ریشه بینشاطی دانشآموزان و دلزدگی از مدرسه چیست؟
وقتی دانشآموز با آمدن تعطیلات تابستان خوشحال میشود و با پاره کردن کتابهای درسی شادیاش را تکمیل میکند باید بررسی کرد این دلزدگی از مدرسه ریشه در کجا دارد؟
به گزارش تسنیم، سرزندگی و شادی در مدارس کمرنگ شده است این همان نقطهای است که مسئولان آموزش و پرورش و خانوادهها نسبت به آن همنظر هستند. البته عوامل مختلفی در ایجاد فضای بانشاط مدارس سهیماند، از ساختار و چیدمان کلاسهای درس، محتواهایی که به دانشآموز ارائه میشود و نحوه تدریس معلم تا فعالیتهایی از جمله برنامه هنری و ورزشی که در غلبه فضای آموزشی در مدارس کمرنگ شدهاند.
«محمد تماشا» کارشناس مشاوره در آموزش و پرورش در یادداشتی به ضرورتهایی که زمینهساز ایجاد فضای بانشاط مدارس است، پرداخته است:
«وقتی آخرین روزهای پایانی سال تحصیلی را به یاد میآورم، همان روزهای گرم خرداد ماه که امتحانات را با آن ترکیب میکردند چیزی که بیشتر از همه در ذهنم نقش میبندد شادی بعد از امتحانات است.
قرار بود سه ماه تعطیل باشیم. سه ماه از زیر تیغ آفتاب و سردی سرمای سر صف ایستادن، کلاسهایی با نیمکت شکسته که گاهی لباس سالمی برایمان نگذاشته بود، سه ماه از درس و کتابهایی که گاهی هیچ وقت نفهمیدیم به چه دردمان میخورد، از کلاسهای بدون تهویه و... خلاص میشدیم، خلاصه این سه ماه تعطیلات تابستان خیلی برایمان شیرین بود.
اما خیلیها بودند که اوج خوشحالیشان را با پاره کردن کتابها و سوت کردنش به آسمان جشن میگرفتند انگار که بخواهند تمام خشم و نفرتی که در یک سال از کلاس، درس، معلم و مدرسه داشتند اینگونه تخلیه کنند. این تراژدی سالهای متمادی آموزش و پرورش است.
شاید من و هم نسلانم بگویند الان که فکرش را میکنیم بهترین دوران زندگیمان را در مدرسه گذراندیم، اما این حرفهای یک مرد و زن 40 یا 50 ساله است نه حرفهای یک دانشآموز امروزی.
این را از آن جهت میگویم که درک این موضوع در هر برههای از زمان میتواند به گونهای متفاوت باشد، مثلا وقتی پای صحبتهای دو دهه قبلتر از خودمان مینشینم متوجه میشویم آنها برای فرار از کار در خانه یا مزرعه، مدرسه برایشان یک تفریح بود و وقتی الان به گذشتههای خود فکر میکنند با چنان لذتی از درس و مشق میگویند که انگار بهترین دوران عمرشان بود.
اما اگر امروز آموزش و پرورش کشور را واکاوی کنیم متوجه میشویم اوضاع چندان خوب نیست. معلم، مدیر و خانوادهها ناراضی هستند حتی در و دیوار مدارس را هم نگاه کنی میفهمی این
کج و کولگی با در و پنجرههای شکسته رضایتی از آموزش و پرورش ندارند، خب در این وانفسا نمیتوان انتظار داشت که دانشآموز شاد باشد.
شاید هزاران دلیل را بتوان ردیف کرد که چرا و چگونه به اینجا رسیده ایم اما شاید اینها زیاد مهم نباشد مهم این است که الان اینجاییم و برخی مواقع اخبار خودکشی دانشآموزان، خطرموادمخدر، ترک تحصیل، افسردگی و اضطراب آنها به گوش میرسد و فقط مسئولین یکی پس از دیگری جلوی میکروفون و دوربین مینشینند و میگویند حال مدارس خوب نیست اما هیچ کس نمیگوید چه کار باید کرد؟
یک روز وزیر کشور مدعی میشود که «نبود نشاط اجتماعی عامل افسردگی و پرخاشگری دانشآموزان است» و دیگر روز وزیر آموزش و پرورش میگوید «امروز مدارس ما از شادابی و نشاط فاصله گرفتهاند و این فاصله در حال افزایش است. سرزندگی و شادی در مدرسه کمرنگ شده است». اینها همگی گزارههای خبری است که حتی اگر کمترین اطلاعی هم از آموزش و پرورش داشته باشیم، درک خواهیم کرد در مدارس چه وضعیتی حاکم است.
کلاس شادی برای دانشآموزان هندی
در این وانفسا ناگهان بر روی یکی از سایتها خبری درج میشود مبنی بر اینکه آموزش و پرورش هند کلاس شادی برای دانشآموزان دایر کرده است. آنها که گذرشان به هند افتاده باشد میدانند که وضعیت شادی در هند خیلی متفاوتتر از ایران است ولی با این حال آنجا هم نگاه متفاوتی به مقوله شادی در مدارس دارند.
وزیر آموزش و پرورش هند تاکید میکند «ما بهترین استعدادها را به جهان و بهترین متخصصان را به عرصه صنعت تحویل دادهایم اما آیا توانستهایم بهترین انسانها را به جامعه و ملت خود تحویل دهیم؟!»
این سؤال مهمی است که یک وزیر میتواند از آموزش و پرورش و البته خودش بپرسد چرا که یک سؤال بنیادین است و اگر بتواند سیاستهای آموزش و پرورش خود را در این راستا حرکت دهد همانند توسعه اقتصادی که در حال حاضر یک پله خودش را بالا کشیده و فرانسه را کنار گذاشته و به رده چهارم اقتصادی جهان رسانده میتواند در آموزش و پرورش هم جزء پیشگامان جهان باشد. به تعبیری آموزش و پرورش هند در صدد است برای پایداری اقتصادی تمرکز بیشتری بر روی آموزش و پرورش خود داشته باشد.
اما وضع ایران به گونهای دیگری است وقتی ما میشنویم وزرای آموزش و پرورش بالاترین وزیران استیضاحی دولتها هستند، پستهای مدیریتی در آموزش و پرورش بر اساس شایستهسالاری افراد نبوده، 99 درصد از بودجه آموزش و پرورش صرف حقوق معلمان میشود آنهم حقوقی که برای آنها مکفی نیست دیگر جایی برای شاد کردن مدارس باقی نمیماند.
در سوی دیگر مسئولان آموزش و پرورش در تصمیمگیریها باید تمام جنبهها را در نظر بگیرند به عنوان مثال وقتی بحث جمع کردن مدارس سمپاد بر سر زبانها افتاد به نظر بیشتر یک ژست عملیاتی برای اضطراب زدایی از مدارس بود تا یک اقدام عملی چرا که اگر قرار است کاری بنیادین انجام شود نباید از بهترین میوههای باغ که ویترین آن هستند شروع کنند.
به زعم من ما به یک نگاه همهجانبه و البته باورمند نیازمندیم نه آنکه هر وزیری تصمیمات خود را در آموزش و پرورش اجرا و وزیر بعدی با آن مخالفت کند.
آموزش و پرورش
جای صرفهجویی نیست
وزرای آموزش و پرورش معترفند حقوق معلم جزو کمترینها در نظام اداری کشور است باید گفت آموزش و پرورش آب، برق و گاز نیست که در آن صرفهجویی کرد، ما با انسان سر و کار داریم، دانشآموزی که در آینده قرار است چرخ این مملکت را بچرخاند، هر چقدر توان داریم باید برایش سرمایهگذاری کنیم.
معلمی که گرفتار تامین نیازهای اولیه است چطور میتواند به نیازهای بالای هرم انسانی فکر کند، دولتی که نیازهای اولیه آموزش و پرورش را تامین نمیکند چطور میتواند نیازهای عالی آن را تامین کند و در راستای شادی آفرینی آن اقدام کند، بنابراین وقتی شرایط مهیا نیست سخن گفتن از نشاط در مدارس فایدهای نداشته و جنبه اجرایی ندارد.
باید با خود صادق باشیم؛ دولت و ملت باید نگاه جامعتری به آموزش و پرورش داشته باشند. روسای جمهور، نمایندگان مجلس و وزیرانی که از دیوار مدارس برای کسب آرا و اعتماد مردم بالا رفتهاند باید یادشان باشد که این آموزش و پرورش اگر دیوارش را محکم نکنید بسیار لرزان
خواهد بود.