گلوبال ریسرچ بررسی کرد
پیامدهای ماجراجویی پنتاگون بر مردم آمریکا و جهان
اشاره:
پایگاه «گلوبال ریسرچ» طی تحلیلی به قلم یک عضو سابق دولت آمریکا و تحلیلگر مسائل راهبردی با نام مستعار «پائول یسی»، اثرات ماجراجوییها و لشکرکشیهای ارتش آمریکا بر اوضاع داخلی این کشور را مورد بررسی قرار میدهد.
این مطلب بسیاری از سیاستهای غیرمعمول واشنگتن را رمزگشایی میکند.
سرویس خارجی
فروپاشی اجتماعی
دولت آمریکا نمیتواند و نخواهد توانست از شهروندان خود در برابر حملات خشونتبار به خصوص از سوی مهاجمان مسلح حفاظت کند. این اتفاق در شرایطی که سیاستمداران آمریکایی آشکارا طعمه کارخانههای عظیم تولیدکننده سلاح و انجمن ملی سلاح آمریکا شده اند تشدید خواهد شد.
آمریکا نمیتواند و نخواهد توانست مشاغلی با درآمد کافی برای گذران مناسب زندگی برای بخش عظیمی از جمعیت خود به خصوص قشر جوان آن فراهم کند.
امتناع کنگره از تصویب لایحه درمان همگانی نوعی کشتار عمومی به خصوص علیه جوانان و کسانی است که به اندازه کافی برخوردار نیستند.
صنایع آمریکا با شتابی بیسابقه در حال آلوده کردن محیط زیست این کشور هستند به طوری که از بین رفتن گونههای جانوری و استفاده فزاینده از ارگانیسمهای دستکاری شده ژنتیکی و غذاهای ژنتیکی نمودهای بارز آن هستند.
بیماریهای مزمن به علت افزایش فشارهای اقتصادی، ناتوانی مردم در پرداخت هزینههای بیمارستانی و کاهش کیفیت زنجیره غذایی به شکلی بیسابقه در حال افزایش هستند.
صنایع دارویی آمریکا هر ساله پولدارتر و پولدارتر میشود و این در حالی است که سالانه میلیونها نفر از مردم آمریکا در اثر سوءاستفاده، استفاده بیش از حد و عدم توجه به داروهای تجویز شده از سوی پزشکان جان خود را از دست میدهند.
اقتصاد آمریکا با از میان بردن مقرریهای بازنشستگی برای بسیاری از سالمندان و زوال ارزش نظام تامین اجتماعی و دیگر منابع درآمد ثابت به ماشین کشتار بخش عظیمی از جمعیت آمریکا تبدیل شده است.
اعتیاد به مواد مخدر و الکل و رشد جرائم مرتبط با اینها از جمله عوامل اصلی فروپاشی مشاغل و از بین رفتن امنیت درآمدی است.
سن امید به زندگی در آمریکا به علت مشکلات فزاینده از بسیاری از کشورهای توسعه یافته کمتر است و همچنان به سقوط خود ادامه میدهد.
نظامیگری و سیاست خارجی
ارتش آمریکا به طور مستمر برای پیشبرد اهداف خود مبنی بر فتح جهان آن هم به قیمت فروپاشی داخلی جامعه آمریکا هرساله تقاضای بودجه بیشتر و بیشتری دارد.
سلاحهای کشتار جمعی آمریکا میتوانند چندین بار حیات را در کره زمین نابود کنند. با این حال ارتش آمریکا همچنان به دنبال دستیابی به تسلیحات بزرگتر و بزرگتری است.
ارتش آمریکا مشتاقانه در پی شروع جنگهایی جدید است و هیچ قصد و تمایلی برای صلح با دیگر کشورها ندارد.
ارتش آمریکا باید همواره دشمنانی جدید و ترسناکتر برای خود دست وپا کند تا افزایش هر ساله بودجه خود را توجیه کند.
جنگ علیه تروریسم بهانهای بود که ارتش آمریکا در سالهای اخیر با استفاده از آن وارد جنگهای متعدد و بیپایانی شده است تا جهان را هرچه بیشتر فتح کند.
ارتش آمریکا حتی مشغول توسعه تسلیحات جدید و پرهزینهای است تا با استفاده از آنها در فضا جنگ راه بیندازد.
ارتقای جایگاه ارتش و نظامیان و مصونیت آن در برابر هرگونه مهار و اعمال نفوذ سیاسی باعث جا افتادن این استدلال غلط میشود که زور و خشونت راههایی مشروع برای حل مشکلات پیش روی دولت هستند.
نفوذ آشکار ارتش بر هالیوود و صنعت فیلمسازی و سینمای آمریکا باعث شده است خشونت تقدیس و به شیوههایی زیبا تجسم شود و سینما به عنوان ابزاری موثر در خدمت نظامیگری قرار بگیرد.
بازیهای ویدیویی با حمایت ارتش و در راستای منافع شرکتهای عظیم تسلیحاتی به نوجوانان و جوانان آمریکایی یاد میدهند که کشتار دیگران فقط تفریح است.
ارتش به هیچ عنوان به منابع فزایندهای که از محل منابع و بودجه ملی آن هم به بهای تنزل مزایای اجتماعی برای قشر عظیمی از آمریکاییها جذب و استفاده میکند اهمیتی نمیدهد.
ارتش آمریکا یکی از بزرگترین عوامل انواع آلودگیهای زیست محیطی در جهان است.
یکی از اصلیترین کارکردها و مسئولیتهای ارتش آمریکا فراهم کردن ابزار لازم برای استیلا و دزدی منابع دیگر ملتها است.
دزدی منابع دیگر ملتها و گروهها زمانی شروع شد که آمریکاییها به جان بومیان آمریکا افتادند و زمینهای آنها را به زور گرفتند و سپس به سراغ دیگر کشورها در آمریکای لاتین، آفریقا، خاورمیانه و سراسر جهان رفتند تا منابع همه ملتها را چپاول کنند.
ارتش و پلیس آمریکا چنان تربیت شدهاند که هرگونه اصلاحات و اعتراضات را دشمنان دولت این کشور بدانند و آن را به هیچ عنوان نمود حقوق مسلم مردم آمریکا تلقی نکنند.
آمریکا درحال تحمیل جنگ به روسیه و دیگر کشورها با استفاده از تحریمهای اقتصادی و تهدیدهای نظامی است آنهم در شرایطی که کنگره این کشور به هیچ عنوان چنین اقداماتی را تایید نکرده است.
سیاست خارجی و سیاست نظامی آمریکا بر مبنای دروغ بسیار بزرگی به نام یازده سپتامبر بنا شده است.
شرایط اقتصادی
آمریکا یک الیگارشی (جرگه سالار) تمامعیار است که گروهی از ثروتمندان کنترل اقتصاد، رسانهها، سیاستها و دیگر ابعاد جامعه آن را در دست دارند.
سیاستهای مالیاتی به نفع اغنیاء و به ضرر فقرا طراحی و اجرا میشوند.
کارگران و کارمندان دیگر نمیتوانند به شکل فوری و سریع برای دستیابی به دستمزد عادلانه و بهبود شرایط کاری دست به سازماندهی و اجتماعی در قالب اتحادیههای کارگری بزنند.
حداقل دستمزد بسیار کمتر از آن است که بخش عظیمی از جمعیت آمریکا بتواند بر مبنای آن زندگی کند.
وال استریت به سبب تضمین منافع مالی آن هم صرفنظر از تاثیراتی که بر افراد، خانوادهها و جامعه میگذارد دست به ایجاد و نابودی شرکتها و کسب و کارها میزند.
صنایع تولیدی و کسب و کارهای واقعی و صادقانه اقتصاد آمریکا را به پیش نمیبرند بلکه تنها بانکهای مصنوعی و حبابهای ایجاد شده به وسیله دولت از جمله حباب ناشی از بدهی هزینههای ارتش آمریکاست که اقتصاد این کشور را سرپا نگه داشته است.
از میان بردن استاندارد طلا به عنوان پایه پول آمریکا و جایگزین کردن آن با پول بیپشتوانه باعث شد پایههای ارز ملی آمریکا از بین برود و به بیش از نیم قرن تورم مداوم بینجامد.
با دور شدن و اقدام دیگر کشورها در جهت عدم استفاده از دلار متورم آمریکا در بازارهای نفتی و همچنین توقف استفاده از آن به عنوان ارز ذخیره، هراس و وحشت، آمریکا را فرا گرفته است.
وامهای دانشجویی، وامهای مسکن و وامهای مصرفی باعث شده است جامعه ای از بردگان ابدی وام و بدهی ایجاد شود.
شهروندان آمریکا به سبب عدم پرداخت بدهیهای خود زندانی میشوند و برخی که هیچ امیدی برای پرداخت بدهیهایشان ندارند و افسار اقساط و بدهی از دستشان خارج شده دست به خودکشی میزنند.
بدهی فزاینده دولت فدرال به باری هرچه سنگین تر روی دوش مردم آمریکا تبدیل میشود که هیچگاه نیز امکان پرداخت آن وجود ندارد. جرج دبلیو بوش رئیس جمهور سابق آمریکا با جنگهایی که در دوران حضور هشت ساله خود در کاخ سفید راه انداخت و تمام نکرد، بدهی ملی آمریکا را در این بازه کوتاه زمانی دو برابر کرد. بدهی ملی آمریکا در دوران حضور هشت ساله باراک اوباما رئیسجمهور سابق نیز بار دیگر دو برابر شد.
نبود مشاغلی که بتوان واقعا با آنها یک زندگی را اداره کرد باعث شده بخش عظیمی از مردم به سمت جرائم سایبری، فروش و قاچاق مواد مخدر، تنفروشی و دیگر جرائم روی بیاورند تا زندگی خود را از چنین راههایی بگذرانند.
نظام قضایی و دادگاههای آمریکا نیز با بی عدالتی همواره فقرا و ضعفا را هدف قرار میدهند.
حکومت و دولت
نهادهای کشور که سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) در راس آنها قرار دارد در واقع ابزارهایی هستند که از سوی الیگارشهای حاکم بر این کشور برای مهار دولت و جامعه و در نهایت به دست گرفتن مهار دیگر کشورها و مناطق جهان به کار گرفته میشوند.
دروغگویی و دروغپردازی در کنار پنهانکاری نوعی شیوه زندگی در تمام سطوح دولت و به خصوص در لایههای عمیق آن به شمار میروند.
دولت هیچگاه در مورد جنایات گذشته لایههای عمیق حکومت از جمله موضوع یازده سپتامبر و ترور جان اف کندی رئیسجمهور پیشین آمریکا و مارتین لوتر کینگ رهبر جنبش مدنی سیاهان آمریکا شفافسازی نکرده و صداقت نشان نداده است.
لایههای عمیق حکومت همچنان به ترور هدفمند شهروندان آمریکایی و مردم دیگر ملتها ادامه میدهد.
سیا و دیگر نهادهای وابسته و تحت نظر لایههای عمیق حکومت با اقدامات و توطئههای پنهانی خود در صدد تضعیف دیگر ملتها و از میان برداشتن نارضایتیها مشروع در داخل آمریکا هستند.
لایههای عمیق حکومت همچنان به دنبال حفظ کنترل و پایش کامل الکترونیک افراد و شهروندان آمریکا است.
لایههای عمیق نظام حکومت آمریکا بیوقفه تلاش میکنند هر دولت خارجی را که تلاش میکند خود را در مسیر برقراری عدالت و برابری بیشتر میان شهروندانش تلاش کند سرنگون کنند.
دولت مخفی یا دولت در سایه آمریکا با ایجاد وزارت امنیت داخلی و تصویب «قانون میهنپرستانه» پس از حوادث یازده سپتامبر اختیارات و قدرت خود را به شدت افزایش داد.
یکی از بزرگترین تخلفات و سوءاستفادههای سیا که خود نیز به آن اعتراف و اقرار کرده است نقش آن در قاچاق بینالمللی مواد مخدر است.
دولت پنهانی و عمیق، رسانهها و ارتش به گسترش نفرت از کشورهایی مانند روسیه و چین ادامه میدهند که هدف از آن پنهان کردن سوءاستفادهها و تخلفات خود و تحکیم قدرت است.
لایههای پنهان حکومت، تمام سطوح فدرال، ایالتی و محلی دولت را کنترل میکند.
دولت به دنبال تقویت اقداماتی مشابه فعالیتهای نازیها است تا گروهی را برای تقدیس پرچم آمریکا و حمایت بیچون چرا از اقدامات خود بپروراند تا هرچه بیشتر جنگ راه بیندازد و اقدامات سرکوبگرانه پلیسی خود را نیز در داخل بیشتر کند.
دولت حتی نیروهای پلیس را به تسلیحات و تاکتیکهای نظامی مجهز کرده است تا فقرا و اقلیتهای قومی را سرکوب کنند.
همه سطوح دولت از جمله پلیس به واسطه حمایتهای سیاسی، پاداشها، پرداخت رشوه و ارائه مزیتهای ویژه و انحصاری دچار فساد شدهاند.
رسانهها
رسانهها با استفاده از قدرت خود از جمله در زمینه تبلیغات، آزادی اندیشه را در آمریکاییها از بین بردهاند تا افکار عمومی را کنترل، سانسور و محدود کنند.
دولت نیز از رسانهها برای تحویل مستمر پیامهای تبلیغاتی و دروغین خود به شهروندان آمریکایی استفاده میکند.
رسانههای آمریکایی از جمله فاکس نیوز به نفرت پراکنی و ترویج دروغ میپردازند.
رسانهها در اختیار گروه اندکی از الیگارشها و منافع محدود آنها هستند که اخبار صادقانه را سرکوب میکنند و در هر فرصتی که گیر بیاورند به رسانهها و خبرنگاران مستقل حمله میکنند.
حمله هماهنگ شده و سازماندهی شده به بیطرفی فضای اینترنت به دنبال از میان برداشتن دیدگاهها و اندیشههای مستقل در تلویزیون است. این اتفاق قبلا در مورد تلویزیون نیز رخ داد و این بار نوبت اینترنت است.
رسانههای بزرگ مانند نیویورک تایمز، واشنگتن پست، سیانان و شبکههای تلویزیون ملی تحت کنترل نظام الیگارش و لایههای عمیق حکومت هستند که از آنها به عنوان ابزارهایی برای ماشین پروپاگاندا استفاده میکنند تا هر چه بیشتر دستور کار و گفتمان جنگطلبانه و حامی شرکتها را به پیش ببرند.
دروغ رسانهها و معرفی آمریکا به عنوان «ملت استثنایی» مثال بارزی از تبلیغاتی است که برای توجیه کردن سوءاستفاده و نقض حقوق دیگر ملتها ابداع شدهاند.
احزاب سیاسی
حزب جمهوریخواه که در حال حاضر کنترل دولت و شمار زیادی از ایالات و دولتهای محلی را در دست دارد به یک گروه نژادپرست و حامی نسلکشی تبدیل شده که تحت کنترل کامل الیگارشها قرار دارد.
حزب جمهوریخواه نیز قربانیان فروپاشی اقتصادی را به خاطر ناتوانی در یافتن شغل و گذران زندگی سرزنش میکند.
حزب جمهوریخواه بدون حمایت کلیساهای بنیادگرای مسیحی که حامی جنگ و نژادپرستی هستند نمیتوانست حتی به شکل کنونی آن وجود خارجی داشته باشد.
حزب دموکرات نیز با قرار گرفتن تحت کنترل کلینتونها در دهه 1990 ارتباطش را با ماموریت تاریخی و عام خود از دست داد.
حزب دموکرات با تقویت هرچه بیشتر این افسانه که روسها در انتخاب دونالد ترامپ رئیسجمهور آمریکا و پیروزی او در انتخابات ریاست جمهوری سال 2016 دست داشتند، مردم و افکار عمومی آنها را به بازی گرفته است.
حزب دموکرات از جمله به اصطلاح شاخه مترقی آن یک حزب جنگطلب است که درست مانند حزب جمهوریخواه تحت کنترل لایههای پنهان حکومت قرار دارد.
نظام انتخاباتی آمریکا تا به امروز از شکلگیری هرگونه حرکت حزبی خواهان اصلاحات واقعی در این کشور جلوگیری کرده است.
هیچ سیاستمداری که خواستار اصلاحات واقعی مانند کاهش بودجه نظامی، پایان دادن به سیاست جنگهای بیپایان، تغییر نظام مالی و پولی یا عدالت بنیادی اقتصادی برای همه اقشار جامعه آمریکا باشد شانسی برای پیروزی در این نظام انتخاباتی ندارد.
حیات اجتماعی
گروه اندک حاکم بر آمریکا، رسانهها، دولت، احزاب سیاسی و لایههای عمیق حکومت همگی به تقویت نفرت و تعمیق شکاف میان همه بخشهای جامعه با هدف حفظ و تداوم نقش و قدرت خود کمک میکنند.
نژادپرستی علیه رنگینپوستان و دیگر ملیتها به شدت با تلقی و جهانبینی حاکمان آمریکا گره خورده است و از سوی الیگارشها به عنوان ابزاری برای کنترل استفاده میشود.
نظام آموزش عالی تحت کنترل شرکتها و ارتش است و هیچ مقاومتی در این باره صورت نمیگیرد.
کلیساهای آمریکا نیز یا همراه شده و یا چنان ارعاب شدهاند که هیچ جایگزین معناداری محسوب نمیشوند.
از سوی دیگر تلاشها برای ایجاد یک دولت پلیسی تمامیتخواه در آمریکا به خوبی به پیش میرود.
نتیجهگیری
آیا آمریکا به عنوان یک ملت میتواند تا یک نسل دیگر دوام بیاورد و سر پا بایستد؟ این امر بدون شکلگیری یک جنبش عظیم اصلاحی که همه موارد سوءاستفادهها و تخلفات گفته شده را اصلاح کند ممکن نیست. اما پیش از آنکه آمریکا سیاره زمین را نابود کند ممکن است به سادگی از درون و بر اثر ناکامیهای داخلی ناشی از سیاست جنگهای بیپایان و خشمی که این سیاست ایجاد کرده است فرو بپاشد.
با این حال این گزارش به معنای نادیده گرفتن میلیونها آمریکایی و همچنان دیگرانی که در سراسر جهان از خطر کنونی آگاه هستند و برای رسیدن به آیندهای بهتر دعا میکنند نیست.
در شرایط کنونی به نظر میرسد وقوع جنگ میان امپراتوری آمریکا و ملل اوراسیایی کاملا محتمل است هرچند خیلی بهتر است اگر آمریکا، روسیه و چین در یک ائتلاف مثبت کنار هم بنشینند.
معجزهها هم میتوانند اتفاق بیفتند البته اگر مردم برای رخ دادن آنها تلاش کنند.
منبع: خبرگزاری صدا و سیما