منصب امامت در کودکی (2)(پرسش و پاسخ)
پرسش:
بر اساس مبانی اعتقادی شیعیان، امامجواد(ع) چگونه در دوران کودکی مقام و منصب امامت را عهدهدار شدند؟
پاسخ:
در بخش نخست پاسخ به این سوال به تحقق چنین پدیدهای در امتهای پیشین همچون حضرت یحیی(ع) و حضرت موسی(ع) اشاره کردیم. اینک در بخش پایانی دنباله مطلب را پیمیگیریم.
گفتار امامان در اين زمينه
از بررسى تاريخ زندگانى امامان استفاده مىشود كه اين مسئله در زمان خود آنان مخصوصا عصر امام جواد(ع) نيز مطرح بوده و آنان هم با همين استدلال پاسخ دادهاند. به عنوان نمونه توجه شما را به سه روايت در اين زمينه جلب مىكنيم:
1ـ على بن اسباط، يكى از ياران امام رضا و امام جواد(ع) مىگويد: روزى به محضر امام جواد(ع) رسيدم، در ضمن ديدار، به سيماى حضرت خيره شدم تا قيافه او را به ذهن خود سپرده، پس از بازگشت به مصر براى ارادتمندان آن حضرت بيان كنم. (از سخن على بن اسباط استفاده مىشود كه آن حضرت در آن زمان پيروانى هم در مصر داشته است و آنان علاقهمند بودهاند با خصوصيات جسمى حضرت آشنا شوند).
درست در همين لحظه امام جواد(ع) كه گويى تمام افكار مرا خوانده بود، در برابر من نشست و به من توجه كرد و فرمود: اى على بن اسباط! كارى كه خداوند در مسئله امامت انجام داده، مانند كارى است كه در مورد نبوت انجام داده است. خداوند درباره حضرت يحيى(ع) مىفرمايد: «ما به يحيى در كودكى فرمان نبوت داديم» (مريم ـ 12) و درباره حضرت يوسف -عليه السلام- مىفرمايد: «هنگامى كه او به حد رشد رسيد، به او حكم (نبوت) و علم داديم» (و لما بلغ اشده آتيناه حكما و علما) (يوسف ـ 22) و درباره حضرت موسى(ع) مىفرمايد: «و چون به سن رشد و بلوغ رسيد، به او حكم (نبوت) و علم داديم» (و لما بلغ اشده و استوى آتيناه حكما و علما) (قصص ـ 14) بنابراين همان گونه كه ممكن است خداوند، علم و حكمت را در سن چهل سالگى به شخصى عنايت كند، ممكن است همان حكمت را در دوران كودكى نيز عطا كند. (اصول كافى، ج 1، ص 384)
2ـ يكى از ياران امام رضا (ع) مىگويد: در خراسان در محضر امام رضا بوديم. يكى از حاضران به امام عرض كرد: سرور من، اگر (خداى نخواسته) پيش آمدى رخ دهد، به چه كسى مراجعه كنيم؟ امام فرمود: به فرزندم ابو جعفر (ابو جعفر كنيه امام جواد(ع) است، ايشان را براى تمايز از امام باقر(ع) ابو جعفر ثانى مىنامند). در اين هنگام آن شخص سن حضرت جواد(ع) را كم شمرد، امام رضا(ع) فرمود: خداوند عيسى بن مريم را در سنى كمتر از سن ابو جعفر، رسول و پيامبر و صاحب شريعت تازه قرار داد (همان كتاب، ج 1، ص 322 و 384) 3ـ امام رضا (ع) به يكى از ياران خود به نام «معمر بن خلاد» فرمود: «من ابو جعفر را در جاى خود نشاندم و جانشين خود قرار دادم، ما خاندانى هستيم كه كوچكتران ما مو بهمو از بزرگانمان ارث مىبرند»!) شيخ مفيد، همان كتاب، ص 318- طبرسى، همان كتاب، ص 346)
شبهه اعتقادى
اما برغم تمام آنچه در مورد امكان رسيدن به مناصب بزرگ الهى در سن خردسالى گفته شد، هنوز مشكل كوچكى سن حضرت جواد، نه تنها براى بسيارى از افراد عادى از شيعيان حل نشده بود، بلكه براى برخى از بزرگان و علماى شيعه نيز جاى بحث و گفتگو داشت. به همين جهت پس از شهادت امام رضا(ع) و آغاز امامت فرزند خردسالش، حضرت جواد، شيعيان - بويژه شيعيان عامى- با گرداب اعتقادى خطرناك و در نوع خود بى سابقهاى مواجه شدند و كوچكى سن آن حضرت به صورت يك مشكل بزرگ پديدار گرديد.
«ابن رستم طبرى»، از دانشمندان قرن چهارم هجرى، مىنويسد: «زمانى كه سن او (حضرت جواد) به شش سال و چند ماه رسيد، مامون پدرش را به قتل رساند و شيعيان در حيرت و سرگردانى فرو رفتند و در ميان مردم اختلاف نظر پديد آمد و سن ابو جعفر را كم شمردند و شيعيان در ساير شهرها متحير شدند» (دلائل الامامة، الطبعة الثالثة، ص 204)
به همين جهت، شيعيان اجتماعاتى تشكيل دادند و ديدارهايى با امام جواد(ع) به عمل آوردند و به منظور آزمايش و حصول اطمينان از اينكه او داراى علم امامت است، پرسشهايى را مطرح كردند و هنگامى كه پاسخهاى قاطع و روشن و قانع كننده دريافت كردند، آرامش و اطمينان يافتند.