و میلیونها پرونده قضایی تشکیل میشود). اين کشور وقتي کشور اهل بيت است که به دستور آنها عمل بکنيم؛ راه عمل هم باز است، به دست ماست که اين کشور را طيّب و طاهر بکنيم. بايد هم بکنيم، نه تنها ميتوانيم بايد هم بکنيم. مسئول هم هستيم. در اين زيارت وارث و ساير زيارتهايي که درباره شهداي کربلا و غير کربلا ميخوانيم ميگوييم: «طِبْتُمْ وَ طَابَتِ الْأَرْضُ الَّتِي فِيهَا دُفِنْتُمْ»،(9)شما طيّب و طاهر بوديد؛ کشور را شما پاک کرديد.کشوري که در آن شهيد بيارمد، آن کشور را طيّب و طاهر ميکند. حالا کشور طيّب و طاهر ميوهاش چيست؟ آن را قرآن کريم مشخص کرده است. فرمود: (وَ الْبَلَدُ الطَّيِّبُ يَخْرُجُ نَباتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ؛ (10) کشور پاک، مردم بفهم تربيت ميکند. ما ديگر غير از روايت و ائمه و اينها دنبال چه ميگرديم؟ اين قرآن، آن هم کلام ائمه.
فرمود کشوري که شهيد داد آن کشور طيّب است، کشور طيّب ميوه طيّب ميدهد، مردان پاک و زنان پاک ميوه آن مملکت هستند، اما (وَ الَّذِي خَبُثَ لاَيَخْرُجُ إِلاّ نَكِداً)، چه چيزي را بايد بگويند که نگفتند؟
تمدن ما در تديّن ماست
مسجد، حسينيه براي اين است که ما راحت زندگي کنيم. جامعهاي که ميتواند راحت زندگي کند چرا عمداً بيراهه برود؟ در تمام اين بخشها راه بهتر زندگي کردن را به ما ياد دادند. يک وقتي آدم مشهد مشرف ميشود يا بارگاه معصوم ديگر(ع) را زيارت ميکند؛ غرض او اين است که بهشت بگيرد، آن سرجاي خود محفوظ است، غرض او بخشايش گناهان قبلي است، هم سرجاي خود محفوظ است؛ اما قسمت مهم دستورهايي که به ما دادند براي اين است که کشور را متمدن کنيم، اين در زيارتهاست. در زيارت ميگويد کشوري که شهيد داد ميوه پاک بايد بدهد. يعني تمام دستورهاي ديني ما اين است که تمدن ما را در تديّن ما تأمين کند. ما بايد ملّت متمدن باشيم و تمدن ما هم در تديّن ماست. در تمام بخشها هم همين حرفهاست. در زيارتها همين طور است. در اين دعاهايي که انسان براي مُردهها ميکند همين طور است. يک گوشه آن مربوط به آخرت است و يک گوشه آن مربوط به دنياست.
بيانات حضرت آيتالله جوادي آملي (دام ظله) در جلسه درس اخلاق؛ 4/5/97
خوان حکمت روزهای یکشنبه منتشر میشود.
مرکز اطلاعرسانی اسرا
___________________
1. تحفالعقول، ص442. 2. يوسف، 106 . 3. تفسير عياشی، ج2، ص200، ح96؛ مجمع البيان في تفسير القرآن، ج5، ص410. 4. وسائلالشيعهًْ، ج15، ص369. 5. الکافی(ط ـ الإسلاميهًْ)، ج2، ص463. 6. ديوان حکيم الهی قمشهای، ص516.
7. شوری، 23. 8. المناقب(ابن شهر آشوب)، ج3، ص298. 9. مصباح المتهجد، ج2، ص723. 10. اعراف، 58.