kayhan.ir

کد خبر: ۱۳۹۵۹۵
تاریخ انتشار : ۲۱ مرداد ۱۳۹۷ - ۲۰:۳۲
تاریخ تمدن اسلامی- ۵۵

رنگین‌کمان ردپای مسیح بود؟!


در سال 1504 میلادی یک منجم به نام «یاکوب سیکلر» Jakob Ziejler اهل بایرن (استانی در جنوب آلمان) شرحی درباره جزوه «الزرقالی» نوشت و در سال 1534 میلادی کتاب «الزرقالی» مجددا از عربی به لاتین ترجمه شده و به وسیله شخصی به نام «یوهان شونر» Johann Schoner در شهر نورمبرگ منتشر گردید. نام این کتاب چنین بود:
«کتاب آموزشی تازه به چاپ رسیده درباره دستگاه صفیحه متعلق به پدر علم نجوم الرضا الزرقالی»
Die Kurzlich Erschienene Leher Uber Die Safiha Vaters Der Hosten Astronomie Alrysekh Arzachet
یکی از هموطنان ابن هیثم نیز که از نظر شهرت دست کمی از وی نداشت به نام الکندی (873 میلادی وفات یافت) به مسائل علوم طبیعی و آسمان شناسی پرداخت. این شخص که در اروپا به نام الکنیدوز Alkindus و ملقب به فیلسوف عرب است، در میان دویست و شصت و پنج اثری که در مورد همه علوم از خود باقی گذاشت، رساله‌ای نیز به اسم «درباره بازگشت ستارگان» داشت، درباره یک مسئله قدیمی ستاره شناسی که حل آن برای تمام یونانیان موضوعی دندان شکن بود. ولی حل آن را اولین بار «البطروجی» Al-Bitrudschi (دیگر منجم برجسته اسلامی) در شهر اندلس ارائه داد. او تئوری دستوری معروف بطلمیوس را به نام «ساییدگی ستارگان و گردش دورانی بدون مرکز» رد کرد و بدین وسیله راه را برای کپرنیکوس باز نمود. کتاب دیگری درباره هیئت از البطروجی که در اروپا به نام الپطراگیوس Alpetragius نامیده شد، در سال 1217 میلادی به وسیله «میکاییل زکوتوس» Michael Scotus مترجم دربار قیصر فردریک دوم از عربی به لاتین ترجمه شد.
ابزار ستاره شناسی که مسلمانان به اروپایی‌ها دادند
پروفسور فوآد سزگین (مدیر انستیتو و موزه علوم و تمدن اسلامی در دانشگاه گوته فرانکفورت) در موزه خویش، بسیاری از وسائل و ابزار علمی دوران تمدن اسلامی را براساس تصاویر مستند و مکتوبات باقی مانده از آن دوران بازسازی کرده و به نمایش گذارده است. بخش مهمی از این ابزار، مربوط به نجوم و ستاره شناسی و منجمین برجسته اسلامی بوده است. پروفسور تعدادی از این ابزار را معرفی می‌کند. ابزاری که ابتدا توسط دانشمندان اسلامی ساخته و به کار گرفته بودند و پس از سالها و قرن‌ها به اروپا رسیده و در احتیار دانشمندان غربی قرار گرفتند:
«...می خواهم ابزاری را که یک دانشمند و منجم مسلمان اهل آندلس، در قرن 12 میلادی ساخته را معرفی کنم. این دستگاه توسط جابر بن افلح، ریاضی دان و منجم مسلمان اهل اندلس اختراع شده. این ابزار، قابلیت محاسبه بسیار دقیق ارتفاع خورشید و ستارگان دیگر را دارد. این دستگاه در قرن 13 میلادی به محافل علمی اروپا راه یافت و اروپایی‌ها به آن Torquetum (اختر‌یاب) می‌گویند.
دستگاهی دیگر توسط ستاره شناس و ریاضی دان مشهور مسلمانی به نام ابوجعفر خازن خراسانی، در قرن دهم میلادی کشف شده است. کاربرد دستگاه این گونه است که بدون نیاز به محاسبه، امکان این را می‌دهد که جایگاه سیاره‌ها را در دایرةالبروج پیدا کنیم. ابوجعفر خازن این دستگاه را در قرن 10 میلادی کشف می‌کند و دستگاه در قرن 11 میلادی به آندلس می‌رسد، این سه، دستگاه‌های ستاره شناسی است که در آندلس ساخته شده است. یک دستگاه در قرن 13 میلادی از طریق ایتالیا به اروپا رسیده و دستگاه دیگر نزد مسلمانان، توسط غیاث الدین کاشانی استاد اُلُغ‌بیگ، به کامل‌ترین شکل ممکن رسیده است. هنگامی که دستگاه‌های ساخته شده تا قرن16 میلادی را با هم مقایسه می‌کنیم، می‌بینیم که نمونه‌های اروپایی از لحاظ زیبایی پیشرفت بسیاری کرده اما از نظر اطلاعات ستاره‌شناسی و ارزش‌های ریاضی که برجسته‌ترین آن در دستگاه‌های ساخته شده توسط غیاث الدین کاشانی دیده می‌شود، اروپایی‌ها پیشرفت چشمگیری نداشته‌اند...»
اروپا همچنین از دانشمندان اسلامی، نجوم و تقسیمات 60/1 را آموخت که تقسیم دایره نیز برآن مبناست. این تقسیمات براساس 60 به وسیله بابلی‌ها اعمال شد ولی ناکامل که با تقسیمات براساس 10 یونانیان مخلوط شده بود. بعدها به وسیله دانشمندان اسلامی کاملا براساس 60 قرار‌داده شد و در خدمت محاسبات نجوم قرار گرفت و پیش از آنکه یک انگلیسی و یک آلمانی محاسبات مشتقات (دیفرانسیل) را تعبیه کنند، دانشمندان اسلامی در طول هفتصد سال به مسائل اصولی آن محاسبات نیز اندیشیده بودند.
منشاء تمام نقشه‌های جغرافیایی، جهان اسلام بود
شاید از همین روی پروفسور فوآد سزگین نسبت به تهیه نقشه‌های جغرافیایی توسط اروپایی‌ها ابراز تردید کرده و با استفاده از اسناد و مکتوبات معتبر، اثبات می‌کند که اصل نقشه‌های جغرافیایی هم از متخصصان و نقشه نگاران مسلمان می‌آید:
«... این سؤال همواره ذهنم را مشغول می‌کرد و در من عقده شده بود که بدانم برای چه مسلمانان ماننداروپایی‌ها نقشه نمی‌کشیدند.در تحقیقاتم پی بردم که منشاء تمام نقشه‌هایی که از قرن دهم میلادی به بعد، به اروپایی‌ها نسبت داده شده، جهان اسلام است و اروپایی‌ها تنها از روی آنها کپی برداری کرده‌اند؛ آن‌هم یک کپی برداری ضعیف. این بحث طولانی است اما اروپایی‌ها در اواخر قرن هجدهم و در اوایل قرن نوزدهم، می‌توانند نقشه‌های رسم شده توسط مسلمانان را تصحیح کنند...»
«الدو میلی»، مورخ و کارشناس معتبر تاریخ تمدن، ضمن اینکه علم زمین شناسی را از آن مسلمانان می‌داند، در کتاب خود یعنی «علوم اسلامی و نقش آن در تحول علمی جهان»، اولین نقشه جهان نما را نیز متعلق به طراحان مسلمان دانسته و آنها را بزرگترین نقشه برداران روزگار خود معرفی می‌نماید. وی می‌نویسد: «...زمین شناسی، علمی متکی بر اصول تجربی، مدت‌ها در اروپا ناشناخته بود. ابوعبدالله محمد بن عبدالله ادریس (1100-1154 میلادی برابر با 493 – 549 هجری قمری) اولین نقشه جهان‌نما را برروی میزی از جنس نقره ساخت و رساله‌ای تحت عنوان «نزهه المشتاق فی افتراق الافاق» برای تفسیر آن نوشت. وی بزرگ‌ترین کارتوگراف (نقشه بردار) قرون وسطی بود...
سیل ترجمه آثار دانشمندان اسلامی، اروپا را بیدار می‌کند
اضافه بر کتاب «الملکی» و نوشته‌های مهم علوم طبی اسلامی،«گرهارد» نیز تقریبا تمام آثار علم پزشکی را از آثار نخبه دانشمندان اسلامی درباره رشته‌های مختلف علوم که جزو آنان کتاب «المنصوری» رازی و کتاب «جراحی» ابوالقاسم زهراوی و «قانون» ابن سینا بود، برای اروپا به ارمغان آورد. این سیل ترجمه به این زودی‌ها متوقف نشد و از اسپانیا، از جزیره سیسیل و از شمال ایتالیا همچنان به سوی مرکز اروپا جریان داشت.
کلیات «ابن رشد» را از شهر «پادوا» آوردند، در حالی که نام آن به «کلگت آورئس»
Colliget von Averroes تبدیل شده بود. کتاب «التیسیر» ابن زهر که آن هم به نام «اون زوآر» Avenzoar تغییر یافته، دوبار پشت سرهم ترجمه شد. بالاخره در سال 1279 میلادی، کتاب پرعظمت «الحاوی» نوشته زکریای رازی با نام Cintinens Rhasis از سیسیل آمد. برای ترجمه این کتاب، یک کلیمی به نام «فرج بن سلیم»، تحصیل کرده در شهر سالرنو، نصف عمرش را صرف کرد. تا قرن شانزدهم میلادی این سیر علمی ادامه داشت.  بر اینها، بعضی نوشته‌های جدید و یا ناشناخته اضافه می‌شود یا نوشته‌های قدیمی و معروفی مانند «قانون» ابن سینا و «زادالمسافرین»، رسالاتی از رازی و ابن رشد، مکررا ترجمه می‌شوند. بدین ترتیب در اروپا یک نهضت فکری بوجود آمد که در طول مدت صدها سال بعد هیچ دانشمندی از آن نمی‌توانست برکنار بماند.
رنگین کمان ردّ پای مسیح بود؟!
کتاب‌های «قطب الدین شیرازی» مانند دیگر دانشمندان اسلامی، نفوذ بسیاری در محافل علمی و آکادمیک اروپا پیدا کرد. استاد «رحیم پور ازغدی» (عضور شورای عالی انقلاب فرهنگی) درباره این نفوذ علمی می‌گوید:
«... قطب الدین محمد شیرازی رساله‌ای نوشت درباره تحلیل علمی رنگین کمان یا قوس و قزح. بیان دقیق عوامل و منشاء آن. دانشمند معروف اروپایی در رم به نام «دیملش»، همین رساله را ترجمه می‌کند. کلیسا، «دیملش» را به جرم ترجمه کتاب فوق دستگیر و محاکمه کرده و به حبس ابد محکوم می‌کند. دیملش در رم تا لحظه مرگ زندانی شد و محکوم شد پس از مرگ نیز جنازه‌اش سوزانده شود و کتاب‌هایی را هم که از دانشمندان اسلامی ترجمه کرده را بسوزانند. علت این مجازات‌ها این بود که گفت قوس و قزح توضیح علمی دارد و ردپای مسیح نیست. او هم به همین دلیل مجرم شناخته شد و هم به دلیل اینکه کتاب مسلمان‌ها را ترجمه کرده است. سارتن می‌گوید این فقط نمونه‌ای است تا ببینیم چه فاصله طولانی بین جهان اسلام در آن موقع و جهان عقب مانده اروپا وجود داشت.»
اگر دانشمندان اسلامی نبودند...
پس از همه آنچه درباره نقش تمدن اسلامی و دانشمندان این تمدن برای تاریخ بشریت گفته و نوشته شد، شاید این نقطه نظر پروفسور «سنت جیمز گیتز جونیور» (استاد دانشگاه مریلند) بتواند حسن ختام شایسته‌ای برای این بخش باشد:
«...سؤالی که پیش می‌آید این است که اگر دانشمندان اسلامی چنین نقش دایگی را برای علم ایفا نکرده بودند ، ما چطور به اینجا می‌رسیدیم؟ چون ما در غرب همه چیز را با بازگشت به عصر تاریکی از دست داده بودیم. اگر به خاطر دانشمندان اسلامی نبود ، چطور ممکن بود که علم در غرب پایدار بماند...»