kayhan.ir

کد خبر: ۱۳۹۸۰۲
تاریخ انتشار : ۲۳ مرداد ۱۳۹۷ - ۲۰:۰۹
تاریخ تمدن اسلامی- بخش پایانی/ زیگرید هونکه، مورخ و پژوهشگر آلمانی:

مسلمانان باز هم سرنوشت ما را تغییر می‌دهند

رعایت اخلاق در برخورد با دستاوردهای علمی دیگران
این در حالی است که برعکس غربی‌ها، دانشمندان اسلامی، حتی آنگاه که هیچ کسی ناظر بر کسب علم و بدست آوردن اکتشافات و اختراعات از دیگر دانشمندان نبود، اما با رعایت اخلاق و وجدان که از آموزه‌های دینی آنها در رعایت حق امانت و امانت داری ناشی می‌شد، آنچه حقیقت داشت را
بی‌کم و کاست بیان نموده و صاحبان اصلی علم یا کشف و اکتشاف یاد شده را معرفی نمودند.
پروفسور فوآد سزگین (مدیر انستیتو و موزه علوم و تمدن اسلامی در دانشگاه گوته فرانکفورت) نمونه‌ای از این نوع امانت‌داری را بیان می‌نماید:
«...گوستاو هاینریش ویدمان در جایی نوشته است که:
«... می‌بینیم که مسلمانان هیجان کشف هر ابزاری را که پدید می‌آوردند مرحله به مرحله نوشته و با مخاطب به‌اشتراک می‌گذاشتند. اما ما تنها شکل نهایی ابزاری را که یونانیان باستان می‌ساختند را می‌بینیم.»
ویدمان با این جمله، رابطه معنوی میان دانشمندان مسلمان و کشفیات آنان را بیان می‌کند. این بسیار با اهمیت است. این وسیله‌ای را که می‌بینید، به محاسبه وزن مخصوص مایعات اختصاص دارد. کاشف این وسیله مسلمانان نبوده‌اند و دانشمندی به نام «پاپوس» که در قرن سوم میلادی در بیزانس می‌زیسته آن را کشف کرده است. اما ساخت چنین دستگاهی، توسط یک دانشمند بیزانسی در هیچ منبعی بیزانسی و یا یونانی ذکر نشده و تنها در کتاب یک فیزیکدان مسلمان که قرن دوازدهم میلادی نوشته شده، ذکر شده که این دستگاه اکتشاف پاپوس بوده است. این دانشمند مسلمان می‌توانست نگوید که این وسیله به دست پاپوس کشف شده. می‌توانست بگوید کشف خود یا مسلمانان دیگر بوده. اما ذکر منابع و ادای حق به گذشتگان، از ارزشمندترین اصول موجود در تمدن اسلامی به شمار آمده...»
ز) آزادی افکار و ادیان در تمدن اسلامی
به نوشته منابع غربی ، مسلمانان با حضورشان در آندلس و اروپا، سبک زندگی خود که برگرفته از اصول و احکام الهی و سیره پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) و ائمه اطهار (علیهم السلام) بود را رواج دادند و برخی از مظاهر تمدن امروزی که غربی‌ها به آن می‌بالند را برای اولین بار به اجرا درآوردند، مانند:
فرهنگ روا داری، احترام به مذاهب الهی به طوری که پیروان ادیان الهی (بنا به همان اولین قانون اساسی بشریت که در مدینه النبی توسط پیامبر اکرم وضع گردید) تنها تحت حاکمیت اسلام می‌توانستند آزادانه و بدون فشار و مزاحمت زندگی کرده و آیین‌های خود را به جای آورند، آزاد اندیشی و همچنین سنت‌های اسلامی از قبیل پاکیزگی که حمام و مسواک و عطر را برای اروپاییان خشک و متحجر به ارمغان برد، کمک به همنوع و برابر دانستن همه مسلمانان با هر رنگ و نژاد و قوم، عدالت طلبی و ظلم ستیزی، رعایت اخلاق الهی و...و همه آنچه در کلام الله مجید آمده بود و حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) وائمه اطهار (علیه السلام) بدان‌ها سفارش کرده بودند.
اندرو گراهام دیکسون ( منتقد و مورخ هنری و کارشناس شبکه تلویزیونی BBC ) درباره این تسامح و تساهل می‌گوید:
«...واقعیت اعجاب انگیز این است که فقط در آندلس و در زمان حکومت اسلامی است که 3 دین مختلف در کنار هم با آرامش زندگی می‌کردند. در آن زمان، اسلام، یهودیان و مسیحیان را مردم اهل کتاب می‌دانست که تعالیم دینی شان به دلیل آنکه مقدمه بعثت پیامبر اسلام بودند، قابل احترام بود. بنابراین مسلمانانی که آندلس را فتح کردند، سعی نکردند مسیحیان و مسلمانان را متقاعد کنند که مسلمان شوند و همانطور که قرآن دستور داده بود، به آنها آزادی انجام فرائض دینی شان را دادند. مسیحیان آندلس هم از فرهنگ اسلام استقبال کردند، خیلی از آنها حتی مسلمان شدند. بعد از 300 سال حضور مسلمانان، 75 درصد جمعیت مسلمان شدند. اما حتی آنهایی که مسلمان نشده بودند، به شدت تحت تاثیر روش زندگی مسلمانان بودند. به این افراد مستعرب گفته می‌شد که در لباس و زبان و سنت‌های خود مسلمانان را مورد الهام قرار می‌دادند...»
آدام متز ( مورخ و پژوهشگر) نیز سالها پیش چنین واقعیاتی را در کتاب خویش به نام «رنسانس اسلامی» آورده است:
«...بزرگترین تفاوت اروپا (که در قرون وسطی یکپارچه مسیحی بود) با امپراطوری اسلام، وجود شمار بسیار زیادی غیر مسلمان (اهل ذمه) بین مسلمانان است... معابد یهود و نصاری اجزاء بیگانه و جداگانه‌ای در سرزمین مسلمین تلقی می‌شد و ذمیان با استناد به پیمان‌ها و حقوق شناخته شده سنتی، حاضر به ادغام کامل در جامعه اسلامی نبودند...وجود یهودیان و مسیحیان بین مسلمانان سبب شد اصلاح گران نواندیش اصول تسامح را عرضه کنند، هرچند نیاز به زندگی مشترک و لازمه آنکه تفاهم بود هم از آغاز، نوعی آسان گیری و مدارا در جامعه اسلامی پدید آورده بود که در اروپای قرون وسطی شناخته نیست، نمونه این تسامح، پیدایش علم «ملل و نحل» و تحقیق در ادیان گوناگون است که با شور و شوق استقبال شد...»
این نوع رواداری و تسامح در مقابل اقلیت‌های مذهبی همواره از اصول جامعه اسلامی بوده و هست. در حالی که علیرغم تمامی ادعاهای ریز و درشت، فرهنگ تسامح و رواداری هرگز(حتی امروز) در اروپا و غرب رایج نبوده است. این موضوع حتی در خاطرات سفرنامه نویسان اروپایی که در زمان‌های مختلف به ایران سفر کردند نیز درج شده است.
رواداری و آزادی را از مسلمانان آموختیم
دکتر فرانسیس ریشارد (از مسئولین کتابخانه ملی فرانسه) با استفاده از سفرنامه «ژان شاردن»‌اشاره دارد که اساسا اروپاییان فرهنگ رواداری و آزادی را از مسلمانان فرا گرفتند. فرهنگی که در واقع هنوز هم در غرب و البته اروپا به چشم نمی‌خورد! ریشارد می‌گوید:
«...شاردن که از دهه 1660 در ایران بوده، تحلیل دقیق و مفصلی از همه چیز به دست داده است. او بسیار فرهیخته بود و پس از بازگشت به اروپا خاطرات و داستان‌های فراوانی با خود به آنجا برد و در سفرنامه‌اش منتشر کرد. نکته مهم این است که در اروپای آن زمان(پس از رنسانس)، مجادلات دینی دیرپای کاتولیک‌ها و پروتستان‌ها ادامه داشت و نظر به اینکه شاردن، خود پروتستان بود... یکی از موضوعات عمده سفرنامه‌اش را آزادی دینی تشکیل می‌داد و این چیزی است که وی در ایران عهد صفویه یافته بود. در آن دوره، اقلیت‌های دینی در ایران در اجرای مراسم مذهبی خود آزاد بودند و به نظر من، رواداری و آزادی دینی که در میانه قرن هیجدهم از فرانسه آغاز شد و در سراسر مغرب زمین گسترش یافت، به گونه‌ای از خاطرات و سفرنامه شاردن الهام گرفته شده بود...»  
برخلاف آنچه در تمدن اسلامی شاهد بودیم، نژادپرستی، اسلام هراسی و اسلام ستیزی همواره (حتی امروز) در جهان غرب، به شدت ترویج شده و می‌شود. چراکه نژادپرستی از اصول اولیه اسلاف غرب جدید بود، به نحوی که حتی الهام دهندگان اعلامیه جهانی حقوق بشر مانند منتسکیو نیز در مکتوبات خود آن را بروز داده‌اند. اما در دوران تمدن اسلامی،تسامح و تساهل در برابر دیگر ادیان و تفکرات از اصول جامعه اسلامی به شمار می‌آمد.
اينگمار کارلسون ، سفير سوئدي که در ترکيه به دليل کتابش با عنوان «اسلام و اروپا» شناخته شده است، مي گويد:
«... در دوران امپراتوري اندلسي، مسيحيان، مسلمانان و يهوديان در صلح و آرامش در کنار يکديگر زندگي مي کردند که بايد از آن به عنوان يک الگو در اروپاي حال حاضر استفاده کرد...»
حکومت اسلامی؛ سرچشمه گفت‌و‌گوی میان مذاهب
دکتر رضا اصلان (نویسنده و پژوهشگر و گزارشگر سابق CNN) نیز تنها زمانی که پیروان مذاهب و افکار مختلف در کنار یکدیگر با مسالمت زندگی کردند را مربوط به دوران حکومت مسلمانان می‌داند و می‌گوید:
«... در آستانه جنگ‌های صلیبی، اورشلیم تحت حکمرانی مسلمانان، سرچشمه خلاقیت و گفت‌و‌گوی میان مذاهب بود. یهودیان، مسیحیان و مسلمانان در کنار هم زندگی می‌کردند. بیشتر آنها در هماهنگی و مسالمت با هم سر می‌کردند..»
تمدن اسلامی؛ پناهگاه قربانیان خشونت و جنگ و تبعیض نژادی
بلانکو ايبانز (تاريخدان شهير اسپانيايي) آندلس را پناهگاه رانده شدگان و قربانیان خشونت صلیبیون معرفی می‌کند:
«... شکست اسپانيا از شمال نبود، فاتحان مسلمان از جنوب آمدند. اين چيزي بيش از يک پيروزي بود؛ يک جهش تمدني بود. به همين دليل، غني‌ترين و درخشان ترين تمدني که تا آن زمان در اروپا شناخته شده بود، متولد شد و در سراسر قرون وسطي بين قرن هاي هشتم تا پانزدهم نشو و نما کرد و شکوفا شد. طي اين دوره مردم شمالي به دليل جنگ هاي ديني و مذهبي متفرق شدند و وقتي به دليل خشونت هاي بي‌رحمانه ناشي از جنگ اين طرف و آن طرف سرگردان بودند، جمعيت آندلس از مرز 30 ميليون نفر گذشت. با اين تعداد جمعيت که در آن زمان بسيار زياد محسوب مي شد، هر قوم و طايفه اي از هر دين و مذهبي مي توانستند آزادانه به آنجا نقل مکان کنند و با عدالت و برابري در آنجا زندگي کنند. در آنجا نبض جامعه با شور و شعف مي زد...»
کوردوبا (قرطبه)، پايتخت پادشاهي اندلس با آن خيابان هاي نوراني و روشن خود بسيار از شهرهاي اروپا متمايز بود و طبق نوشته «جان دبليو درپر»، تاريخ نگار انگليسي، هفتصد سال بعد از آن بيش از يک لامپ عمومي در لندن وجود نداشت.
جیمز گتس جونیور، استاد فیزیک دانشگاه مریلند آمریکا درباره آنچه تمدن و علم غرب از تمدن اسلامی و دانشمندان مسلمان گرفت، می‌گوید:
«... سؤالی که پیش می‌آید این است که اگر دانشمندان اسلامی چنین نقش قیمومت را برای علم ایفا نکرده بودند، ما چطور به اینجا می‌رسیدیم؟ چون ما در غرب همه چیز را با بازگشت به عصر تاریک (قرون وسطی) از دست داده بودیم. اگر به خاطر دانشمندان اسلامی نبود، چطور ممکن بود که علم در غرب پایدار بماند...
ح) مسلمانان چهره کره زمین را تغییر می‌دهند
پروفسور زیگرید هونکه (مورخ، پژوهشگر و نویسنده کتاب «خورشید الله برفراز مغرب زمین») در مقدمه چاپ دوم کتابش می‌نویسد:
«... من در چاپ اول این کتاب در سال 1960 میلادی نوشتم که شاید مانند تاریخ گذشته که مسلمانان چهره کره زمین را تغییر دادند بازهم به همین زودی سرنوشت ما با آنان به نزدیک‌ترین شکلی بستگی بیابد. آیا نباید از پس این همه جدایی اندازی‌ها، بالاخره از آنچه بین ما مشترک است و آنچه ما را به هم بستگی می‌دهد، سؤال کنیم؟»